رمان «صندوقچه قربانی» [The sacrifice box] نوشته مارتین استوارت [Martin Stewart] با ترجمه لیلا یادگار توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

صندوقچه قربانی» [The sacrifice box]  مارتین استوارت [Martin Stewart]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه «ادبیات وحشت»‌ است که این‌ناشر چاپ می‌کند.

نسخه اصلی این‌کتاب سال ۲۰۱۸ منتشر شده است و ۳ بخش اصلی دارد که در مجموع، ۵۶ فصل را در خود جا داده‌اند. داستانش هم درباره پنج‌دوست است که قصد دارند در یک تابستان گرم، یک‌جعبه سنگی باستانی را در جنگلی کشف کنند. این‌جعبه اسرارآمیز و نفرین‌شده است و بناست سرنوشت افرادی را که پیدایش می‌کنند، برای همیشه عوض کند.

در ادامه داستان، پس از پیداکردن صندوقچه اسرارآمیز، هر ۵ نفر حاضر در داستان، تصمیم می‌گیرند عزیزترین چیز خود را قربانی کرده و داخل صندوقچه بگذارند. البته صندوقچه را به‌طور اتفاقی پیدا کرده‌اند و به هم قول می‌دهند و پیمان می‌بندند که هرگز برای پیدا کردن صندوقچه برنگردند. چهار سال بعد، اتفاقات عجیب و غریبی رخ می‌دهد و افراد جداشده گروه را دوباره گرد هم می‌آورد؛ چون متوجه می‌شوند یکی از اعضا، پیمان‌شکنی کرده و ...

در این‌داستان قربانی‌های درون صندوقچه قدرت پیدا می‌کنند و به دنبال ۵ نفر دوست متحد می‌گردند.

«صندوقچه قربانی» سی‌وهشتمین عنوان از مجموعه «رمان نوجوان» است که نشر پیدایش چاپ می‌کند و مخاطبان اصلی‌اش، افراد ۱۶ سال به بالا هستند.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

مگوایر گفت: «چون شما قول‌تون رو زیر پا گذاشتین و بعد قوانین رو زیر پا گذاشتین. اونها یکسانن: اون قوانین قول‌هاتون بودن، قول‌هاتون به همدیگه، و به اون صندوقچه. شما تمام اون قدرت رو بهش دادین، بعدش اون قدرت رو فاسد کردین و حالا که درش رو برداشتین، اون قول‌های زیر پا گذاشته، همه اون بدبختی و درد رو به‌تون برمی‌گردونه.»
سپس به تخت نزدیک‌تر شد و گفت: «می‌دونستم، هر چیزی که موقع قربانی کردن‌مون بهش دادیم، برگشته و داره شکنجه‌مون می‌کنه: من، لم، درن، هدلی، همه جز...»
همیشه زمان این لحظه عالی رو نشون می‌ده.
«مک.»
سپ مک را تصور کرد که ساعتش را متوقف کرده بود، زمان را در آن لحظه‌ای که قسم خورده بودند برای همیشه دوست بمانند، منجمد کرده بود.
مک.
امروز نوبت مک بود، اما چیزی از صندوقچه بیرون نیامده که باعث عذابش شود و سپ می‌دانست که چیزی بیرون نخواهد آمد.
زیرا مک خوشبختی‌اش را در صندوقچه گذاشته بود.

این‌کتاب با ۴۷۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۹۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

در قرن بیستم مشهورترین صادرات شیلی نه استخراج از معادنش که تبعیدی‌های سیاسی‌اش بود. در میان این سیل تبعیدی‌ها چهره‌هایی بودند سخت اثرگذار که ازجمله‌ی آنها یکی‌شان آریل دورفمن است... از امید واهی برای شکست دیکتاتور و پیروزی یک‌شبه بر سیاهی گفته است که دست آخر به سرخوردگی جمعی ختم می‌شود... بهار پراگ و انقلاب شیلی، هردو به‌دست نیروهای سرکوبگر مشابهی سرکوب شده‌اند؛ یکی به دست امپراتوری شوروی و دیگری به دست آمریکایی‌ها ...
اصلاح‌طلبی در سایه‌ی دولت منتظم مطلقه را یگانه راهبرد پیوستن ایران به قافله‌ی تجدد جهانی می‌دانست... سفیر انگلیس در ایران، یک سال و اندی بعد از حکومت ناصرالدین شاه: شاه دانا‌تر و کاردان‌تر از سابق به نظر رسید... دست بسیاری از اهالی دربار را از اموال عمومی کوتاه و کارنامه‌ی اعمالشان را ذیل حساب و کتاب مملکتی بازتعریف کرد؛ از جمله مهدعلیا مادر شاه... شاه به خوبی بر فساد اداری و ناکارآمدی دیوان قدیمی خویش واقف بود و شاید در این مقطع زمانی به فکر پیگیری اصلاحات امیر افتاده بود ...
در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...