رمان «هانسل و گرتل برادران گریم، تاریک‌تر و تارسناک‌تر» [A tale dark & Grimm] نوشته آدام گیدویتز [Adam Gidwitz] با ترجمه شهره نورصالحی توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

هانسل و گرتل برادران گریم، تاریک‌تر و تارسناک‌تر [A tale dark & Grimm]  آدام گیدویتز [Adam Gidwitz]
به گزارش
مهر، این‌کتاب در گروه ادبیات وحشت جا می‌گیرد و نسخه اصلی‌اش در سال ۲۰۱۰ چاپ شده است.

آدام گیدویتز،‌ متولد سال ۱۹۸۲ در سانفرانسیسکو است. او فارغ‌التحصیل رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه کلمبیا است و پس از دانشگاه هم به شغل معلمی رو آورده است. جانشین کتابداری در کتابخانه هم از دیگر مشاغلی است که او امتحان کرده و باعث شد سه‌گانه برادران گریم را بنویسد.

«هانسل و گرتل برادران گریم، تاریک‌تر و تارسناک‌تر» اولین جلد سه‌گانه برادران گریم است. گیدویتز در نوشتن کتاب‌های این‌مجموعه پایش را در کفش جاکوب و ویلهم گریم گردآورندگان مشهور افسانه‌ها و حکایت‌های فولکلور قدیمی کرد و با تلفیق افسانه‌ها، شخصیت‌ها و موجودات خیالی و توصیف‌های طنزآلود،‌ آثار متفاوتی خلق کرد.

این‌رمان با یکی از قصه‌های پریان شروع می‌شود. هانسل و گرتل از قصه خودشان فرار کرده و پا به ۸ قصه دیگر می‌گذارند. آن‌ها با ساحرها و ساحره‌های مختلف روبرو می‌شو و ناچارند از دام شکارچی‌ها و هدف‌گیری‌های مرگبارشان فرار کنند. یکی از رویارویی‌های وحشتناک این‌دو، نانوایی‌هایی است که تنورهایشان درست به‌اندازه قد بچه‌هاست.

رمان پیش‌رو ۸ فصل اصلی با این‌عناوین دارد:
یوهانس وفادار، هانس و گرتل، هفت پرستو، خواهر و برادر، سه‌ تار موی طلایی، هانسل و گرتل و کشورِ در هم شکسته، هانسل و گرتل و اژدها، هانسل و گرتل و پدر و مادرشان.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

چندهفته گذشت. گرتل هیچ فکر و تصمیمی در مورد اینکه کجا برود و چه کار دیگری باید بکند، نداشت. آخر حالا که هانسل مرده بود، هیچ‌کاری معنی نداشت.
و این‌طوری شد که گرتل ماند تا با بیوه‌زن مو نقره‌ای در آن دهکده کوچک زندگی کند.
خیلی زود، او هم جزء بچه‌های دهکده شد و با اینکه هرجا می‌رفت، غم و غصه بزرگی را با خودش می‌برد، به ظاهر نشان نمی‌داد و صورتش را با سیلی سرخ نگه می‌داشت. فصل درو بود و همه اهالی دهکده از صبح تا شب کار می‌کردند، از جمله گرتل. غروب‌ها که هوای پاییز خنک می‌شد، اهالی جلو قهوه‌خانه دهکده جمع می‌شدند، شربت می‌خوردند و می‌گفتند و می‌خندیدند، بچه‌ها هم دور و بر آنها بازی می‌کردند. اما گرتل دل و دماغ بازی نداشت، به جای بازی، کنار آدم‌بزرگ‌ها می‌نشست و به حرف‌های‌شان گوش می‌داد.
بین آدم‌بزرگ‌ها، یک آدمِ به‌خصوص بود که گرتل دوست داشت به حرف‌هایش گوش بدهد. یک مرد جوان شاد و مهربان. خیلی هم خوش‌تیپ بود. موهای سیاه بلند و چشم‌های سبزی داشت و خال‌های طلایی تو چشم‌هایش موج می‌زدند. گرتل فکر می‌کرد مرد جوان هم از او خوشش می‌آید، چون هروقت متوجه می‌شد گرتل به او نگاه می‌کند، قبل از اینکه گرتلِ خجالت‌زده بتواند فرار کند، با لب‌های قرمز پررنگش به او لبخند می‌زد.

این‌کتاب با ۲۲۴ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۴ هزار تومان منتشر شده است.

[این رمان نخستین‌بار تحت عنوان «افسانه‌ای تاریک و شوم» با ترجمه طوبی سلیمانی‌موحد توسط انتشارات پرتقال در سال ۱۳۹۷ منتشر شده است.]

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...