ملالت‌های انسانی | سازندگی


در قرن بیست‌ویکم، ناگهان علاقه‌ای جهانی به ناتسومه سوسه‌کی [Natsume Sōseki] بروز کرد و حدود شصت اثر او به بیش از سی زبان ترجمه شد. دلایل ظهور این علاقه تا حدودى به هاروکی موراکامی نسبت داده شده است؛ چراكه سوسه‌كى نویسنده ژاپنی موردعلاقه او بود: «سوسه‌كى درواقع نماینده رمان‌نویسی مدرن ژاپنی با هویت ملى است.»

خلاصه کتاب معرفی کوکورو» [Kokoro] اثر ناتسومه سوسه‌کی [Natsume Sōseki]

دانشمند علوم سیاسی و مدیر دانشگاه سیگاكوین، کانگ سانگ جونگ، در جایی اشاره مى‌كند كه «سوسه‌كى مشکلاتی را که امروز با آن روبه‌رو هستیم پیش‌بینی کرد. او دیدگاهی بلندمدت به تمدن داشت.» او همچنین گفت: «محبوبیت او در آینده جهانی‌تر خواهد شد.» به‌نظر این‌گونه می‌رسد. رمان «من گربه هستم» چهار سال پیش با دو ترجمه به فارسی منتشر شد و اکنون شاهکار دیگری از او به‌نام «کوکورو» [Kokoro] با ترجمه قدرت‌اله ذاکری در نشر برج به چاپ رسیده است.

«کوکورو» برشی از ناتورالیسم قرن نوزدهمی است که خالص و دگرگون شده تا اثر نهایی‌اش شاعرانه باشد. «کوکورو» فضایی فراموش‌نشدنی از تنهایی و رمزآلودبودن رابطه انسان با انسان را به تصویر مى‌كشد.

«کوکورو» در سه بخش روایت می‌شود: دو بخش اول توسط یک جوان ناشناس، و آخرین بخش به شکل نامه‌ای است که مردى مسن که او را به‌عنوان مربی خود معرفى مى‌كند (و او را سنسی می‌نامد) روایت می‌شود. فصل‌ها بسیار کوتاه هستند و نویسنده به‌طرزى جالب روایت را به قسمت‌های دو صفحه‌ای تقسیم می‌کند که به جلوگیری از ایجاد حس صمیمیت کمک می‌کند.

دلیل اینکه داستان کار می‌کند و درنهایت ثابت می‌کند که تأثیرگذار است، این است که سنسی در پایان چیزی را فاش می‌کند، و توضیح می‌دهد که در گذشته چه اتفاقی افتاده که زندگی او را مشخص کرده است و به‌گونه‌ای با دقت ارائه شده است، که در خواننده این احساس را ایجاد می‌کند که به او اجازه داده شده رازی را که تنها برای چشم‌های او در نظر گرفته شده، ببیند. درواقع سنسی خودش را کنار می‌زند که به جذابیت (ملو)درام بیافزاید.

راوی داستان خود را با توصیف اینکه چگونه به سمت سنسی کشیده می‌شود، آغاز می‌کند، کسی که برای اولین‌بار در ساحل کاماکورا درحین تعطیلات با او روبه‌رو می‌شود. او کاملا خود را به پیرمرد تحمیل نمی‌کند، اما مطمئنا به‌دنبال دوستی با اوست و سنسی با بی‌میلى او را تحمل مى‌کند. بدیهی است که سنسی خود را در دانش‌آموز جوان نیز می‌بیند و می‌فهمد که راوی به‌دنبال همراه و راهنمایی است که نمی‌تواند او را در میان هم‌سن‌وسال‌های خود بیابد. راوی اغلب به دیدار سنسی می‌رود و برخی از آنچه را که درمورد آنها صحبت می‌کنند، بازگو می‌کند، اما معمولا فقط همان کلیات را بیان می‌کند. اشاراتی از وجود چیزهای بیشتری كه در داستان سنسی وجود دارد. (که شامل ملاقات‌های مکرر یک قبرستان می‌شود.)

در طول دو بخش اول، پدر راوی به‌طور فزاینده‌ای بیمار می‌شود. راوی تحصیلات خود را در توکیو به پایان می‌رساند و هنوز مطمئن نیست که چه برنامه‌اى براى آینده دارد. او به‌دلیل بیمارى پدرش همچنین زمان بیشتری را با خانواده خود می‌گذراند. آنها به‌نوبه خود امیدوارند که سنسی بتواند موقعیت مناسبی را برای او به دست آورد. اگرچه درواقع سنسی در این زمینه ناتوان است؛ زیرا تا حد زیادی از جهان کناره‌گیری کرده و هیچ شهرتی ندارد.

سلامتی پدر راوی همچنان رو به افول است تا اینکه او در آستانه مرگ قرار مى‌گیرد. گویی بحران فقدان شخصیت پدری زمانى مشخص‌تر می‌شود که راوی نامه‌ای از سنسی دریافت می‌کند و با عجله از توکیو خارج می‌شود تا او را نجات دهد. (ما درواقع هرگز متوجه نمی‌شویم که آیا او موفق به انجام این کار می‌شود یا خیر، اما با توجه به اینکه او بلافاصله نامه را نخوانده است، بسیار بعید به‌نظر می‌رسد.)

بخش سوم کتاب که «سنسی و وصیت‌نامه» نام دارد، تماما از نامه تشکیل شده است. این بخش شامل یک یادداشت خودکشی است که تقریبا نیمی از رمان را پوشش می‌دهد و داستانی کاملا متفاوت را روایت می‌کند، زیرا سنسی به زمانی که هم‌سن راوی بود، بازمی‌گردد. سنسی که در زمان تحصیل در دانشگاه از جهت میراث خانوادگى‌اش فریب خورده بود، حالا از نظر روحی تبدیل به فردى بدگمان مى‌شود. با این‌ حالِ بدِ روحى او همچنین درگیر نوعی مثلث عشقی می‌شود که پایان بسیار غم‌انگیزى برایش رقم می‌زند.

«کوکورو» رمانی با ریتمی آرام است؛ تفسیری از یک رومنس عاشقانه تراژیک ژاپنى؛ رمانی غنى كه اصلا مطابق با خطوط سنتی غربی کار نمی‌کند: هیچ نویسنده اروپایی در همان دوره انتشار رمان (1914) نمی‌توانست این‌گونه طولانی بنویسد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

که واقعا هدفش نویسندگی باشد، امروز و فردا نمی‌کند... تازه‌کارها می‌خواهند همه حرف‌شان را در یک کتاب بزنند... روی مضمون متمرکز باشید... اگر در داستان‌تان به تفنگی آویزان به دیوار اشاره می‌کنید، تا پایان داستان، نباید بدون استفاده باقی بماند... بگذارید خواننده خود کشف کند... فکر نکنید داستان دروغ است... لزومی ندارد همه مخاطب اثر شما باشند... گول افسانه «یک‌‌شبه ثروتمند‌ شدن» را نخورید ...
ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...