آنی آرنو [Annie Ernaux] از سوی کمیته ادبی نوبل هفدهمین نویسنده زنی شد که موفق به کسب این جایزه ادبی شد.

آنی آرنو [Annie Ernaux]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، آنی آرنو نویسنده فرانسوی جایزه ادبی نوبل ۲۰۲۲ را برای درهم‌آمیختن داستان و زندگینامه در کتاب‌هایی که بدون ترس از تجربه‌هایش به عنوان یک زن از طبقه کارگر برای کشف زندگی در فرانسه از دهه ۱۹۴۰ تاکنون خلق کرده، دریافت کرد.

وی در طی ۵ دهه بیش از ۲۰ کتاب منتشر کرده که در آنها تجربیات و احساس عمیقاً شخصی خود را در جامعه‌ای که برمبنای جنسیت و جایگاه طبقاتی تقسیم‌بندی شده است، بررسی کرده است.

آکادمی سوئد آرنو را به دلیل شجاعت و دقت بالینی در کتاب‌هایی که ریشه در پیشینه وی در شهری کوچک در منطقه نرماندی در شمال فرانسه دارند، تجلیل کرد.

آندرس اولسون رئیس کمیته نوبل گفت این نویسنده در آثارش از رویارویی با حقایق سخت نمی‌ترسد و به طور منسجم و از منظرهای مختلف به زندگی توجه می‌کند و سوای جنیست، زبان و طبقه اجتماعی، نابرابری‌های جدی را مورد بررسی قرار می‌دهد.

همچنین در کنفرانس مطبوعاتی پس از اهدای جایزه تاکید شد آرنو در کتاب‌هایش درباره چیزهایی نوشته که هیچ‌کس دیگری درباره آنها نمی‌نویسد. مثلاً او درباره حسادت از تجربیاتش به عنوان کسی که ترک شده نوشته و دیگر تجربیات بسیار سخت زندگی‌اش را روایت کرده است. در این نشست همچنین تاکید شد که وی این تجربیات را با به کارگیری کلماتی ساده تصویر می‌کند و کتاب‌های او کتاب‌هایی کوتاه و واقعاً تکان‌دهنده هستند.

پس از معرفی برنده نوبل امسال، امانوئل مکرون رییس جمهوری فرانسه در توییتی نوشت: آنی آرنو ۵۰ سال است که رمان‌هایی بر مبنای حافظه جمعی و صمیمی کشورمان خلق می‌کند. صدای او صدای آزادی زنان است، صدای فراموش شده قرن.

در حالی که مکرون آرنو را تحسین کرد، این نویسنده که حامی اهداف چپ برای عدالت اجتماعی است، پیشینه مکرون در بانکداری را تحقیر کرد و گفت اولین دوره ریاست جمهوری وی در پیشبرد آرمان زنان فرانسوی شکست خورد.

دن سایمون ناشر آمریکایی آثار آرنو در انتشارات «سون استوریز» گفت در سال‌های اولیه، این نویسنده اصرار داشت که کتاب‌هایش را دسته‌بندی نکنیم و آنها را داستانی یا غیرداستانی ننامیم. و افزود: او در واقع ژانری در داستان خلق کرده که در آن هیچ چیز ساختگی نیست وهمه چیز ریشه در واقعیت دارد. او داستان‌سرای بزرگ زندگی خودش است.

آرنو که سال ۱۹۴۰ متولد شد و در دانشگاه روآن تحصیل کرده، پیش از اینکه به یک نویسنده تمام وقت بدل شود، به عنوان معلم کار می‌کرد. وی اولین کتابش را با عنوان «کمدهای خالی» سال ۱۹۷۴ منتشر کرد و پس از آن دو رمان زندگینامه‌ای دیگر نیز نوشت که با عنوان «آنچه می گویند می‌رود» و «زن منجمد» منتشر شد.

وی سال ۱۹۸۳ در کتابی با عنوان «مکان یک مرد» درباره رابطه‌اش با پدرش نوشت و در آن نه به خاطره‌سازی غزل‌آلود دست زد نه از کنایه بهره گرفت بلکه خیلی سرراست و به سبکی خنثی کتابش را شکل داد.

«شرم» در سال ۱۹۹۷ و «اتفاق» در سال ۲۰۰۰ از دیگر کتاب‌های وی هستند که با الهام از زندگی خود وی شکل گرفته‌اند. از کتاب «اتفاق» سال پیش فیلمی به همین نام ساخته شد که با اقبال روبه‌رو و برنده شیر طلای جشنواره ونیز ۲۰۲۱ شد.

تحسین شده‌ترین کتاب آرنو «سال‌ها» است که سال ۲۰۰۸ منتشر شد و اولسون از آن به عنوان «اولین زندگینامه جمعی» یاد کرده که در آن آرنو جامعه گسترده فرانسه را از پایان جنگ جهانی دوم تا قرن بیست و یکم به تصویر کشیده و جایزه ادبی رنودو را از آن خود کرده است. ترجمه انگلیسی این کتاب فینالیست جایزه بوکر بین‌المللی سال ۲۰۱۹ شد.

آرنو در سخنانش پس از دریافت جایزه نوبل گفت در طول دوران کاری‌اش با تحقیر نهادهای ادبی فرانسه مواجه شده زیرا زنی با پیشینه طبقه کارگر بوده است.

وی در این کنفرانس خبری با تاکید بر اینکه کارش سیاسی است، بزرگ شدن در محیطی خارج از دنیای نخبگان را دنیایی از «مردم بالادست شما» خواند و گفت به ظاهر بدل شدن به یک نویسنده مشهور از غیر این دنیا، باید غیرممکن می‌بود.

جایزه نول ادبیات مدت‌هاست که با انتقادهایی روبه‌رو شده مبنی بر اینکه بیش از حد بر نویسندگان اروپایی و آمریکای شمالی متمرکز است و همچنین بیش از حد مردانه است. عبدالرزاق گورناه، نویسنده انگلیسی متولد تانزانیا، برنده جایزه سال گذشته، ششمین برنده جایزه نوبل ادبیات متولد آفریقا بود.

آرنو اولین زن فرانسوی است که برنده نوبل ادبیات می‌شود گرچه بیش از ۱۲ بار این جایزه به فرانسه رفته است. وی همچنین هفدهمین زنی است که در بین ۱۱۹ برنده نوبل ادبیات، موفق به کسب این جایزه می‌شود.

اولسون در کنفرانس دیروز گفت کمیته نوبل تلاش دارد تا با استفاده از متخصصان ادبیات از مناطق و زبان‌های دیگر، به انتخاب‌های خود تنوع ببخشد. وی افزود: سعی ما این است که مفهوم ادبیات را گسترش دهیم اما در نهایت این کیفیت است که اهمیت دارد.

آرنو هم گفت مطمئن نیست که بخواهد جه کاری با جایزه نقدی ۱۰ میلیون کرونی (تقریباً ۹۰۰ هزار دلاری) خود بکند و گفت: من با پول مشکل دارم. پول برای من هدف نیست و نمی‌دانم چطور باید آن را خوب خرج کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...