«لاشه لطیف» [Tender is the flesh] نوشته‌ آگوستینا باستریکا [Agustina Bazterrica] نویسنده آرژانتینی با ترجمه سحر قدیمی در نشر چشمه منتشر شده است. رمان آگوستینا باستریکا دنیایی را به تصویر می‌کشد که در آن همه حیوانات به ویروس مرموزی آلوده می‌شوند. این ویروس شاید برای حیوانات خطرناک نباشد، اما انسان‌ها را از بین می‌برد. کوچک‌ترین تماس با حیوانات باعث مرگ انسان‌ها می‌شود، پس علاوه بر دام‌ها، حیوانات شهری و خانگی مانند گربه‌ها و سگ‌ها را زنده‌زنده می‌سوزانند. خب به ‌جای خوردن گوشت، چه چیزی را جایگزین خوراک روزانه‌ کنند؟

خلاصه رمان لاشه لطیف» [Tender is the flesh] نوشته‌ آگوستینا باستریکا [Agustina Bazterrica]

اولین جواب، روی آوردن به گیاه‌خواری است. اما آگوستینا باستریکا در لاشه لطیف این جایگزین جدید را به شکل بسیار زیبا و خواندنی رد می‌کند. کسب و کار مارکوس سلاخی آدمیزاد است. هر چند دیگر هیچ‌کس به روی خود نمی‌آورد و از این عنوان استفاده نمی‌کند. همسر مارکوس او را ترک کرده، پدرش در دریای فراموشی دست ‌و ‌پا می‌زند و خودش تمام رمقی را که برایش مانده به کار می‌گیرد صرف از یاد بردن راه امرار معاشش می‌کند. همه ‌چیز در چشم برهم‌ زدنی افتاد. ویروسی ناشناخته گوشت حیوانات را مسموم کرد و دولت خوردن گوشت آدمیزاد را با برچسب گوشت مخصوص قانونی اعلام کرد. «سینیور اورامی اشاره‌ای می‌کند. سر و کله سرکارگر پیدا می‌شود و راه می‌افتد تا بر سرِ کارگری که در حال جدا کردن گوشت از پوست تازه ‌است، داد و بی‌داد کند. ظاهرا کارش را خوب انجام نمی‌دهد. سرکارگر برای توجیه بی‌کفایـــتی کارگـــر به سینیور اورامی توضیح مــی‌دهــد که غلتک دستگاه گوشت شکسته و آنها به دستی جدا کردن گوشت عادت ندارند. سینیور اورامی با اشاره ‌دیگری حرف‌ او را قطع می‌کند. سرکارگر تعظیم می‌کند و می‌رود.

بعد به طرف استوانه دباغی می‌روند. سینیور اورامــی می‌ایستد و به او می‌گوید پوست سیاه می‌خواهد. کاملا ناگهانی این را می‌گوید، بی‌هیچ توضیحی. او به دروغ می‌گوید به زودی محموله‌ا‌ی به دست‌شان خواهد ‌رسید. سینیور اورامی سری تکان می‌دهد و خداحافظی می‌کند.» هر شکلی از روابط انسانی برای کارکنان سلاخ‌خانه مجازات مرگ در پی دارد. مارکوس، تامین‌کننده گوشت انسان، با این جامعه جدید درگیر شده و به خاطر ضررهای شخصی خود شکنجه می‌شود. مارکوس که در کارخانه فرآوری محلی کار می‌کند، به کشتار انسان‌ها می‌پردازد، اگرچه دیگر کسی آنها را چنین نمی‌نامد، اما یک روز هدیه‌ای به دستش می‌رسد که فکر آنچه را از دست رفته و آنچه را هنوز می‌توان نجات داد مثل خوره به جانش می‌اندازد. آثار داستانی کوتاه و بلند آگوستینا باستریکا نویسنده آرژانــتینی را به طنز تلخ تصاویر و توصیفات پادآرمانشهری و پیش‌بینی فروپاشی‌های اجتماعی و زیست‌محیطی و به کلام درآوردن رنج انسان در مواجهه با طبیعت و همنوعانش می‌شناسند. لاشه لطیف دومین رمان باستریکا نمونه اعلایی است از تلاش او برای درهم آمیختن این مضامین. این رمان در سال ۲۰۱۷ برنده جایزه کلارین شد و به بیش از بیست زبان ترجمه شده است.

[این رمان برای نخستین‌بار با ترجمه سمانه تیموریان و با عنوان «گوشت لطیف است» منتشر شده است.]

اعتماد

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...