کتاب «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» نوشته نادر ابراهیمی در انتشارات روزبهان به چاپ چهلم رسید.

بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم نادر ابراهیمی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، این کتاب، داستان واگویه‌های راوی است با دختری به نام «هلیا»؛ حدیث عشقی که از نوجوانی میان یک دختر و پسر شکل گرفت. عشقی که با گذر زمان و ازدواج آن دو، هم‌چنان پرشور و جذاب ماند اما در رخدادی نه‌کامل‌روشن، راوی با فقدان «هلیا» به زادگاهش برمی‌گردد. گفت‌وگوی دائمی راوی با هلیا، او را در ذهن راوی و مخاطب یک دیگریِ زنده و حیات‌مند تبدیل کرده ‌است.

علاوه بر آنچه گفته شد، چمخانه؛ شهری‌ست که آن‌ دو در کوچه‌باغ‌هایش رشد کردند و عاشق هم شدند. توصیف‌های دقیق و زندۀ «نادر ابراهیمی» از مناسباتِ زندگی روستایی و توصیف‌های دقیق زندگی روستایی در فصل برداشت‌ محصولات کشاورزی، از مشخصه‌های بارز کتاب است که با توصیف‌های عاشقانه همراه شده‌است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
بخواب هلیا، دیر است. دود دیدگانت را آزار می‌دهد. دیگر نگاه هیچ‌کس بخار پنجره‌ات را پاک نخواهد کرد. دیگر هیچ‌کس از خیابان خالی کنار خانه‌ تو نخواهد گذشت. چشمان تو چه دارد که به شب بگوید؟

به‌تازگی چاپِ چهلم این کتاب با قیمت 35هزار تومان در 1600 نسخه در انتشارات روزبهان منتشر شده‌است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...