کتاب «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» نوشته نادر ابراهیمی در انتشارات روزبهان به چاپ چهلم رسید.

بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم نادر ابراهیمی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، این کتاب، داستان واگویه‌های راوی است با دختری به نام «هلیا»؛ حدیث عشقی که از نوجوانی میان یک دختر و پسر شکل گرفت. عشقی که با گذر زمان و ازدواج آن دو، هم‌چنان پرشور و جذاب ماند اما در رخدادی نه‌کامل‌روشن، راوی با فقدان «هلیا» به زادگاهش برمی‌گردد. گفت‌وگوی دائمی راوی با هلیا، او را در ذهن راوی و مخاطب یک دیگریِ زنده و حیات‌مند تبدیل کرده ‌است.

علاوه بر آنچه گفته شد، چمخانه؛ شهری‌ست که آن‌ دو در کوچه‌باغ‌هایش رشد کردند و عاشق هم شدند. توصیف‌های دقیق و زندۀ «نادر ابراهیمی» از مناسباتِ زندگی روستایی و توصیف‌های دقیق زندگی روستایی در فصل برداشت‌ محصولات کشاورزی، از مشخصه‌های بارز کتاب است که با توصیف‌های عاشقانه همراه شده‌است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
بخواب هلیا، دیر است. دود دیدگانت را آزار می‌دهد. دیگر نگاه هیچ‌کس بخار پنجره‌ات را پاک نخواهد کرد. دیگر هیچ‌کس از خیابان خالی کنار خانه‌ تو نخواهد گذشت. چشمان تو چه دارد که به شب بگوید؟

به‌تازگی چاپِ چهلم این کتاب با قیمت 35هزار تومان در 1600 نسخه در انتشارات روزبهان منتشر شده‌است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...