کتاب «بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم» نوشته نادر ابراهیمی در انتشارات روزبهان به چاپ چهلم رسید.

بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم نادر ابراهیمی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، این کتاب، داستان واگویه‌های راوی است با دختری به نام «هلیا»؛ حدیث عشقی که از نوجوانی میان یک دختر و پسر شکل گرفت. عشقی که با گذر زمان و ازدواج آن دو، هم‌چنان پرشور و جذاب ماند اما در رخدادی نه‌کامل‌روشن، راوی با فقدان «هلیا» به زادگاهش برمی‌گردد. گفت‌وگوی دائمی راوی با هلیا، او را در ذهن راوی و مخاطب یک دیگریِ زنده و حیات‌مند تبدیل کرده ‌است.

علاوه بر آنچه گفته شد، چمخانه؛ شهری‌ست که آن‌ دو در کوچه‌باغ‌هایش رشد کردند و عاشق هم شدند. توصیف‌های دقیق و زندۀ «نادر ابراهیمی» از مناسباتِ زندگی روستایی و توصیف‌های دقیق زندگی روستایی در فصل برداشت‌ محصولات کشاورزی، از مشخصه‌های بارز کتاب است که با توصیف‌های عاشقانه همراه شده‌است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
بخواب هلیا، دیر است. دود دیدگانت را آزار می‌دهد. دیگر نگاه هیچ‌کس بخار پنجره‌ات را پاک نخواهد کرد. دیگر هیچ‌کس از خیابان خالی کنار خانه‌ تو نخواهد گذشت. چشمان تو چه دارد که به شب بگوید؟

به‌تازگی چاپِ چهلم این کتاب با قیمت 35هزار تومان در 1600 نسخه در انتشارات روزبهان منتشر شده‌است.

................ هر روز با کتاب ...............

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...