رمان دینی «گنامینوها قدر آدم را نمی‌دانند» نوشته مریم راهی از سوی انتشارات کتاب نیستان به چاپ دوم رسید.

به گزارش تسنیم،‌ رمان نوجوان «گنامینوها قدر آدم را نمی‌دانند» اثر مریم راهی را می‌توان ادامه‌دهنده سبکی نو و کمتر پرداخته شده در داستان دینی دانست که از آن به عنوان اقتباس از یک روایت مستند می‌توان یاد کرد. اقتباسی که در آن یک روایت و بازگویه مستند و یا حتی غیرمستند تاریخی دستمایه خلق اثری داستانی می‌شود که در آن شخصیت‌ها و رویدادهایی با حقیقتی مستند و یا غیرمستند که سابقه مواجهه مخاطب با آن پیش از این در کتاب‌های مقدس و متون روایی دینی وجود داشته است، دستمایه خلق و نوعی آفرینش ادبی می‌شوند که در آن به صورت غیر‌مستقیم نقشی برای آنها در نظر گرفته می‌شود.

مریم راهی در مقام نویسنده این اثر پس از تجربه نگارش رمان‌هایی با مضمون اقتباس از زندگی یک شخصیت، این‌بار اقتباس از یک روایت را دستمایه خلق رمان خود قرار داده است. رمانی با محوریت چهار نوجوان که به صورتی عجیب برای حضور در کلاسی در منزل معلم سابق مدرسه خود با عنوان «کلاس انتخاب» معرفی می‌شوند و قصه آشنایی آنها با گنامینوها یا فرزندان شیطان که بر مبنای روایات در درون انسان‌ها رشد می‌کنند، از نخستین حضور آنها در این کلاس شکل می‌گیرد.

داستان این اثر با زبان روایی طنز‌آمیز و در عین حال به دور از لودگی تلاش کرده است تا مخاطب پایه نوجوان و در ادامه مخاطب بزرگسال را با مبنا قرار دادن یکی روایت دینی، به سوی تدبر و نگاهی تازه به ساختار زیست انسانی و اجتماعی خود هدایت کند و با نوعی خودشناسی معنوی برساند.

استفاده از زبان روایی داستان و طنز نرم و زیرپوستی متن و نیز به کارگیری غیر شعاری و غیرکلیشه‌ای روایات دینی در نقل داستان، از مهمترین ویژگی‌های این تجربه تازه مریم راهی است که اثر او را به نثری خوش‌ساخت و خوش‌خوان مبدل کرده و تجربه مطالعه‌اش را برای بسیاری از مخاطبان نوجوان و جوان بدون شک به تجربه‌ای زیبا بدل می‌کند.

«گنامینوها قدر آدم را نمی‌دانند» با 240 صفحه، در شمارگان دو هزار و 500 نسخه به قیمت 25 هزار تومان روانه بازار نشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

محبوب اوباش محلی و گنگسترها بود. در دو چیز مهارت داشت: باز کردن گاوصندوق و دلالی محبت... بعدها گفت علاوه بر خبرچین‌ها، قربانی سیستم قضایی فرانسه هم شده است که می‌خواسته سریع سروته پرونده را هم بیاورد... او به جهنم می‌رفت، هر چند هنوز نمرده بود... ما دو نگهبان داریم: جنگل و دریا. اگر کوسه‌ها شما را نخورند یا مورچه‌ها استخوان‌هایتان را تمیز نکنند، به زودی التماس خواهید کرد که برگردید... فراری‌ها در طول تاریخ به سبب شجاعت، ماجراجویی، تسلیم‌ناپذیری و عصیان علیه سیستم، همیشه مورد احترام بوده‌اند ...
نوشتن از دنیا، در عین حال نوعی تلاش است برای فهمیدن دنیا... برخی نویسنده‌ها به خود گوش می‌سپارند؛ اما وقتی مردم از رنج سر به طغیان برآورده‌اند، بدبختیِ شخصیِ نویسنده ناشایست و مبتذل می‌نماید... کسانی که شک به دل راه نمی‌دهند برای سلامت جامعه خطرناک‌اند. برای ادبیات هم... هرچند حقیقت، که تنها بر زبان کودکان و شاعران جاری می‌شود، تسلایمان می‌دهد، اما به هیچ وجه مانع تجارت، دزدی و انحطاط نمی‌شود... نوشتن برای ما بی‌کیفر نیست... این اوج سیه‌روزی‌ست که برخی رهبران با تحقیرکردنِ مردم‌شان حکومت کنند ...
کسی حق خروج از شهر را ندارد و پاسخ کنجکاوی افراد هم با این جمله که «آن بیرون هیچ چیز نیست» داده می‌شود... اشتیاق او برای تولید و ثروتمند شدن، سیری ناپذیر است و طولی نمی‌کشد که همه درختان جنگل قطع می‌شوند... وجود این گیاه، منافع کارخانه را به خطر می‌اندازد... در این شهر، هیچ عنصر طبیعی وجود ندارد و تمامی درختان و گل‌ها، بادکنک‌هایی پلاستیکی هستند... مهمترین مشکل لاس وگاس کمبود شدید منابع آب است ...
در پانزده سالگی به ازدواج حسین فاطمی درمی‌آید و کمتر از دو سال در میانه‌ی اوج بحران‌ ملی شدن نفت و کودتا با دکتر زندگی می‌کند... می‌خواستند با ایستادن کنار خانم سطوتی، با یک عکس یادگاری؛ خود را در نقش مرحوم فاطمی تصور کرده و راهی و میراث‌دار او بنمایانند... حتی خاطره چندانی هم در میان نیست؛ او حتی دقیق و درست نمی‌دانسته دعوی شویش با شاه بر سر چه بوده... بچه‌ی بازارچه‌ی آب منگل از پا نمی‌نشیند و رسم جوانمردی را از یاد نمی‌برد... نهایتا خانم سطوتی آزاد شده و به لندن باز می‌گردد ...
اباصلت هروی که برخی گمان می‌کنند غلام امام رضا(ع) بوده، فردی دانشمند و صاحب‌نظر بود که 30 سال شاگردی سفیان بن عیینه را در کارنامه دارد... امام مثل اباصلتی را جذب می‌کند... خطبه یک نهج‌البلاغه که خطبه توحیدیه است در دربار مامون توسط امام رضا(ع) ایراد شده؛ شاهدش این است که در متن خطبه اصطلاحاتی به کار رفته که پیش از ترجمه آثار یونانی در زبان عربی وجود نداشت... مامون حدیث و فقه و کلام می‌دانست و به فلسفه علاقه داشت... برخی از برادران امام رضا(ع) نه پیرو امام بودند؛ نه زیدی و نه اسماعیلی ...