همه آنها که در ایران داستان نوشته‌اند | الف


در حوزه مطالعات و پژوهش‌های ادبی (داستان) و همچنین تاریخ نگاری ادبیات داستانی معاصر ایران، تقریبا در اغلب شاخه‌هایی که می‌توان برای آن تصور کرد، حسن میرعابدینی به طور جدی کار کرده است. از این رو نه تنها نامی شناخته شده و با سابقه محسوب می‌شود؛ بلکه کیفیت و تنوع آثار تألیفی‌اش در زمینه ادبیات داستانی ایران باعث شده که نتوان سهم و نقش تاثیرگذارش را نادیده گرفت. مهمترین تاریخ داستان‌نویسی معاصر (صد سال داستان نویسی) به قلم اوست، بهترین آنتولوژی داستان کوتاه در ادبیات معاصر (هفتاد سال داستان کوتاه) در سه جلد به انتخاب او منتشر شده، علاوه بر مقالات موضوعی‌اش در حوزه ادبیات داستانی ایران، نوشته های نظری یا نقد های ادبی و تک نگاری هایی خواندنی نیز در مورد پیشگامان ادبیات معاصر تألیف کرده و نهایتا تنها «فرهنگ داستان‌نویسان ایران» نیز کار اوست. کتابی در نوع خود مقبول و قابل اعتنا که به تازگی ویراست دوم آن در نشر چشمه منتشر شده است.

فرهنگ داستان‌نویسان ایران حسن میرعابدینی

در ابتدا جا دارد اشاره کنیم که این نسخه در واقع ویراست سوم آن به‌شمار می‌آید، چرا که این کتاب یکبار نیز توسط ناشر دیگری در سال 1369 به بازار آمده بود و شامل اطلاعات و بیوگرافی نویسندگان ایرانی از آغاز تا میانه دهه‌ی شصت بود. بنابراین در واقع سنگ بنای اولیه‌‍ی گردآوری و تالیف «فرهنگ داستان نویسان ایران» در آن گذاشته شده است.

ویراست اول کتاب «فرهنگ داستان نویسان ایران» در نشر چشمه، به سال 1386 منتشر شد و شامل اطلاعات و بیوگرافی نویسندگان ایرانی از آغاز تا سال 1380 می شد. درواقع میرعابدینی با اصلاح و ویرایش اطلاعات پیشین، بیوگرافی و اسامی آثاری را که حاصل تلاش نویسندگان از میانه دهه شصت تا ابتدای دهه هشتاد به این کتاب افزوده بود، و با کیفیتی پیراسته تر به بازار فرستاده بود. میرعابدینی در این چاپ مقدمه‌‌ای نسبتا کوتاه برای فرهنگ داستان نویسان ایران نوشته است که در واقع روایتی است موجز از چگونگی شکل گیری داستان نویسی در ایران و مروری تند گذر بر مهمترین فرازهای آن. این فرهنگ در سالهای بعد پنج نوبت تجدید چاپ شد و سرانجام چاپ هفتم آن مصادف شد با ویراست تازه آن. کتابی با شکل و شمایل تازه و حجمی به مراتب بیشتر از گذشته که به نوعی نشان دهنده افزوده شدن محسوس به تعداد نویسندگان تازه از راه رسیده و آثار داستانی منتشر شده در طول یک دهه گذشته (از 90- 1380)است.

حسن میرعابدینی در مقدمه بسیار کوتاهی که برای ویراست تازه کتابش نوشته، آورده است که «چاپ پیشین فرهنگ داستان نویسان ایرانی (1386) حاوی زندگی نامه و فهرست آثار نویسندگان تا سال 1380 بود، در این چاپ یک دهه جلو آمده‌ام و اطلاعات مربوط به داستان نویسانی که آثار خود را تا پایان سال 1390 منتشر کرده‌اند، به کتاب افزوده‌ام. بنابراین نام نویسندگانی که اولین آثار خود را پس از سال 1390 چاپ کرده‌اند، در این فرهنگ چاپ نشده است. فهرست آثار نویسندگان مدخل شده در فرهنگ نیز تا پایان سال 1390 تکمیل شده است. طبیعتا در این فرهنگ نباید دنبال نام آثاری گشت که آنان را پس از سال 1390 نوشته اند.»

اشاره شد که سنگ بنای این اثر در میانه دهه شصت گذاشته شده است، روزگاری که پیدا کردن اطلاعات درباره نویسندگان ایرانی، واقعا دشوار بود. چیزی که بعد از شکل گیری فضای مجازی اگر چه به ظاهر تا اندازه‌ای راحت تر می نماید، اما در این دوره نیز پیدا کردن اطلاعات درست در میان خیل اطلاعات ریز و درشت و بعضا متناقض خود معضلی شده است! میر عابدینی درباره دشواری های کار می نویسد: «منابع تحقیق، برای نگارش فرهنگ داستان نویسان، کمیاب و پراکنده است، از اطلاعات موجود در کتابشناسی ها نیز، به سبب وجود اشتباهات عدیده درآنها، باید با احتیاط استفاده کرد. همچنین، احتمال اینکه نام نویسندگانی از قلم بیفتد، وجود دارد. از این رو، پس از گذشت یک دهه از هر فرهنگی ضرورت، اصلاح، تکمیل، و روز آمد کردن مدخلهای آن احساس می شود. در این چاپ، با رجوع به منابع تازه یافته، کوشیده ام زندگی نامه‌‌ها را کامل تر و اشتباه های مربوط به تاریخ نشر یا تولد و مرگ نویسندگان را اصلاح کنم؛ و نامهای از قلم افتاده را، که ضمن تحقیقات تازه پیدا کرده ام به متن بیفزایم.»

بی اغماض بسیاری از موارد اشاره شده توسط میر عابدینی در مقدمه کوتاهی که برای ویراست تازه فرهنگ داستان نویسان ایران نوشته، جامه عمل نیز پوشیده اند و در مجموع با اثری به مراتب کامل تر، کم اشتباه تر و شسته رفته تر از ویراست قبلی روبه رو هستیم.

دشواری های وادی فرهنگ نویسی، آن هم در حوزه داستانویسان ایرانی آنقدر فراوان است که تا وارد این حوزه نشده باشی نمی توان وسعت این دشواری ها را دریافت. با اینکه سابقه داستان نویسی در ایران به صد و اندی سال بیشتر نمی‌رسد اما اطلاعات درباره بسیاری از این نویسندگان بسیار اندک و گاه غیر قابل اعتماد است. بسیاری از این نویسندگان مهجور مانده اند و گاه خود گوشه‌گیری اختیار کرده اند و کمتر درباره خود صحبت کرده و اطلاعات داده اند. آثارشان نیز در تیراژهای محدود منتشر شده و برخی به سرمایه شخصی نویسنده بیرون آمده و اصلا به درستی توزیع نشده اند و بسیاری موارد دیگر ضمن اینکه همان اطلاعات کتاب شناسی آثار نیز تنها چند دهه ای است جدی گرفته شده و در ابتدای کتابها منتشر می شود.

باوجود همه این خلاءها میر عابدینی کاری ارائه کرده در خور اعتنا، تا حد ممکن کامل و قابل اعتماد و در اغلب موارد حجم مدخل اختصاص یافته به هر نویسنده متناسب با اعتبار و اهمیت او در ادبیات داستانی ایران و مهمتر از آن فشردگی و ایجاز کتاب در تناسب جدی با اطلاعات ضروری است که باید در مورد این افراد ارائه می شده است.

البته باید دانست میرعابدینی برای اینکه چنین فرهنگی سامان یافته و سرانجام پیدا کند، چهارچوب هایی را برای کار تعریف کرده تا خط و ربط اثر مشخص شده و آن کسانی که باید نام آثارشان در این کتاب راه می یافته براساس این چهارچوبها مشخص شوند. «نویسندگان داستان کودکان به این فرهنگ راه نیافته‌اند، مگر کسانی که بر ادبیات بزرگسال تاثیر گذاشته باشند. به نویسندگان مهاجر نیز نپرداختیم مگر اینکه تا 1380 کتابی در ایران منتشر کرده باشند. زندگی نامه و فهرست آثار نویسندگان افغانی که آثار خود را به زبان فارسی در ایران منتشر کرده اند و در ایران زیسته اند، در این فرهنگ ثبت شده است.» در این زمینه باید توجه داشت که با رونق گرفتن نشر دیجیتال در رسانه‌های مجازی که در سالهای اخیر تنوعی چشمگیر یافته اند و همچنین آثاری که در خارج از ایران منتشر می‌شوند، دور نیست که این آثار خود نیازمند «فرهنگی» جداگانه هستند.

به هر روی می‌توان گفت میرعابدینی کاری دشوار را با حوصله در طول چند دهه گذشته (در کنار دیگر آثار و مشغله‌هایش) به سرانجام رسانده است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...