نقشه‌‏کشی از روی دست نویسنده | هم‌میهن


تابه‌حال در میان چندین و چند داستانی که خوانده‌ایم، رمان‌هایی که با صفحه‌صفحه‌اش لذت برده‌ایم و حالا پس از خواندن، ساعت‌ها می‌توانیم در مورد آن‌ها به بحث و گفت‌وگو بنشینیم، به دو عنصر زمان و مکان، جداگانه توجه کرده‌ایم؟ اینکه چرا با ثابت نگاه داشتن زمان در قرن نوزدهم میلادی، داستان‌هایی که در فرانسه نوشته می‌شود حال و هوایی متفاوت با رمان‌های انگلیسی دارد. اینکه با ثابت نگاه داشتن مکان و سیر و سفر در زمان، رمان‌هایی که در آن به توصیف روسیه پرداخته شده‌ است، در عصر روشنگری با زمانی که نویسندگان فرمالیست هر دو در یک مکان مشغول به نوشتن بودند، کاملاً متفاوت است.

فرانکو مورتی [Franco Moretti] اطلس رمان اروپایی 1800-1900» [Atlas of the European novel, 1800-1900]

حالا در نظر بگیرید که عقربه‌های ساعت را باز ایستانیم و دست‌مان را نیز روی یک نقطه از نقشه جغرافیایی جهان نگاه داریم. اتفاقی که می‌افتد این است؛ بریتانیای چارلز دیکنز با بریتانیای جین آستین، زمین تا آسمان متفاوت است.

جغرافی‌دان سوئدی، هاگرستراند می‌گوید: «مکان صفحه ساعتی غول‌آساست و چیزهایی که در آن حرکت می‌کنند عقربه‌های آن هستند.» باید بر آن افزود: ادبیات نیز روحی است که در این ساعت به مفهوم گذر زمان بر مکان، معنا می‌بخشد. به عقیده منتقدان، مکان ظرفی خنثی نیست، فقط محفظه‌ای نیست که تاریخ فرهنگی در آن واقع شود؛ مکان نیروی فعالی است که پهنه ادبی را فرا می‌گیرد و عمیقاً آن را شکل می‌دهد. پس اگر می‌خواهید پیوند روشنی میان جغرافیا و ادبیات برقرار کنید، نقشه‌اش را بکشید؛ نقشه به ما این امکان را می‌دهد تا روابط مهمی را ببینیم که تاکنون از چشم ما دور مانده‌اند.

پیشنهاد نقشه‌کشی برای ادبیات را فرانکو مورتی [Franco Moretti] در کتاب «اطلس رمان اروپایی 1800-1900» [Atlas of the European novel, 1800-1900]، پیاده کرده است. «اطلس رمان اروپایی»، نگاهی است به عنصر مکان در ادبیات قرن19 اروپا. این اثر با ترجمه مهران مهاجر و محمد نبوی، ذیل مجموعه «ایده‌های رادیکال»، توسط نشر نی به چاپ رسیده است. مورتّی در این کتاب به کمک مجموعه‌ای از نقشه‌ها، نشان می‌دهد که چگونه جغرافیا در رمان‌های قرن نوزدهم به قالب داستان درآمده است و در مقابل، داستان‌ها چگونه جغرافیا را می‌سازند. پاریس بالزاک، لندن دیکنز و دشت‌های اسکاتلند در رمان‌های اسکات، همگی از نو در قالب نقشه جان می‌گیرند و قلمرو رمان‌های پیکارسک اسپانیایی، رمانس‌های آفریقای استعمار شده و رمان‌های اندیشه‌محور روسی در کنارشان ترسیم می‌شود. در این پژوهش می‌توان دید که مکان یا جغرافیا چگونه می‌تواند قهرمان گم‌شده مطالعات ادبی باشد. مورتی هنرمندانه و عالمانه، لذت بصری را با موشکافی نظری در می‌آمیزد و اثری به دست می‌دهد که در آن بار دیگر معنا با احساس و شور با مفهوم، تلاقی پیدا کرده است.

اومبرتو اکو، نشانه‌شناس و فیلسوف ایتالیایی، درباره این کتاب می‌گوید: «مورتّی با نوعی ظرافت نظری، از ما دعوت می‌کند تا نقشه را نه به‌‌منزله راه‌حلی فراگیر، بلکه به‌مثابه ماشین تولید ایده به‌کار بگیریم.» به‌طورکلی چیزی که ما آن را «جغرافیای ادبی» می‌نامیم، ممکن است به دو مقوله اشاره داشته باشد؛ مطالعه ادبیات در مکان یا مطالعه مکان در ادبیات. در حالت اول عنصر مسلط عنصری داستانی است؛ پاریس بالزاک، آفریقای رمانس‌های عصر استعمار یا تصویر نویی که آستین از انگلستان به دست می‌دهد. در حالت دوم اما عنصر مسلط یک مکان تاریخی واقعی است؛ کتابخانه‌های محلی بریتانیای عصر ویکتوریا، انتشار دُن‌کیشوت یا بودنبروک‌ها در اروپا. این دو برداشت از معنای مکان ممکن است گاه به نحو جالب توجهی، هم‌پوشانی داشته باشند؛ اما در این کتاب به‌طور مجزا بررسی شده‌اند.

این اثر مشتمل بر سه فصل است. در فصل اول، تحت عنوان «رمان، دولت‌ملت»، مورتّی سعی دارد تاریخچه‌ای از شکل‌گیری رمان اروپایی را ناظر به موضوع کتاب بیان کند. او می‌کوشد رمان را فرم ادبی انسان مدرن در عصر پس از رنسانس قلمداد کند؛ فرمی که متحمّل مظروف جدیدی به‌نام دولت‌ملّت‌هاست. در فصل دوم، نویسنده قصد دارد با مثال‌های گوناگون بیان کند که بسته به نوع داستان، پیش‌فرض‌ها، هدف و... ممکن است خوانش‌های متعددی از یک شهر، به‌عنوان مکان، در یک زمان واحد صورت پذیرد. در فصل سوم نیز با نگاهی تاریخ‌مدارانه و مبتنی بر رویکرد مطالعات فرهنگی، سعی شده تا ماجرای تاثیر خوانش داستانی از مکان، در جهان ممکنِ ادبیات، بر دنیای واقعی مورد بررسی و نقد قرار گیرد. درحقیقت، دو فصل اول به مکان در داستان‌ها می‌پردازد و در فصل آخر نویسنده مکان‌ها را از دل داستان بیرون می‌کشد و به لحاظ تاریخی آن‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «به‌نظر می‌رسد مطابق الگوی ساعت‌شنی، جهان منقبض‌شونده در قرون 18 و 19، روند خود را معکوس کرده و در حال گسترش است و به نظام‌های روایی هرچه بزرگ‌تر دامن می‌گسترد. همیشه مکان نو، فرم نوینی پدید می‌آورد و این فرم نو، مکانی نو می‌سازد. این است جغرافیای ادبی.»

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...