رمان «جنایت و مکافات» نوشته فئودور داستایوسکی با ترجمه اصغر رستگار توسط انتشارات نگاه به چاپ نهم رسید.

جنایت و مکافات فئودور داستایوسکی ترجمه اصغر رستگار

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  مهر،‌ رمان «جنایت و مکافات» نوشته فئودور داستایوسکی با ترجمه اصغر رستگار به‌تازگی توسط انتشارات نگاه به چاپ نهم رسیده است. داستایوسکی این کتاب را در سال ۱۸۶۶ نوشته و به‌عنوان پنجمین کتاب مجموعه «ادبیات کلاسیک جهان» توسط نشر نگاه چاپ می‌شود.

داستایوسکی روس ۷ سال پیش از نوشتن «جنایت و مکافات» در نامه‌ای به برادرش اعلام کرده بود که طرح داستانش را در زندان ریخته است؛ زمانی که با درد و دریغ و سرخوردگی زندگی می‌کرد. او این اثر خود را اقرارنامه‌ای در شکل رمان، عنوان کرده و گفته بود می‌خواهد آن را با خونِ دلش بنویسد.

در این‌رمان، راسکولینکف دانشجوی پریشانِ عاشق و فقیری است که با طرح و نقشه، دست به قتل پیرزنی ربا خوار می‌زند. حضور خواهر زن منجر به دومین قتل توسط راسکولینکف می‌شود و پس از آن ردپای جنایت، روح و روان او را درهم می‌ریزد تا بالاخره در اداره پلیس به کار خود اعتراف کند...

ترجمه رستگار از این رمان بهمن سال ۹۶ به چاپ چهارم رسید و پاییز سال ۹۷ به چاپ پنجم رسید. حالا نیز در پاییز ۹۹ به چاپ نهم رسیده است.

چاپ نهم این‌کتاب با ۷۱۱ صفحه و قیمت ۹۷ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...