رمان نوجوان «شاهزاده شیر و راز گل سرخ»[Beast] نوشته دُنا جوناپُلی [Donna Jo Napoli] با ترجمه حسین ابراهیمی (اِلوند) توسط نشر پیدایش منتشر شد.

به گزارش مهر، این‌ترجمه پیش‌تر در سال ۸۲ توسط این‌ناشر منتشر و در سال ۸۷ هم به چاپ سوم رسیده بود.

نسخه‌هایی که به‌تازگی از این‌ترجمه چاپ شده‌اند، چاپ اول ویرایش جدید این‌اثر محسوب می‌شوند که پس از حدود ۱۰ سال عرضه شده است.

دنا جوناپلی نویسنده ۷۱ ساله آمریکایی است که برای کودکان و نوجوانان می‌نویسد. رمان «شاهزاده شیر و راز گل سرخ» در سال ۲۰۰۰ با نام «جانور» (Beast) منتشر شد. این‌کتاب توسط سوزان فلچر و نویسنده کتاب، برای مترجم ارسال شد و حسین ابراهیمی هم در مقام مترجم می‌گوید بیش از ۳۰ بار، نسخه‌های ویرایش‌شده ترجمه را با پست الکترونیک برای نویسنده فرستاده تا نسخه مورد تائید برای ترجمه فارسی این‌اثر برای چاپ آماده شود. تغییر نام اصلی اثر هم در همین‌زمینه، با هماهنگی با نویسنده اثر انجام شده است.

نویسنده کتاب پیش‌رو، متولد سال ۱۹۴۸، نویسنده و زبان‌شناس است که ۵ فرزند دارد و در سال ۱۹۷۳ مدرک دکترای زبان‌های رومی و دکترای ادبیات را از دانشگاه هاروارد گرفت. او علاوه بر داستان‌هایش برای بچه‌ها، مقالات متعددی هم درباره زبان‌شناسی دارد. دونا جوناپلی استاد تمام‌وقت دانشگاه است.

داستان رمان «شاهزاده شیر و راز گل سرخ» درباره اوراسمین شاهزاده ایرانی است که در حال تعلیم و آموزش‌دیدن برای روزگار پادشاهی است. او در روز عید قربان، خلاف سنت‌های مذهبی و آداب پادشاهی، یک شتر زخمی را به قربانگاه می‌فرستد. به‌همین‌خاطر مرتکب اشتباه بزرگی شده و باید تنبیه شود. بنابراین به شکل یک‌حیوان درمی‌آید و برای این‌که دوباره به شکل انسان دربیاید، باید آزمون‌های سختی را پشت سر بگذارد.

نویسنده کتاب می‌گوید احتمالا مخاطبانش اسم داستان «دیو و دلبر» را شنیده باشند و بسیاری می‌گویند این‌داستان برگرفته از افسانه‌های کشور فرانسه است اما او تردیدی ندارد که با توجه به عناصری مثل شیر، باغ، گل‌سرخ و عشق، این‌داستان ریشه در افسانه‌های ایرانی دارد؛ چه از ایران آغاز شده باشد چه نشده باشد. او هم زمان داستان رمان «شاهزاده شیر و راز گل سرخ» خود را به سال ۱۵۰۰ میلادی برده و مکانش را امپراطوری ایران قرار داده است. دنا جوناپلی می‌گوید «به‌اعتقاد من، این‌زمان، هنگامی است که سنت‌ها و مذهب‌های کهن ایرانی در کنار سنت‌های اسلامی به زندگی خود ادامه می‌دادند.» این‌نویسنده در مقدمه‌ای که سال ۲۰۰۳ برای این‌کتاب نوشته، می‌گوید: پژوهش برای نوشتن این‌کتاب، فرصتی فراهم کرد تا زیبایی‌های دینی را درک کنم که پیش از آن برایم ملموس نبود.

رمان «شاهزاده شیر و راز گل سرخ» ۴ بخش دارد که عناوین‌شان به‌ترتیب عبارت است از: نفرین، زندگی شگفت، شیر، دنیای نو.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

باید نقشه‌ای بکشم. جسم من نمی‌تواند به هرچه پیش آید، خوشامد بگوید، و اعتماد کند. دست‌کم تا وقتی که توی آب هستم هیچ‌سگی نمی‌تواند رد بوی مرا بگیرد. بنابراین، شاید شیر درون من کار درستی کرد که توی آب پرید. اما من دم به دم به کاخ نزدیک‌تر می‌شوم. مسیر آب خیلی کوتاه‌تر از مسیری است که من توی جنگل انتخاب کرده بودم. از دور ردیفی از درختان سرو را می‌بینم. سروها در دوطرف جاده‌ای قرار گرفته‌اند که به در ورودی شکارگاه ختم می‌شود.
صدای آب به‌قدری زیاد است که هیچ صدای دیگری شنیده نمی‌شود. نمی‌دانم اسب‌های شکارچیان در مقابل در ورودی شکارگاه جمع شده‌اند یا برای یافتن شکار حرکت کرده‌اند.
نهار باریک و کم‌عمق می‌شود. از وسط نهر که کم و بیش به سینه‌ام می‌رسد، راه می‌روم. حالا دیواری را که کاخ را از شکارگاه جدا می‌کند، می‌بینم. کمی پیش‌تر راه آبی را زیر دیوار می‌بینم.
باید انتخاب کنم. به کنار نهر می‌روم و قوز می‌کنم. اگر این طرف دیوار بمانم، می‌توانم بی‌آنکه کسی مرا ببیند خودم را به در ورودی شکارگاه برسانم. بعد می‌توانم به سرعت خودم را به آنجا برسانم.
به کجا؟
اتاق من جای امنی نیست. از این گذشته، من هرگز نمی‌توانم درهای آن را باز کنم.

این‌کتاب با ۳۱۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۵۴ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...