مریم شهبازی | ایران


پینوکیوی پدرژپتو به‌تازگی یک‌صد و چهل‌ساله شده، عروسک سر به هوایی که «کارلو کلودی»، نویسنده‌اش را به جایگاهی فراموش‌نشدنی رساند.

پینوکیو از آن شخصیت‌هایی است که به لطف برنامه‌های تلویزیونی به بخشی از کودکی اغلب ما گره‌ خورده، هرچند که ابتدا در قالب رمانی از «کارلو لورنزینی» با نام مستعار «کارلو کلودی» روزنامه‌نگار و نویسنده کودک و نوجوان ایتالیایی منتشر شد. این نوشته مشهور کلودی، نخستین مرتبه سال ۱۸۸۱ در نشریه‌ای ویژه کودکان منتشر شد، استقبال مخاطبان از ماجراهای عروسک چوبی آن‌قدر زیاد بود که در نهایت در قالب کتاب عرضه شد. البته کلودی خیلی زودتر از آنکه استقبال جهانی از مخلوق ادبی‌اش را ببیند درگذشت؛ درست ۹ سال بعد از معرفی نوشته مشهورش، آن‌هم وقتی‌که ۶۳ سال بیشتر نداشت.
در این ‌بین شاید بپرسید دلیل علاقه‌مندی نسل‌های مختلف به این شخصیت دوست ‌داشتنی در چیست؟

کارلو کلودی پینوکیو

غلامرضا امامی، نویسنده و مترجمی که برای نخستین مرتبه «پینوکیو» را از زبان ایتالیایی به فارسی ترجمه کرده، در این رابطه به «ایران» می‌گوید: «بخشی از پاسخ این سؤال به چندلایه بودن داستان پینوکیو بازمی گردد. پینوکیو هم‌ داستانی طنز دارد و هم برخوردار از مضمونی جدی و از طرفی مملو از مضامین متضاد است. به گمانم این مسأله از آنجا نشأت گرفته که کلودی در نوشته ماندگار خود به انسان پرداخته، انسانی که در این رمان همان پینوکیو است.» این پژوهشگر معتقد است داستان و مفاهیم جای گرفته در پینوکیو به شکلی درهم ‌آمیخته‌اند که مخاطب با پدر ژپتو که از تنهایی دست به ساخت این عروسک چوبی می‌زند و حتی با خود پینوکیو همدم و همراه می‌شود. به گفته امامی، آدم‌ها به‌محض عبور از دوران کودکی به دلیل مواجهه با مرزهای مختلف زبانی، نژادی، دینی و... از یکدیگر فاصله می‌گیرند؛ برخلاف کودکان که هنوز درگیر این مرزبندی‌های قراردادی نشده‌اند. او ادامه می‌دهد: «دنیای بچه‌ها برخلاف ما آدم ‌بزرگ‌ها بی‌هیچ مرز و نیرنگی است، کتاب پینوکیو هم کتاب بی مرزی به شمار می‌آید؛ آنچنان ‌که تا به امروز حداقل به بیشتر از یکصد زبان ترجمه ‌شده و سال‌هاست که بازنشر می‌شود.»

برخی فیلم‌ها و انیمیشن‌ها راوی صادقی نیستند
این نویسنده بخش دیگری از موفقیت پینوکیو را در این می‌داند که مخاطبان می‌توانند خودشان را در این شخصیت دوست ‌داشتنی پیدا کنند. امامی درباره گروه سنی مخاطبان این رمان می‌گوید: «پینوکیو هم نظیر شازده کوچولو، نوشته مشهور «اگزوپری» سن و سال ندارد و همه می‌توانند از آن لذت ببرند و از نگاه خود محتوای آن را درک کنند. به قول حافظ «هرکس به‌قدر فهمش فهمیده مدعا را»، شاید از جهتی این رمان را بتوان به دیوان حافظ تشبیه کرد، اینکه هرکسی به هر زبانی می‌تواند آرزوی خود را در آن بیابد.» به گفته امامی بخش‌هایی از این داستان را می‌توان به قصه‌های دینی تشبیه کرد، بویژه آنجا که پینوکیو درون نهنگ حبس می‌شود، اتفاقی که یادآور داستان حضرت یونس(ص) است که او هم از سوی نهنگی بلعیده می‌شود.

این مترجم درباره نخستین بازگردان به فارسی کتاب پینوکیو می‌افزاید: «نخستین ترجمه این کتاب به زنده‌یاد صادق چوبک تعلق دارد؛ او در جایگاه مترجم دست به ترجمه آزادی از این اثر آن‌هم از طریق زبان انگلیسی زده است. بسیاری از ترجمه‌هایی که بعدها از این کتاب انجام‌شده به‌نوعی بازنویسی همان ترجمه چوبک هستند و حتی همان ایرادات ترجمه نخست در آن‌ها تکرار شده است.» او ادامه می‌دهد: «گاهی افرادی دست به ترجمه پینوکیو زده‌اند که به هیچ زبان خارجی تسلط نداشته‌اند، نمی‌خواهم به اسامی آن‌ها اشاره‌ کنم اما این کار بجز با رونویسی، شکل دیگری ممکن نیست. بخشی از ترجمه‌ها هم چون از زبان واسطه انجام‌ شده‌اند با غلط‌هایی همراه هستند. همین مسائل درنهایت زنده‌یاد محمد زهرایی، دوست ناشرم را بر آن داشت که پیشنهاد ترجمه پینوکیو را از زبان ‌اصلی به من بدهد.»

امامی ترجمه کتاب پینوکیو را از زبان‌اصلی انجام داده و در نهایت آن را به تأیید دو پروفسور ایتالیایی ایران‌شناس، «آنجلو میکله پیه مونتسه» و «ماریو کاساری» رسانده است. نقاشی کتاب هم به «روبرتو ایننوچنتی» تنها نقاش ایتالیایی برنده جایزه‌ هانس کریستین اندرسن تعلق دارد. البته پیش‌تر قرار به انتشار این ترجمه از سوی نشر کارنامه بوده که با درگذشت محمد زهرایی، امامی آن را به نشر سپاس می‌سپارد.

اما شاید پینوکیو بیش از ادبیات ورودش و جذب علاقه‌مندان بسیار در میان نسل‌های مختلف در کشورمان را مدیون پخش مجموعه کارتونی ژاپنی است که دهه ۵۰ از تلویزیون پخش شد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم ادامه یافت، استقبال از این مجموعه به‌اندازه‌ای بود که دهه ۶۰ پخش آن دوباره از سر گرفته می‌شود. این مجموعه برای بچه‌های دهه‌های بعد هم پخش شد که حساب این تکرار را می‌توان از بازپخش‌های چندین و چند مرتبه‌ای ملال‌آور صدا و سیما جدا کرد. نکته دیگر درباره این کارتون ژاپنی را می‌توان در گفت‌وگوهای دوبلورهای آن پیدا کرد، آن طور که زنده‌یاد مرتضی احمدی، صداپیشه شخصیت «روباره مکار» سال ۹۳ به جام جم آنلاین گفته بوده: «این مجموعه به مدت یک سال بدون هیچ متنی که شامل دیالوگ‌های آماده برای دوبله به زبان فارسی باشد در استودیو بلاتکلیف مانده بود، سرانجام به این نتیجه رسیدیم که باید خودمان آن را برای تلویزیون دوبله کنیم؛ بنابراین به اتفاق دوبلورها سریال را دیدیم و خط قصه دست‌مان آمد و شروع به کار کردیم. تمام قسمت‌هایی که شما از پینوکیو دیدید دربردارنده دیالوگ‌های خود ما بود.»

از دوبله به‌یادماندنی این مجموعه که بگذریم امامی معتقد است برخی در به تصویر کشیدن این رمان به قالب‌های مختلف سینمایی و تلویزیونی و حتی انیمیشن‌ها چندان به اصل اثر وفادار نبوده‌اند و چندان راویان صادقی نیستند. امامی در پایان مهم‌ترین پیام این اثر مشهور را با گفته‌ای از سعدی بیان می‌کند، اینکه: «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...