کتاب «قشنگه دنیا با سبزه و گل» از جمال‌الدین اکرمی برای کودکان راهی بازار کتاب شده است.

قشنگه دنیا با سبزه و گل جمال‌الدین اکرمی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، در معرفی انتشارات کتاب نیستان از این کتاب آمده است: سفری رویایی به دنیای کودکی‌های گمشده؛ دنیایی سرشار از شادی‌های کوچک و عمیق که کودکان امروز باوجود برخورداری از مواهب مادی بی‌شمار، درکی از آن‌ها ندارند. «قشنگه دنیا با سبزه و گل» ضیافتی رنگارنگ و خوش‌آهنگ است که جمال اکرمی برای کودکان گروه سنی «الف و ب» برپا کرده و با تصویرسازی متفاوت اثر، به جذابیت آن افزوده است.

هشتمین جلد از مجموعه «اندیشه‌های خوشمزه»، همچون جلد هفتم و برخلاف جلدهای قبلی، از قالب شعر بهره برده و به جای داستانی واحد، داستانک‌هایی مجزا از مواهب ارزشمند اما کمتر دیده‌شده زندگی را پیش چشم مخاطب خود قرار می‌دهد.

«قشنگه دنیا با سبزه و گل» روایت زندگی نسل‌های قبل است در خانه‌هایی با حوض و باغچه، نزدیک با طبیعت و مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایی که کنار نوه‌ها روزگار را می‌گذراندند. تصاویری از شادی‌هایی مثل آب‌بازی و مدرسه رفتن با لباس نو.

شاعر و تصویرگر اثر دنیای گمشده کودکی نسل‌های قبل را بازآفرینی کرده است. شعر و تصویر در کنار هم، خانه‌های قدیمی با درهای کلون‌دار ، ایوان‌های دلباز، نرده‌های آهنی زیبا و پشت بام‌هایی را که فقط با نردبان می‌شد به آن‌جا رسید، به بچه‌های امروز نشان می‌دهند. این مربی نقاشی سابق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بازی‌های کودکانه همچون گرگم به هوا و لی لی را با ظرافت به تصویر کشیده و بازی‌های ساده اما فراموش‌شده، همچون بازی با انگشتان دست را با هنرمندی به کودکان امروز معرفی کرده است.

پستچی دوچرخه‌سوار، الاغی که مقابل خانه ایستاده همراه با سادگی مفاهیم و شیرینی شعرها، کودک را به دنیایی خیالی دعوت می‌کند و اجازه می‌دهد تا روزهای گمشده را تصور کند.

او آلبومی ساخته که برای کودکان و والدین و حتی پدربزرگ ها و مادربزرگ‌ها به یک اندازه جذاب و خاطره‌ساز است.

این کتاب در ۲۴ صفحه و در قطع خشتی کوچک از به بازار نشر کودک و نوجوان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...