به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «هیولا مینزی»[Minzi Monster in der Schule]، نوشته فریدبرت اشتونر [friedbert stohner]، داستان هیولایی به نام مینزی را روایت می‌کند که سعی دارد هیولای ترسناکی باشد؛ اما همه او را یک هیولای فسقلی و ناز می‌دانند، این اثر با ترجمه زهرا سادات میر‌هاشمی در نشر کتاب چ به چاپ رسیده است.

هیولا مینزی»[Minzi Monster in der Schule]، فریدبرت اشتونر [friedbert stohner]

نویسنده سعی دارد داستان هیولایی را روایت کند که دوست دارد ترسناک باشد، همه سعی و تلاش او در همین راستا است. او همچنین سعی می‌کند برای رفتن به مدرسه هیولاها ترسناک جلوه کند و همه وسیله‌هایش عجیب و غریب باشد؛ اما همه او را هیولایی ناز و فسقلی می‌دیدند تا این‌که مینزی کوچولو با معلم مدرسه‌اش دعوایش می‌شود و تصمیم می‌گیرد به خانه برگردد و دیگر هیچ‌ وقت به آنجا بازنگردد؛ اما پاک‌کن دردسرساز مینزی باعث به وجود‌ آمدن روایت‌های خنده‌داری می‌شود که خواننده کتاب از خواندن این اثر پشیمان نمی‌شود.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«وای! چه گوگولی مگولی است»
همه با دیدن مینزی همین را می‌گویند، اما او دیگر نمی‌خواهد یک هیولای بامزه باشد. مینزی عصبانی می‌شود، چشمانش را می‌چرخاند و می‌غرد، اما باز هم کسی از او نمی‌ترسد. خوشبختانه در مدرسه به هیولاهای کوچک یاد می‌دهند که چه‌طور خطرناک باشند.
در اولین روز مدرسه اتفاق عجیبی می‌افتد و همه‌ی بچه‌ها به هم می‌گویند که باید مراقب مینزی باشند، چون خطرناک‌ترین پاک‌کن جهان را دارد! و این پا‌ک‌کن وحشی آغاز بزرگ‌ترین آشفتگی در تاریخ مدرسه‌ی هیولاهاست.»

«هیولا مینزی» اثر فریدبرت اشتونر، با ترجمه زهرا سادات میر‌هاشمی در 83 صفحه و شمارگان 1000 نسخه و با قیمت 30000 تومان از سوی انتشارات کتاب چ راهی بازار چاپ شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...