[داستان کوتاه]

"الیکا دومندس" قورباغه‌ی شاخصی بود که به اتفاق دیگر قورباغه‌ها در برکه‌ای دور افتاده از نقشه‌ی جغرافیا زندگی می‌کرد. الیکا فرزند هزار و شصتم "آلدور دومندس" و "پریموس آنه ماریوس" بود که شبی از شب‌های زمستان که موعد خوبی برای جفتگیری قورباغه‌ها نبود، تخم به عرصه‌ی جهان نهاد.

الیکا از همان دوران کودکی و نوجوانی تمایز آشکار خود را با دیگر همسالانش نشان داد. او در چهل و یکمین روز تولدش در مسابقه‌ی سازهای بادی به علت استعداد بی‌حد و حصرش در باد کردن کیسه‌ی زیر گلویش و تولید اصوات دل‌انگیز در دستگاه‌های متعدد هیچ مقامی کسب نکرد؛ چرا که هیأت داوران پس از 53 نشست یک ساعته او را حائز مقام اول تشخیص دادند و از آن‌جا که چنان مقامی تعریف نشده بود؛ تنها به تقدیر از او اکتفا کردند.

الیکا که نخستین سرخوردگی زندگیش را تجربه می‌کرد؛ تصمیم گرفت گام‌های بعدی به سوی موفقیت را مصمم‌تر بردارد. این بود که در مسابقه‌ی جهش تک ضرب روی پای چپ شرکت کرد و اتفاقاً با اختلاف معناداری از رقبایش پیش افتاد. متأسفانه این بار نیز هیأت داوران حرکت او را حرکتی لوس و دور از قاعده ارزیابی کردند و او را شایسته‌ی دریافت لجن طلایی ندانستند.

زنجیره‌ی شکست‌های الیکا همچنان ادامه داشت تا این که او طی یک حادثه‌ی رمانتیک دل به قورباغه‌ای از مناطق حاره بست که پس از هفده روز تلاش عاشقانه برای به دست آوردن دل دختر در شبی مهتابی او را به همراه "مریدانوس" رفیق ایام شکارش زیر برگ‌های نیلوفر مشغول عاشقی دید.
او ناامید از همه‌جا جهت تسکین آلام روحی‌اش، برکه را ترک کرد و هفت غروب غم‌انگیز به یاد عشق کام نداده‌اش آواز رؤیای سبز کوتاه را سر داد.

الیکا در بازگشت به برکه به علت غیبت ناگهانی و مشکوکش توسط دادگاه عالی قورباغه‌ها به جرم جاسوسی برای ملخ‌های دم چلچله‌ای و شاپرک‌های پا سنجاقی به تبعید از برکه محکوم شد و عینک تلسکوپی یادگار مادربزرگ و سوتک‌های دست‌ساز ایام فراغتش به عنوان لوازم جاسوسی ضبط شد و برای درس عبرت به معرض نمایش عموم قورباغه‌ها درآمد.

حالا الیکا در یک برکه‌ی استوایی مربی آواز قورباغه‌های زیر چهل روز است و قرار است برای تربیت استادان آواز منطقه‌ی آمریکای جنوبی به جنگل‌های ریودوژانیرو سفر کند، هر چند که سفرهای تنهایی همچنان قلب او را می‌فشرد.

گلستانه

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...