[داستان کوتاه]

اتاق خواب بزرگی است. دو تا 9متری ابریشمی؛ دو طرف یک تخت دو نفره‌ی فنری، با روکش مخمل، روی پارکت کف اتاق، پهن شده است. پرده‌های حریر لیمویی، پنجره‌های بزرگ رو به حیاط را می‌پوشاند. در کمد لباس‌ها باز است و چند پیراهن آویزان به جالباسی، خودنمایی می‌کنند.

هنوز سرم پایین است و به لبه‌ی آستین کهنه‌ی پیراهنش خیره شده‌ام. قلبم باز شلوغش کرده. خیلی آرام دستم را لمس می‌کند. تنم می‌لرزد. می‌خواهم دستم را بیرون بکشم، اما نگاه مظلومانه‌اش را نرم و آرام می‌لغزاند روی صورتم و دستم را آرام بالا می‌آورد. عادتش است، وقت آشتی؛ ذل می‌زند توی چشمهایم و دستم را می‌گذارد روی لبهایش. دلم باز می‌لرزد. آرام می‌گوید: «هنوزم ناراحتی؟» سرم را بر می‌گرداندم. هنوز از طنین صدایت ناراحتم؛ من که چیزی نگفتم. فقط گفتم«دیگه خسته شدم» ولی تو با بی‌حوصگی گفتی: «تو رو خدا باز شروع نکن! هنوز کلی از قسط پیکان مونده...» هنوز ناراحتم؛ اما سرخی داغ گونه‌هایم چیز دیگری می‌گوید... دلم می‌خواهد مترو ساعت‌ها در همین تونل خلوت راه برود و من در حالی که به تو تکیه داده‌ام؛ غرق در دریای چشم‌های مظلوم و خسته‌ات، فقط نگاهت ‌کنم...

ــ اینجا چه غلطی می‌کنی؟... گفتم پرده‌ها رو بزنی و روتختی رو مرتب کنی... به کمد لباس‌ها چی‌کار داری؟... گمشو برو طبقه پایین. دختره‌ی پر رو!

صدای زن صاحب‌خانه است که حالا دارد لباس‌ها را وارسی می‌کند که مبادا چیزی کم شده باشد. اتاق خواب بزرگی است. دو تا 9متری ابریشمی؛ دو طرف یک تخت دو نفره‌ی فنری، پهن شده است...

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...