«درخت‌های تشنه» تازه‌ترین کتاب مصطفی رحماندوست به همراه نسخه صوتی آن با صدای نویسنده توسط انتشارات نیستان روانه بازار نشر شد.

درخت‌های تشنه مصطفی رحماندوست

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم،‌ رحماندوست در این کتاب سه داستان دنباله‌دار و خیال‌انگیز را با محوریت دختر کوچکی به نام آذر بازگو می‌کند. آذر با ماه دوست است و هر شب پیش از خواب برای ماه از بهترین کارهای روزانه‌اش سخن می‌گوید و ماه نیز او را به یکی از آرزوهایش می‌رساند. این داستان‌ها در موخره خود با یک لالایی کوتاه نیز همراه می‌شود که رحماندوست خود سراینده آن است.

داستان‌های کتاب «درخت‌های تشنه» داستان‌هایی لطیف و خیال‌انگیز به شمار می‌روند. داستان‌هایی برخاسته از نهاد لطیف و پاک کودکان که سعی دارند سرشت آنها را با فعالیت‌هایی نیک و پاک آمیخته کند که رسوم زیست سالم را به آنها یادآوری می‌کند.

رسیدگی به گیاهان و حیوانات در کنال خیال‌انگیزی نهفته در دل قصه که حاصل گفتگوی قهرمان قصه با سایر موجودات است به زیباترین شکل ممکن پیوند دوستی و محبت آمیزی میان کودکان و طبیعت را تقویت می‌کند. آذر دختر بچه حاضر در تمامی قصه‌ها رنج و ناراحتی ناشی از تشنه ماندن درختان و نبود آب برای سیراب شدنشان را به ملکه و پری دریا بازگو می‌کند و از او طلب باران می‌کند. یا در قصه دیگری او پس از ایثارش برای رساندن غذا به پرندگان یک شب را میهمان آنها در آسمان و در کنار ابرها و ماه و ستاره‌ها می‌شود.

اما شاید سومین فراز این کتاب که روایتی تحسین برانگیز از ترسیم ساده و توأم با عشق میان مادر و آذر است را بتوان زییاترین بخش کتاب دانست؛ جایی که در آن نویسنده از زبان مادر به آذر می‌گوید اگر ماه امشب در آسمان نیست اما مادرت در کنارت است. این پیوند میان خیال و واقعیت و تزریق محبت و مهر مادری در قالب قصه و روایت داستانی را می‌توان مهمترین کارکردی دانست که داستان‌های ساده و صمیمی این کتاب به مخاطب خود القا می‌کند.

بشنوید:

رحماندوست که سابقه قابل توجهی در سرایش قصه‌هایی با تم لالایی و با نگاهی انسانی و برانگیزاننده احساسات مخاطبانش دارد در این کتاب کودکان را در مواجهه با یک پدیده اخلاقی ذهنی قرار می‌دهد و آنها را به مرور و نشاندن این مفاهیم در ذهن به منظور ساخت ساختاری زیبا و مهربان برای زیستشان هدایت می‌کند.

کتاب همچنین از تصویرگری‌های جذاب نازنین عباسی بهره برده است که با تکنیک ویژه‌ای منجر به خلق تصاویری خیال‌انگیز از رویاپردازی‌های کودکانه قهرمان این داستان شده است.

انتشارات نیستان این کتاب را در 64 صفحه قطع خشتی کوچک به قیمت 65 هزار تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...