شماره بیست‌ونهم ماهنامه سه‌نقطه (مکتوب طنز [+ جد] فارسی) منتشر شد.

شماره 29 ماهنامه سه‌نقطه (مکتوب طنز

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، در معرفی این نشریه آمده است: این شماره به مدیران تراز و مدیریت در سطوح کلان کشوری اختصاص داده شده و مطالب مرتبط با آن در پرونده‌ای با عنوان «مدیریت تراز» گردآوری شده‌اند.

در آغاز سه‌نقطه ۲۹، علی آینه‌ور در مطلبی با نام «راز بقا» شطحی بر سیستم و سازمان و مدیریت زده است. سپس امرالله احمدجو، فصل جدید قصه‌های دهکده را تحت عنوان «این از مطلّاری‌های بلانسبت و آن هم از کولیوایی‌های بلانسبت‌تر» در بخش فصل کرسی آزادنویسی برایمان تعریف می‌کند. سیداکبر میرجعفری در «چیزهایی درباره قورمه‌سبزی» حقایق کمتر شنیده‌شده‌ای از این غذای پرطرفدار را به اشتراک می‌گذارد. سپس در مطلب «پدر، پسر، و مردی از قزوین» افشار مقدم سری جدید ماجراهای سونای سعادت‌آباد را روایت می‌کند. و در آخر با مطلبی از میلاد ملاعبدالوهاب تحت عنوان «بوی ماه مهر از آغاز آذر» به پایان می‌رسد.

«زیر آوار حقیقت، میان اتاق مدیرعامل و قرن» نام نخستین مطلب پرونده این شماره است که مریم حسن‌نژاد در آن مفهوم مدیریت را واکاوی می‌کند و به سؤال‌های عجیبی درباره آن پاسخ می‌دهد. مهدی شریفی در «ترازوی مدیریت و مدیران تراز» به شرح شاخص‌های مدیریت تراز در یک نظام مقدس می‌پردازد. مریم نظام‌دوست در یادداشتی با نام «ایفاد مراتب جهت همین‌جوری» تمام ویژگی‌هایی را که از یک انسان مدیر می‌سازد برمی‌شمرد. علی علیزاده در «زیرپایی چوبی و جامهری ثامن» چند توصیه انگیزشی بومی‌سازی‌شده برای مدیران کشور ارائه می‌دهد. «بینگو، مدیر شما حاضر است» عنوان مطلب هانیه صالحی است که در آن هر آنچه را یک مدیر واقعی باید داشته باشد از سر تا پا بررسی می‌کند. رضا سعیدی ورنوسفادرانی در مطلب «طیف قهوه‌ای از پررنگ تا بدرنگ» راهکارهای مناسب برای زیست موفقیت‌آمیز مدیریتی را از خلال چند نگاه مختلف بیان می‌کند. در مطلب «مرجع الدوَل و پاراف با خودکار چهاررنگ» سیدمحسن امامیان ادبیات مدیریتی را به بوته‌ تحلیل می‌برد. «جای مهر و داغ عشق» نام مطلب فاطمه خسروانی است که در آن رنج‌ها و لذت‌های [حلال] توأمان مدیر بودن شرح داده شده. محمد صمدی در یادداشت «از پاساژ مهستان تا باب‌همایون» روزنوشت‌های یک مدیر جوان را به رشته‌ تحریر درآورده است. و در پایان بخش پرونده سیدمصطفی موسوی در مطلب «تکیه بر چارمیخ سست» مدیران دولتی و خصوصی و خصولتی و کلاً هرچی را که هست مورد خطاب قرار می‌دهد و چیزهای مهمی به آن‌ها می‌گوید.

«نیمخط» شماره ۲۹ را نفیسه رحمانی در سه قسمت مختلف نوشته است؛ «مدیر فقط باشد، کارآمدی و این سوسول‌بازی‌ها چیست؟»، «ای مدیر! جان من کمی انسان باش» و «درود درود درود، درود بر مدیرتر».

تهرانشهر این شماره هم با مطالبی از هادی مقدم‌دوست با عنوان «وجب به وجب تهران کوچک من»، سعید بیابانکی با عنوان«ابرمفهومی به‌نام ترمینال جنوب» و عطیه همتی «شبیه کوچه پس‌کوچه‌های نارمکم‌» همراه است.

بیست‌ونهمین شماره سه‌نقطه، در ۲۰۴ صفحه و با قیمت ۶۰ هزار تومان در کتابفروشی‌ها و فروشگاه‌های آنلاین عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...