به گزارش کتاب نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، کتاب صوتی «یک مرد یک شب» نوشته‌ مجری و کارگردان سینما و تلویزیون مسعود فروتن، به روایت زندگی و خاطرات مردی از گذشته تا امروز می‌پردازد.

یک مرد یک شب مسعود فروتن

این اثر درباره‌ مردی است که در هنگام خواب دردی وحشتناک به سراغش می‌آید. او که از مردن و مرگ به شدت می‌ترسد، احساس می‌کند هر لحظه به مرگ نزدیک‌تر می‌شود و خاطرات و گذشته‌اش همانند یک فیلم سینمایی از جلوی چشمش عبور می‌کنند و مرور می‌شوند.

مسعود فروتن در کتاب صوتی «یک مرد، یک شب»، با بیان جزئیات لازم و روایت صمیمی‌اش یک صحرای محشر از خاطرات مردی تنها ساخته است. او داستان را با پرداخت درست شخصیت‌ها و شرح عمیق‌ترین احساسات و افکار آن‌ها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنه‌ها نوشته است تا شما را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه سازد.

در قسمتی از کتاب صوتی «یک مرد یک شب» می‌شنویم:

«شب از نیمه گذشته است، تلفن همراه را خاموش می‌کنم و آن را روی میز کارم می‌گذارم. صدای تلفن ثابت را که روی کابینت آشپزخانه است می‌بندم که اگر کسی از این ساعت به بعد زنگ زد بیدار نشوم، ولی دستگاه پیام‌گیر را روشن می‌گذارم و فردا صبح اگر کسی پیامی گذاشته باشد، آن را خواهم شنید. عزت محرم اسرار زندگی من است. کاش اگر دچار مرگ نا به هنگام شدم، به عزت اطلاع بدهند که بیاید سر وقتم. او می‌داند شناسنامه‌ام توی صندوقچه آهنی کوچکی است که از بازار اصفهان خریدم؛ و توی همین صندوق همیشه مقداری پول است که برای این جور مواقع کنار گذاشته‌ام.»

کتاب صوتی «یک مرد یک شب» نوشته و به روایت مسعود فروتن از سوی نشر ثالث راهی بازار کتاب شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...