دعوت به سکوتی اجباری! | الف


سلمان امین را می‌توان یکی از پرانگیزه ترین نویسندگان این سالها، به حساب آورد. اقبال کلی آثارش و ارتباط خوبی که با مخاطبان برقرار کرده، جایزه هوشنگ گلشیری که نصیبش شده و مایه‌ای که برای نوشتن کارهای تازه‌اش می‌گذارد؛ نمونه‌اش هم تجربه رفت و آمد او به کمپ ترک اعتیاد برای نوشتن رمان «کارتن خواب» که بیش از یک سال وقت او را گرفته است.

پدرکشتگی سلمان امین

از نگاه سلمان امین دوره نوشتن داستانهای شهری و آپارتمانی تمام شده است، رمانهای او اگر چه آثاری شهری هستند، اما نه در آپارتمانها که در دل جامعه، بلکه در کف شهر و لایه پایین اجتماعی می‌گذرند. از طرف دیگر او برای متفاوت شدن داستانهایش، آنها را زندگی می‌کند و به سراغ نوشتن مضامینی می‌رود که از دل یک تجربه بی واسطه از حضور در متن جامعه بیرون می‌آیند. «پدرکشتگی» هم در همین قاعده جای گرفته و داستان شخصیت های‌ست که در همین جامعه زندگی می‌کنند اما کمتر کسی با آنها توجه کرده است، آدمهایی تمام شده...

در نگاه نخست شاید نام کتاب (پدرکشتگی) از کم و کیف درونمایه این رمان حکایت داشته باشد. اما نوسینده کوشیده درونمایه رمانش چیزی فراتر از آن باشد که با یک گمانه زنی ساده کشف شود.پدرکشتگی ریشه در فرهنگ و تاریخ ایران دارد. سلمان امین نام جدیدترین رمان خود را از داستان کشته شدن سهراب به دست رستم الهام گرفته است و کوشیده روایت تازه و امروزینی متاثر از آن ارائه کند.

وقایع رمان پدرکشتگی در تهران رخ می‌دهد و نویسنده برای ملموس‌تر کردن داستان از اسم کوچه و خیابانهای مشهور استفاده کرده است. شخصیت‌های داستان که در لاک زندگی خود فرو رفته اند، در بستری که با مهارت توسط نویسنده ساخته می‌شود، دور هم جمع می‌شوند و یک داستان اجتماعی را می‌سازند. شخصیت‌هایی که توسط راوی اول شخص معرفی شده و در طول کتاب سرنوشت آنها با ظرافت به هم گره میخورد.

«سیاوش» شخصیت اصلی رمان، یادآور خاطره تلخ و شومی برای پدرش محسوب می‌شود، خاطره تولد او که با رفتن (مرگ) مادرش همراه شده است. به همین خاطر پدر اسم سیاوش را برایش انتخاب کرده تا این خاطره را از یاد نبرد. در رمان‌های سلمان امین موقعیت‌های داستانی از اهمیت مرکزی در شخصیت پردازی آدمها برخوردارند، چرا که به باور او: «انسان در ارتباط معنی می‌شود و در این پدیده است که آسیب می‌بیند و حتی می‌میرد. مهمترین جلوه و نمود این مساله به باور من در تقابل انسان با محیط و اجتماعی پیرامونش رخ می‌دهد. در واقع انسان و اجتماع و ارتباطات اجتماعی هستند که به یکدیگر معنی می‌بخشند. همین نگاه نادرست پدر سبب می‌شود که سرنوشت سیاوش دچار دگرگونی‌های عجیب شده و با بیماری‌های مختلف روانی همراه می‌شود.»

داستان با فریاد یک مامور پلیس شروع می‌شود. ماموری که با داد و قال سعی دارد همه را آرام کند . اما صدای خود مامور از همه بلندتر است و انگار از همان آغاز رمان کسی می‌خواهد به زور شخصیت‌های سلمان امین را به سکوت دعوت کند. در متن داستان خشونتی درونی شده در جریان است که در نهایت نویسنده، سیاوش را به عنوان فردی که قربانی این خشونت هاست جلوه گر می‌سازد. در پدرکشتگی شخصیت‌های خودخواه فراوانند و این نگاه از تلقی حاکم بر جامعه‌ای برخاسته که همه به منفعت خویش بیش از حقوق بدیهی دیگران اهمیت می‌دهند، حتی حق حیات. از این جهت می‌توان گفت درونمایه پدرکشتگی بازتاب دهنده اتمسفر روانی جامعه‌ای تحت فشار است که نویسنده کوشیده نگاهی روانشناختی بدان داشته باشد. در هر جای داستان می‌توان کسی را یافت که نوعی روان پریشی دچار است و یا وسواس. همگی به شکل ناشیانه‌ای به دنبال عشق هستند تا با فرار از نسخه‌های دیگران، حالشان برای همیشه خوب شود. به طوری که سیاوش ازدواج با همسر اولش لاله را اینطور تصویر می‌کند:
«وقتی تصمیم به ازدواج گرفتیم همه کارهایمان را رها کردیم و به شکل خستگی ناپذیری گذاشتیم به جوریدن سجایای اخلاقی هم.حالا که همه چیز تمام شده می‌دانم که این عشق نبود که ما را از موجوداتی معمولی به افرادی بی نقص و دوست داشتنی تبدیل می‌کرد. ما به هم محتاج بودیم و عشق خودش محصول این احتیاج بود.»

ویژگی دیگری که رمان سلمان امین را شاخص می‌کند، طنز سیاه آن است. چنانکه گویی نویسنده برای نشان دادن این همه تلخی که در رمانش وجود داشته چاره‌ای جز پناه بردن به نگاهی طنازانه نداشته و از این روست که طنز او کیفیتی پیدا کرده که به تلخی و سیاهی آغشته شده است.

سلمان امین علاقه آشکاری به داستانگویی دارد، داستانهایش از بار دراماتیک بیرونی برخوردارند با خط داستانی پر رنگی که خواننده از دنبال کزدن آن لذت می‌برد و حتی زمانی که بازی‌هایی برای پیچده کردن روایت ترتیب مبی دهد، جریان پیوسته داستان مانع از سردرگم شدن خواننده می‌شود. در خلال داستان شاهد نامه‌هایی هستیم که سیاوش به دختر کوچکش آرام (از همسر اولش) نوشته است. این نامه‌ها به شیوه‌ای جالب کامل کننده اطلاعات خواننده از گذشته سیاوش می‌باشند. در نهایت پدرکشتگی با یکی از همین نامه‌ها پایان می‌گیرد به گونه‌ای که خواننده به فکر فرو می‌رود که آیا تمام چیزی که تابحال خوانده صرفا داستان بوده یا نامه.

سخن آخر اینکه سلمان امین نویسنده‌ای است اجتماعی گرا، نه فقط این رمان که رمان «قلعه مرغی؛ روزگار هرمی» که نسخه صوتی آن همزمان با این کتاب به بازار آمده و دیگر آثار او از چنین تعلق خاطری حکایت دارد. آثا او خوشخوان و برخوردار از ریتمی تند و زبانی صمیمی هستند که درعین تناسب با ساختار رمان به جذب بیشتر خواننده نیز کمک می‌کنند. و در مجموع چنین مجموعه از در خدمتبازگو کردن دغدغه‌های اجتماعی نویسنده‌ای قرار می‌گیرند که پیداست نسبت به جامعه پیرامون خود، آدمهایی که در آن زندگی می‌کنند و موقعیت‌ها و روابط انسانی بی تفاوت نیست.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...