مردی که دورانش تمام شده | الف


فیلیپ کلودل [Philippe Claudel] نویسنده و کارگردان فرانسوی متولد 1962، برنده‌ی جایزه‌ی بفتا به خاطر فیلم «من تو را خیلی دوست داشتم» در سال 2009 است. او در کارنامه‌ی داستان‌نویسی خود، رمان‌های تحسین‌شده‌ای همچون «چند صد بار تأسف» و «روح‌های خاکستری» را دارد. او در فیلم‌هایش رویکردی روانشناختی به روابط انسانی داشته و در رمان‌هایش نگاهی فلسفی و جامعه‌شناختی به شخصیت‌پردازی را در پیش گرفته است. او در نمایشنامه‌نویسی نیز از منظری منتقدانه به مسائل سیاسی روز می‌نگرد و می‌کوشد در آینه‌ی روابط شخصی آدم‌ها، خلأهای سیاسی جامعه‌اش را منعکس کند. «توافق‌نامه» [Compromis] یکی از تأمل‌برانگیزترین نمایش‌نامه‌های او با چنین دیدگاهی است.

 فیلیپ کلودل [Philippe Claudel] توافق‌نامه» [Compromis]

دو دوست که سی‌وچهار سال از رفاقت‌شان می‌گذرد در خانه‌ای که یکی از آن‌ها قصد فروشش را دارد و منتظر مشتری است، به هم می‌رسند. قصه با گفت‌وگوی آن‌ها درباره‌ی مناظره‌ی انتخابات ریاست جمهوری فرانسه میان فرانسوا میتران و والری ژیسکاردستن در سال 1981 آغاز می‌شود. در این مناظره جملاتی میان دو رقیب ردوبدل می‌شود که نقل محافل می‌شود. به‌ویژه که آن‌ها از دوره‌ی قبلی انتخابات هم چنین سابقه‌ای از مبارزه‌ی تندوتیز و پر از هجو کلامی داشته‌اند. ژیسکاردستن در دوره‌ی قبلی به میتران گفته که او مردی است که دورانش گذشته. در دوره‌ی حاضر این میتران است که ژیسکاردستن را مردی خطاب می‌کند که دورانی ندارد. این رجزخوانی به مذاق سوسیالیست‌ها خوش آمده و دهان به دهان می‌چرخد. دو دوست نمایش‌نامه‌ی «توافق‌نامه» هم با گرایش‌های سوسیالیستی‌ای که دارند از این شعار استقبال می‌کنند و در مباحثه‌هایشان این جمله را نشان‌دهنده‌ی پایان دوره‌ی راست‌گرایان افراطی‌ای همچون ژیسکاردستن می‌دانند.

رفقای سی‌واندی ساله که یکی مارتین نام دارد و مردی معقول‌تر و آرام‌تر از دنی است که پر شروشور و اندکی دمدمی‌مزاج است، با بحث درباره‌ی انتخابات پیش رو مکالمه‌ی خود را آغاز می‌کنند و بعد به موضوع فروش خانه می‌رسند. خانه تقریبا خالی از وسایل و به نظر کهنه و نیازمند تعمیرات اساسی می‌آید. دنی سعی دارد این خانه را به بالاترین قیمت ممکن و با پنهان کردن ضعف‌های بزرگش بفروشد. مارتین سر همین مسأله با او مشکل پیدا می‌کند. از نظر او به‌هیچ‌وجه کار دنی با اخلاقیاتی که همیشه از آن دم زده، جور درنمی‌آید. دنی می‌کوشد کارش را با وجود سابقه‌ی غیراخلاقی‌ای که خودِ مشتری دارد، توجیه کند. او مشتری خانه را محققی در زمینه‌ی سلاح‌های ناتوان‌کننده‌ی جنگی که به‌تازگی ابرقدرت‌ها بر داشتن آن‌ها تأکید دارند، معرفی کند. از نگاه او همچو آدمی یک جنایتکار جنگی بزرگ است که به اعمال تروریستی کشورهای قدرتمند جهان مشروعیت می‌بخشد. او تا حدودی مارتین را دراین‌باره قانع و با خود همراه می‌کند. اما بحث‌های اخلاقی آن‌ها به همین‌جا ختم نمی‌شود و کل دایره‌ی زندگی حرفه‌ای، شخصی و اجتماعی‌شان را در برمی‌گیرد.

در خلال بحث‌های فلسفی و اجتماعی آن‌ها و دعواهایی که گاه میان‌شان شدت می‌گیرد، دو دوست قدیمی خود را بی‌پرده‌تر و صریح‌تر پیش روی مخاطب به نمایش می‌گذارند. مارتین نویسنده‌ای است که به نظر می‌رسد در بحران‌های فلسفی خود گرفتار است. اما به اندازه‌ی دنی گرفتار استیصال و اضطراب نیست. دنی که به‌تازگی هم از همسرش جداشده و هم در مسیر حرفه‌ای بازیگری‌اش شکست‌های بزرگی را تجربه کرده، خشمی افسارگسیخته را در خود تجربه می‌کند که جز با خشونت به اشکال مختلف تسلی پیدا نمی‌کند. تمایل او به فریب مشتری خانه‌اش هم از همین خشم نشأت گرفته است.

در سطح بالاتری او به جنگ‌ها و انقلاب‌هایی که کشورش در سه قرن گذشته تجربه کرده اشاره می‌کند و خشونت را از ملزومات برخورد منطقی و اخلاقی با حاکمیت و اصولاً هر فرد اقتدارگرایی می‌داند. مارتین می‌کوشد جنبه‌های روشنی از تاریخ فرانسه را به او نشان دهد، اما دنی در برابر او مقاومت می‌کند. از منظر او انسان‌ها جز به سوء استفاده از یکدیگر و در خوش‌بینانه‌ترین حالت، جز به معامله کردن و سودجویی به چیزی نمی‌توانند بیاندیشند. او به زن‌اش اشاره می‌کند که پس از یک زندگی مشترک طولانی با خودخواهی و وسواس‌اش نظام خانواده را به هم ریخته و از او جدا شده‌ است. گفت‌وگوی دو دوست با اشارات تاریخی و ادبی و شوخی‌های پر از هجو و کنایه همراه است که به موضوع بحث‌شان رنگ و جذابیتی مضاعف می‌بخشد.

اما آن‌چه نمایش‌نامه‌ی «توافق‌نامه» را برای بارها خواندنی و تأمل‌برانگیز می‌کند، تمثیلی است که در پس آن نهفته است. تمثیلی از دو سیاست‌مدار قدرتمند عصر که در پشت شخصیت برجسته‌ای که به نمایش گذاشته‌اند، انسانی متزلزل و پر از تردید و ترس پنهان شده است. انسانی خودشیفته که همیشه برای توجیه سیاه‌کاری‌های خود استدلال‌های فلسفی و جامعه‌شناختی را به‌میان می‌کشد و همواره به سلاح فرافکنی مسلح است تا تمامی ضعف‌هایش را به دیگری نسبت دهد. انسانی مضطرب که تنها با متهم کردن دیگران آتش التهابش اندکی فروکش می‌کند. اما این آتشفشان اضطراب به این‌راحتی فرو نمی‌نشیند. بدیهی است که موقعیت‌های بحرانی به آن دامن می‌زند و چنین انسانی همیشه در دریای تشویش خود غرق است.

هنر فیلیپ کلودل بیرون کشیدن همین آتشفشان و به نمایش گذاشتن‌اش در معرض دید انسان‌هاست. نمایش‌نامه‌های او مرز زمان و جغرافیا را درمی‌نوردند و قابلیت تعمیم به موقعیت‌های مختلف مکانی و تاریخی دارند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...