آن یکه‌سوار عرصه رقابت؛ آن مادرزاد، صاحب منصب قضاوت؛ آن مدیریت انقلابی را مدعا، آن ادعای عدالت را منتها، آن واله مقام لایتناها، آن از بیخ منجی بی پناها (!)، آن مطیعاً لامر مولاه را عامل، آن علم طی نردبان ترقی را کامل، آن نور چشم ارباب نظر، آن چشم‌وچراغ شبکه خبر، آن مریدان را آیت بی‌بدیل نفیسی، مولانا ابراهیم رئیسی، نزد اصحاب خاص از اوتاد بود و در شناسایی خوانندگان رپ استاد بود.

تذکره مولانا سید ابراهیم رئیسی | رویا صدر

نقل است در ایام صباوت قاضی شد و او را صغیرالقضات گفتندی و به دادستانی رسید و به ریاست بازرسی کشور رسید و 10 سال معاون قوه قضا بود و متولی آستان رضا[ع] بود و در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود. گویند بر این نمط پیوسته طی طریق کردی و از ریاستی به ریاست دیگر رفتی و به هرکجا رسیدی فرمودی: «خوب چیزی است این ریاست.» و بدین‌جهت او را «رئیسی» گفتندی. بااین‌حال می‌گفت که من در وضع موجود دخالتی ندارم. هم از اوست: «بانیان و شرکای وضع موجود نمی‌توانند تغییردهنده وضع فعلی باشند.» پس قیامتی در خلق برخاست و جملگی در کار او حیران شدند و انگشت گزیدند بلکه از سماوات نزول اجلال فرموده و ازجمله ملائک است. پس سجده شکر بجا آوردند و روی سرشان حلوا حلوایش کردند، با ورع مردا که او بود.

ابتدای حال او آن بود که عزلت بجست و رو به بادیه نهاد. ده شبانه‌روز می‌‌گردید و ندبه می‌کرد و می‌‌گفت: «الهی! هرکه از ما نیست بر ماست و نشاید که ما باشیم و آن‌ها هم باشند.» پس ندا آمد که به عدالت‌خانه رو و مشغول شو. همان‌طور می‌گریست و به عدالت‌خانه می‌رفت که شیری در بادیه بر او نازل شد. چنان شیر را مهربانانه نواخت که آن نابکار از ترس خرقه تهی کرد و بمرد. پس چهارصد هزار شیخ گرد او آمدند و از این کرامت به او تعظیم کردند و بقیه را که تعظیم نکردند به کرام‌الکاتبین حوالت داد.

مروی است که گفت: «چهل و اندی سال بر مسند قضا و سایر مسندها نشستم تا اسرار بر من گشوده گشت و مبارزه با فساد بر من مکشوف نشد الا اینکه هاتفی از غیب بر من گفت: یا ابراهیم! خشکاندن ریشه‌های فساد از راه پاستور ممکن است و لاغیر.» پس او –اطال‌الله مواعیده- را گفتند: «ریشه‌های فساد را با چه خشک می‌کنی؟» گفت: «با ضربت.» این از مقامات شیخ ما بود، حفظه‌الله و چون به میدان آمد گفت: «من مستقل به میدان آمدم.» مریدان از هیبت این گفته صیحه زدند و گریبان چاک دادند و مرزهای استقلال را تا ارواح عمه‌شان جابجا کردند.

گویند که اهل باطن بود و دل درگرو مقامات دنیوی نداشت و دائم‌التکلیف بود. شیخ محسنی‌اژه‌ای –ادام‌الله توفیقاته- گوید: شبی بر در سرای مولایم گوش گذاشته بودم که می‌گفت: «الهی هب لی مقاماً رفیعاً فی الدوله الکریمه که هذا طرفای الباستور.» یعنی: «خدایا تو شاهدی که من دنبال مقام نیستم و مقام دنبال من است و نمی‌خواستم نامزد شوم به اصرار مردم آمدم و احساس تکلیف کردم و فقط تشنه خدمتم.»

پس به طرفه‌العینی برنامه‌ای عرضه کرد به‌قاعده هفت هزار صفحه که کمر را تاب حملش نبود، مگر در صورت ابتلا به دیسک. از این رقم کرامات فراوان داشت، تا مولانا جنتی و اعوان و انصارش مر او را استصواباً گفتند: «شب هجران دیگه تمومه، گل مهتاب بر سر بومه، عاشقی جز بر تو حرومه، که برای تو زنده‌ام... که برای تو زنده‌‌ام، رَوَم از هر خونه به خونه، که بگیرم از تو نشونه، که برای تو زنده ام... که برای تو زنده‌ام» یعنی: «رأی و نظر تک تک شهروندان، مهم و حافظ جمهوریت می‌باشد.» درحال او را گفتند: «یا ابراهیم! راه چون است؟» گفت: «مسیر سخت است ولی راه تخت است»، یکه سوارا که او بود. فی‌الحال عابری او را پرسید: «حاجی! اتوبان ولایت از کجا می‌گذرد؟» گفت: «از پاستور» و برین نمط رفت.

نقل است که دایم می‌گریست بر احوال رعیت و هیچ نخورد و نیاشامید جز غم معیشت مردمان و اگر هم نداشت، فی‌الفور فراهم می‌کرد و می‌خورد. او را گفتند: «یا ابراهیم! چون است که دیگر از عیسی شریفی یاد نکنی و بابک زنجانی به کجا رسید؟» گفت: «آن‌قدر در امر غم معیشت مردم غرقم و از مفسدان اقتصادی در رنجم که دیگر هیچم از دنیای دون و عیسی و بابک یاد ناید.» رعیت را از شنیدن این گفته دل بریان و چشم گریان شد و سیل راه افتاد و خسارات جبران‌ناپذیری بر دام‌ها و مزارع وارد ساخت.

او را گفتند: «از کجا به این مقام رسیدی؟» گفت: «از مشهد.» و این از کرامات او بود.

نقل است که در علوم غریبه نبوغ وافر داشت و از غیب خبر می‌داد، چنانکه روزی گفت: «مردم در فشار هستند.» چون تحقیق کردند، چنان بود که او گفته بود و ازاین‌دست کرامات فراوان داشت.

نقل است که راه مردم می‌رفت و چون یوتیوب و تلغرام را فیلتر کرد، خود در هردو جا صفحه باز کرد، از بسیاری همراهی با مردم و گفت: «ما مردمی هستیم و قانون جای خودش، ان شالله بعد از انتخابات.» چندان‌که مریدی گفت: «مولای من! اگر در انتخابات خطایی شود به دستگاه قضا پناه برند، اگر صاحب دستگاه قضا خطا کند به کجا پناه برند؟» از نامبرده اطلاعی در دست نیست و مریدان رفتند سر سطر بعدی.

هم از اوست: «مردم نگاهشان تبلیغاتی و پروپاگانی است.» یعنی: «مردم ما آگاه و بیدارند و تحت تأثیر تبلیغات قرار نمی‌گیرند و ما مخلص مردم هستیم.»

مولانا ابوالپشم دارقوزآبادی گوید: «سوپرمن و زورو و رابین هود را به خواب دیدم که می‌گریستند و می‌گفتند که در برابر احدی کم نیاوردیم الا در مقابل مولانا ابراهیم رئیسی که با این وعده‌هایش ما را نزد ضعیفان و محرومان و مظلومان دنیا و مافیها خوار و ذلیل کرد.» و الله‌اعلم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...