«صفحه آخر» و «دو تخم مرغ در مه» عنوان دو مجموعه طنز نوشته شهرام شکیبا است که در بیست و چهارمین نمایشگاه کتاب عرضه می شود.

به گزارش خبرآنلاین، کتاب «صفحه آخر» نام مجموعه طنزهای شهرام شکیبا است که به زودی از سوی انتشارات نیستان منتشر  و در بیست و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب عرضه می‌شود. این کتاب جلد اول از مجموعه طنز‌های منتشر شده شکیبا در صفحه آخر روزنامه «خبر» از اسفند 87 تا چند روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 است.

به گفته شهرام شکیبا این مجموعه 3 جلدی است. «صفحه آخر» مجموعه یادداشت‌های طنز سیاسی - اجتماعی است که در 18 ماه گذشته نوشته و در روزنامه خبر منتشر شده است.

بنابراین گزارش، مجموعه «دو تخم مرغ در مه» او شامل طنزنوشته‌های سینمایی او و در قالب شوخی با سینماگران مطرح کشور نیز از سوی انتشارات نیستان در حال چاپ است و در نمایشگاه کتاب عرضه می شود. این مجوعه نیز در ویژه‌نامه روزانه «خبر» در جشنواره فیلم فجر در سال 87 منتشر شده است.

شوخی با برخی از سینماگران مطرح امروز ایران مانند مسعود کیمیایی، تهمینه میلانی، عباس کیارستمی و ابراهیم حاتمی در این مجموعه دیده می‌شود. پیش‌تر قرار بود این کتاب را سوره مهر منتشر کند.

این کتاب دارای یک سوژه کلی با عنوان خرید تخم مرغ از بقالی است و هربار در این سوژه به یکی از فیلمسازان مطرح توجه و به شوخی‌های گوناگونی با آثار این فیلمسازان پرداخته می‌شود.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...