بحر طویل‌ | اعتماد

مرد بسیار خسیس و کنسی بود که از مال جهان داشت ده و خانه و کاشانه و سیم و زر بسیاری و گنجینه‌ی سرشاری و اموال زیادی، ولی از شدت خست، خود از آن ثروت و نعمت که در این دار جهان قسمت وی بود نمی‌خورد و نمی‌برد از آن لذت و پیوسته فقط داشت بسی رنج و بسی محنت و زحمت که برد کار خود از پیش و کند ثروت خود بیش و به پول و پله‌ی خویش بیفزاید و از دست کسان یا که ز دزدان و خسان حفظ کند آن‌همه سیم و زر و آن گنج گران را.

یک شب آن مرد بد آورد و به‌یک‌مرتبه گم کرد توی رهگذری کیف خودش را که در آن پول کلان بود و چو گردید از این واقعه آگاه، برآورد ز دل آه و از این غصه‌ی جانکاه بزد توی سر خویش و درافتاد به تشویش و فغان کرد ز حد بیش و دل‌افسرده و آزرده و پژمرده و ناشاد بیفتاد به هر کوی و از این‌سوی به آن‌سوی بسی گشت، ولی هرچه فزون‌تر پی آن کرد تلاش و تک‌وپو، کمتر از آن یافت خبر. عاقبت‌الامر چو نومید شد از هر طرفی، دست به دامان جراید زد و با آگهی مختصری قصه‌ی خود کرد بیان، خانه‌ی خود داد نشان، تا مگر آن مرد خدابنده که جوینده یابنده‌ی پول است، بیارد به درِ منزلش آن پول کلان را.

چون که ده روز از این واقعه بگذشت، شبانگاه، به‌ناگاه، بیامد یکی از راه و درِ خانه‌ی او زنگ زد و مردک ممسک دم در رفت و چو بگشود در خانه، یکی مرد نکوکار و نکوسیرت و فرزانه دم خانه‌ی خود دید که آن کیف پر از اسکن او را به رهی یافته و آمده تا سالم و بی‌عیب به وی رد کند آن را.

مرد ناجنس و خسیس و کنس از دیدن آن کیف پر از پول، بسی خوشدل و شنگول شد و کیف از او بازستانید و به پولی که در آن بود نظر کرد دقیقانه و بشمرد و یقین کرد که سالم همه برجاست. ولی در عوض آن‌که تشکر کند و جایزه‌ای نیز بدان مرد نکوکار دهد، سخت به‌یک‌مرتبه درهم شد و با چهره‌ی پرغم شد و پس گفت که: «این پول صحیح است و درست است و کم‌وکسر در آن نیست ولی حرف در این است که ده‌روز تمام است ز من گم شده این پول و شما هم که یکی آدم بسیار صحیح‌العملی بوده و پیداست نخواهید به کس لطمه‌ی مالی بخورد، حال که دادید به من پول مرا، بهره‌ی ده‌روزه‌ی آن نیز به من لطف نمایید که بیهوده تحمل نکنم بار زیان را!».

...

کیومرث صابری فومنی گل آقا ابوالقاسم حالت
کیومرث صابری فومنی(گل آقا) و ابوالقاسم حالت

مرحوم «ابوالقاسم حالت» (1371–1298)، ملقب به «ابوالعینک»، از شاعران و طنزپردازان چیره‌دستی است که آثار ماندگاری از او به یادگار مانده. بخشی از آثار او، «بحر طویل»هایی است که چندین دهه پیش سرود و تعدادی از آن‌ها سال‌ها بعد، یعنی در سال 1363 در کتابی با عنوان «بحر طویل‌های هدهدمیرزا» از سوی انتشارات توس انتشار یافت. خودش در مقدمه همین کتاب می‌نویسد: «این کتاب حاوی قسمتی از بحر‍‌طويل‌هایی است که نگارنده در طی مدتی متجاوز از سی‌سال همکاری با هیئت‌تحریریه هفته‌نامه فکاهی توفیق سروده و در آن نامه به امضای هدهدمیرزا منتشر کرده است.» البته او خود را در این کار، ادامه‌دهنده مسیر «حسین توفیق» می‌داند و بعد از نقل روایتی می‌نویسد: «ساختن بحر طویل و امضای هدهدمیرزا، درواقع میراثی بود که از آن مرحوم برای من باقی ماند و این کار تقریبا تا آخرین سال انتشار توفيق ادامه يافت؛ زیرا هروقت که دنباله آن قطع می‌شد اصرار خوانندگان توفیق ادامه آن را اجتناب‌ناپذیر می‌ساخت.» در ادامه مقدمه، زنده‌یاد حالت درباره قالب مهجور «بحر‌طویل» هم نکاتی را یادآور می‌شود که خواندنی است.
 

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...