نگو در خانه‌ی ما برق رفته
بگو در کلّ دنیا برق رفته

بکن یک لامپ را در خانه خاموش
نمی‌دانی که صدجا برق رفته؟

تمام شهر از بالا به پایین
و از پایین به بالا برق رفته

نمی‌بینم ستاره در سماوات
از اینجا تا ثریا برق رفته

خداوندا، به کلّ شهروندان
بده «صبرا جمیلا» برق رفته

اگر دارند چادر برق رفته
اگر دارند ویلا برق رفته

ندارد فرق دارا با ندارا(!)
عدالت را! چه زیبا برق رفته

رود مجنون که ups بیارد
سر میک‌آپِ لیلا برق رفته

چو برقت می‌رود خوابت می‌آید
لالا لالا لالالا برق رفته

پیامک می‌زنی: «meeting canceled»
ندا! سارا! سمیرا! برق رفته

فلانی در سخنرانی‌ش می‌گفت:
«لذا ایضا لهذا برق رفته

نبودِ برق، یک بحثِ جهانی است
همین الان اروپا برق رفته

به جان حضرت حافظ که چندی‌ست
سمرقند و بخارا برق رفته...»

جواب بچه را بابا چنین داد:
نمی‌یابیم قاقا، برق رفته

به‌جای قصه دارا و سارا
از این پس: آب، بابا، برق رفته

«مسلمان نشنود کافر نبیند»
که حتی در کلیسا برق رفته

«بیا تا دست یکدیگر بگیریم»
بیا کاری بکن تا برق رفته

فضا آرام و تاریک و رمانتیک
درست عین تُو فیلما! برق رفته

و مردی با زنش می‌گفت هر شب
صدا کم کن که سیما برق رفته

«مرا کیفیّتِ چشم تو کافی‌ست»
ولی افسوس! حالا برق رفته

«الا یا ایها الساقی، ادر کـَ...»
که ناگه بین اجرا برق رفته!

اگر قدرِ انرژی را بدانیم
نمی‌بینیم فردا برق رفته

خودم اسراف کردم در همین شعر
بسی وررفته‌ام با «برق رفته»

درونِ بیت‌بیتش آب بستم
و در مِصرا به مصرا برق رفته!

دوباره ماند شعرم نیمه‌کاره
دوباره باز گویا برق رفته...

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...