کتاب اشعار، نامه‌ها و زندگینامه «مارینا ایوانونا تسوه‌تایوا» [Marina Tsvetaeva: selected poems] شاعر بزرگ روس با ترجمه فریده حسن‌زاده منتشر شد.

اشعار، نامه‌ها و زندگینامه مارینا ایوانونا تسوه‌تایوا» [Marina Tsvetaeva: selected poems]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، در معرفی این کتاب آمده است: نخستین کسی که در ایران تسوه‌تایوا را همراه با تعدادی دیگر از شاعران روس به خوانندگان ایرانی معرفی کرد محمد مختاری بود. او در کتاب «زاده اضطراب جهان» به این شاعر پرداخته بود. بعد از او فریده حسن‌زاده کتابی از اشعار و زندگینامه این شاعر روس منتشر کرد که به فاصله کمی به چاپ دوم رسید. چاپ جدید این کتاب با اشعار اضافه‌شده همراه با نامه‌های این شاعر و بخش‌های دیگری از زندگینامه‌اش به همت انتشارات زرین اندیشمند در اختیار دوستداران شعر روسیه در دورانِ تاریک استبداد استالینی قرار گرفته است.

مد مک گولین شاعر زن ایرلندی در اهمیت تسوه‌تایوا چنین می‌نویسد: «من برای استعداد و نبوغِ امیلی برونته ارزش و احترامِ بسیاری قائلم اما تسوه‌تایوا مرا شیفته خود می‌کند، زنی با یک دختر مرده در جنگ و یک دخترِ جانِ سالم به در برده از قحطی که سهم خود را از ادبیات و بی‌کرانگی، با جسارت و شجاعتِ بسیار، در گوشه‌ای از میزِ آشپزخانه به چنگ می‌آورد. شرحه شرحه شدن در کشاکشِ زایمان‌ها و انقلاب‌ها یا هردو، و قلم را بر زمین ننهادن، لازمه شکوفایی ِ اصیل‌ترین و حقیقی‌ترین اذهانِ شاعرانه است.»

تسوه‌تایوا که بعد از انقلاب کمونیستی از وطن هجرت کرد، سال ۱۹۳۹ از پیِ همسرش افرون که دل به آینده انقلاب بسته بود به شوروی بازگشت. دخترش دستگیر و همسفرِ زندگی‌اش تیرباران شد. وی همراه پسرش به یلابوگا پناه برد و ناامید از یاری رساندن به خانواده‌اش خود را حلق‌آویز کرد. حتی گورش نیز ناشناخته ماند. اما سال‌ها پس از مرگ شهرتش نخست در آمریکا و سپس در زادگاهش و سایر کشورهای جهان فزونی گرفت و تندیس‌های او در شهرهای مهم روسیه زینت‌بخش میادین، و محل سکونتش در مسکو به صورت موزه، زیارتگاه عاشقان شعر در سراسرِ جهان شد.

شعرِ تسوه‌تایوا را شاید بتوان رنجیده‌خاطرترین شعرِ معاصرِ روسیه خواند. هیچ‌کس در روسیه مانندِ او خود را جسم و روحِ خود را، و چندسویگیِ شخصیِ خود را کشف نکرده است. برای تسوه‌تایوا همه‌چیز محدود و تنگ است. او در همه چیز افراطی‌ است. روحیه او با ایستایی بیگانه است. می‌خواهد همه چیز متعالی شود. رابطه سطحی باید به دوستی، دوستی باید به عشق بینجامد. عشق نیز محدود است. از نظرِ او فضا تنگ است، زمان تنگ است، همه چیز باید به ادبیات و بی‌کرانگی منتهی شود. «او بی‌تعادلی بود در دنیایی بر اساسِ تعادل»؛ اما تنها چیزی که در زندگی خارج از تعادل و بی‌کرانگی نصیبش شد، انزوا و تنهایی بود.

پاسترناک، نویسنده رمان «دکتر ژیواگو» و برنده جایزه نوبل در مورد تسوه‌تایوا نوشت: «او در دوران ظاهرسازی‌ها، صدای خود را داشت: کلاسیک و انسانی. او زنی با روحی مردانه بود. درگیری او با زندگی روزمره به او قدرت بخشید. او با تلاش بسیار به زبانی ساده و روشن دست یافت. به نظر من او از آخماتوا هم که سادگی و شاعرانگی‌اش را همیشه ستوده‌ام، بالاتر بود. من تسوه‌تایوا را در صدر می‌دانم.»

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...