هوارد فاست

12 فروردین 1385

هوارد-فاست

در کودکی مادرش را از دست داد. پدرش کارگر کارخانه بود و از همان کودکی ناچار بود در کنار تحصیل به طور پاره‌وقت کار کند... در سال 1943 به عضویت حزب کمونیست آمریکا درآمد و تنها نویسنده آمریکایی است که در سال 1953 به دریافت جایزه صلح بین‌المللی استالین نائل آمد... رمان‌های خود را با نام مستعار ای. وی. کونینگهام به چاپ می‌رساند... در دوران محاکمات مک کارتی به اتهام توهین به کنگره مدتی به زندان افتاد.

هوارد فاست (Howard Fast) هوارد ملویل فاست در 11 نوامبر 1914 در شهر نیویورک زاده شد. در کودکی مادرش را از دست داد. پدرش کارگر کارخانه بود و از همان کودکی ناچار بود در کنار تحصیل به طور پاره‌وقت کار کند. پیش از آن که تحصیلاتش به پایان برسد، به سودای دریانوردی و سیر و سفر مدرسه را رها کرد. نیروی دریایی به دلیل کمی سن او را نپذیرفت. پس به سیاحت در اکناف آمریکا پرداخت و مشاغل گوناگونی چون چوب‌بری، کارمندی اداره، پادویی کتابخانه را پیش گرفت. مدتی در آکادمی ملی طراحی به مقدمات نقاشی مشغول شد.

فاست در سال 1943 به عضویت حزب کمونیست آمریکا درآمد و تنها نویسنده آمریکایی است که در سال 1953 به دریافت جایزه صلح بین‌المللی استالین نائل آمد. او رمان‌های خود را با نام مستعار ای. وی. کونینگهام به چاپ می‌رساند. در سال 1945 خبرنگار مجله‌های "اسکوایر" و "کورونت" در اروپا و خاور دور بود. در 1947 در دانشگاه ایندیانا تدریس می‌کرد. او مدت‌ها با چپ‌گرایان آمریکا پیوند نزدیک داشت. زمانی از نویسندگان "دیلی ورکر" روزنامه ارگان حزب کمونیست آمریکا بود و مشهورترین نویسنده آمریکایی در اتحاد شوروی به شمار می‌رفت. در دهه 1950 کمیسیون مک کارتیسم در کنگره آمریکا که کار تفتیش عقاید را به عهده داشت، او را به جهت دادن کمک‌های مالی به کمونیست‌های فرانسه مورد بازجویی قرار داد. در دوران محاکمات مک کارتی به اتهام توهین به کنگره مدتی به زندان افتاد. در سال 1952 نامزد انتخابی حزب کارگر برای کنگره در نیویورک شد. فاست از پایه‌گذاران نهضت جهانی صلح بود و طی سال‌های 55-1950 عضو شورای عالی این نهضت بود. در سال 1956 در مخالفت با سرکوب قیام مجارستان توسط شوروی از حزب کمونیست استعفا داد.

هوارد فاست در 12 مارس 2003 در 89 سالگی درگذشت. در حالی که بیش از 80 داستان تاریخی، درام و بیوگرافی نوشته و همه داستان‌هایش زمینه انقلابی و چپ داشته و بیشتر آن‌ها به صورت فیلم سینمایی درآمده‌اند. بیشتر آثار فاست از تاریخ و زندگی مردم آمریکا به ویژه در زمان انقلاب و جنگ‌های استقلال مایه می‌گیرد و به خاطر شیوه جذاب روایی و پویایی داستان‌هایش از محبوبیت بسیاری برخوردارند.

وی اولین رمانش را در سن 19 سالگی منتشر کرد و از همان زمان تصمیم گرفت که در لابه‌لای کتاب‌های تاریخ، قهرمانان انقلابی و کسانی را که به خاطر آزادی و سعادت بشر و میهنشان فداکاری کرده‌اند بیابد و هر کدام را قهرمان یک داستان خود کند. فاست عقیده داشت که داستانی کردن یک بیوگرافی نه تنها صاحب آن را بهتر می‌شناساند، بلکه کارها، قهرمانی‌ها، جان‌فشانی‌ها و هدف‌های او که با خیال نویسنده تلطیف شده و تکامل یافته‌اند سرمشق دیگران به ویژه جوانان خواهد شد و نویسنده در عین حال در متن داستان عقاید و فرضیه‌های خود را هم توجیه و تلقین می‌کند.

این عضو جناح کمونیست‌های آمریکایی از سال 1943 تا 1956 و موضوع پرونده هزار و صد صفحه‌ای FBI که نامش در فهرست سیاه "مک کارتی" ثبت شده بود، به دلیل شهرت چپ‌گرایی بیم داشت که ناشران از انتشار کتاب‌هایش اکراه کنند. بنابراین خود شرکت نشر "بلو هرون پرس" را دایر کرد.

"تماشاخانه" داستانی است از مجموعه داستان‌های علمی تخیلی او. فاست نویسنده‌ای واقع‌گراست و بیشتر آثارش رمان‌های بزرگ تاریخی هستند. اما این کتاب کوچک را جدی‌ترین اثر خود نامیده است. تماشاخانه ماجرای شخصی است در جامعه‌ای آرمانی که به کلیدی دست یافته که "در ممنوع واقعیت" را می‌گشاید، پس باید به سرنوشت محتوم روشن‌فکر در جامعه بسته دچار و مجازات شود. از دیگر آثار نویسنده می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

"دو دره" (1933)، "دیروز بیگانه" (1934)، "زاده آزادی" (1939)، "آخرین مرز" (1941)، "نامغلوب"(1942)، "شهروند تام پین" (1943)، "راه آزادی" (1944)، "پاتریک هری" (1945)، "آمریکایی" (1946)، "کلارکتون" (1947)، "تیتو و مردمش" (1948)، "اسپارتاکوس" (1951)، "سودای ساکو و وازتی" (1953(، "سیلاس تیمبرمن" (1954)، "سرگذشت لولا گرگ" (1956)، "خدای پریان" (1957)، موسی [فرزند نیل] (1958)، "قصه وینستون" (1959)، "بامداد آوریل" (1961)، "دختر آگریپا" (1964، "عبور از دود" (1971)، "مهاجران" (1977)، "نسل دوم" (1978)، "توانمندان" (1979)

مریم السادات فاطمی 

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...