فرزند مرحوم علامه طباطبایی گفت: کتابی که خاطرات این دانشمند دینی را به شکل کامل منتشر کرده باشد، هنوز نوشته نشده است.

نجمه‌السادات طباطبایی در گفتگو با فارس در مورد چاپ کامل خاطرات علامه طباطبایی گفت: کتابی که به شکل مدون و کامل، خاطرات علامه را منتشر کرده باشد، هنوز نوشته نشده است.

وی در ادامه به کتاب «مهر تابان» نوشته مرحوم لاله‌زاری اشاره کرد و گفت: لاله‌زاری سال‌ها با علامه ارتباط داشت و نسبتاً کتاب خوبی از خاطرات و اخلاقیات علامه را نوشته است، اما «مهر تابان» را هم نمی‌توان کتاب کاملی از خاطرات زندگی علامه برشمرد.

طباطبایی تصریح کرد: متأسفانه گاهی مطالبی در خاطرات علامه ذکر می‌شود که هیچ مناسبتی با اخلاق او ندارد. فرزند مرحوم علامه طباطبایی، مهم‌ترین ویژگی علامه را احترام به بزرگ‌ترها برشمرد و افزود: او همیشه از دستور دادن به بزرگ‌ترها و کوچک‌ترها پرهیز می‌کرد و به واجبات اسلام بسیار مقید بود.

وی شهید بهشتی، حسن‌زاده آملی، امینی نجف‌آبادی، جوادی آملی و  ابراهیمی دینانی را از جمله شاگردان علامه طباطبایی دانست و گفت: علامه همیشه شاگردان خود را رفیق خطاب می‌کرد و از گفتن شاگرد به آنها پرهیز داشت.

طباطبایی خاطرنشان کرد: علامه همیشه آرام و خوش‌ اخلاق بود و هیچ‌گاه عصبانیت در چهره او دیده نمی‌شد. همیشه در جواب دادن حلیم و بردبار و ذره ذره عمرش برای ما درس عبرت بود.

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...