معلم بیل گیتس | تجارت فردا


اندرو مایکل اسپنس [Michael Spence]، اقتصاددان کانادایی-آمریکایی و برنده جایزه یادبود نوبل در سال 2001 در علوم اقتصادی است؛ او همراه با جرج آکرلوف و جوزف ئی. استیگلیتز، این جایزه را برای کارشان در زمینه پویایی جریان اطلاعات و توسعه بازار دریافت کرده‌اند. او این پژوهش را زمانی که در دانشگاه هاروارد بود انجام داد. اسپنس احتمالاً بیشتر به خاطر مدل «سیگنالینگ بازار کار»ش مشهور است، که اساساً حجم عظیمی از ادبیات در این شاخه از «نظریه قرارداد» را بنا کرد.

اندرو مایکل اسپنس [Michael Spence] همگرایی بعدی: آینده رشد اقتصاد در دنیای چندسرعتی» [The Next Convergence: The Future of Economic Growth in a Multispeed World]

در این مدل، کارکنان با به دست آوردن درجه خاصی از تحصیلات که برای آنها هزینه‌بر است، مهارت‌های خود را به کارفرمایان نشان می‌دهند. کارفرمایان به کارکنان تحصیل‌کرده‌تر دستمزد بیشتری پرداخت خواهند کرد، زیرا می‌دانند نسبت کارمندان با توانایی‌های بالا در میان افراد تحصیل‌کرده بیشتر است، چراکه تحصیلات برای آنها هزینه کمتری نسبت به کارمندان با توانایی‌های پایین دارد. برای اینکه الگو کار کند، حتی لازم نیست که آموزش ارزش ذاتی داشته باشد، اگر بتواند اطلاعات فرستنده (کارمند) را به گیرنده (کارفرما) منتقل کند. اسپنس جوایز معتبر دیگری از جمله جایزه جان کنت گالبرایت برای تعالی در تدریس و جایزه دیوید ای. ولز برای پایان‌نامه دکترای برجسته در هاروارد به دست آورده است.

اسپنس تحصیلات راهنمایی و دبیرستان خود را در مدارس دانشگاه تورنتو گذراند. در سال 1966، پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه پرینستون در رشته فلسفه، بورسیه رودز را در دانشگاه آکسفورد دریافت کرد. او ریاضیات را در آکسفورد خواند. اسپنس استاد «ویلیام آر. برکلی» در اقتصاد و بازرگانی در دانشکده بازرگانی استرن در دانشگاه نیویورک است؛ او همچنین استاد بازنشسته مدیریت و رئیس سابق دانشکده تحصیلات تکمیلی بازرگانی استنفورد است و در حال حاضر ریاست کمیسیون رشد و توسعه را بر عهده دارد.

(اندرو) مایکل اسپنس، اقتصاددان و پروفسوری است که بیشتر به خاطر تئوری سیگنال‌دهی بازار کار شهرت دارد. او همچنین پژوهش‌هایی در زمینه اقتصاد توسعه و پیامدهای رقابت انحصاری انجام داده است. مایکل اسپنس همکار ممتاز مهمان در شورای روابط خارجی (CFR) است. پیش از این، دکتر اسپنس به عنوان رئیس کمیسیون مستقل رشد در کشورهای در حال توسعه خدمت می‌کرد. اسپنس در اول سپتامبر 2010 به هیات علمی دانشکده بازرگانی استرن دانشگاه نیویورک پیوست و استاد اقتصاد در این دانشکده است.

علاوه بر این، او در حال حاضر یک کارشناس ارشد در موسسه هوور، یک اندیشکده بازار آزاد مستقر در استنفورد است. اسپنس همچنین در هیات تحریریه ژورنال تئوری اقتصادی و بررسی اقتصاد آمریکا و در هیات مدیره چندین شورای اقتصاد از جمله هیات شورای ملی تحقیقات علوم، فناوری و سیاست اقتصادی خدمت کرده است. او همچنین از سال 2008 به طور مداوم در Project Syndicate، سندیکای روزنامه‌های بین‌المللی، مشارکت داشته است. از جمله باورهای او این است که تجارت با فرکانس بالا باید ممنوع شود. پروفسور اسپنس به عنوان تاثیرگذارترین معلم بیل گیتس شناخته می‌شود.

در مسیر اقتصاد
اسپنس در 7 نوامبر 1943 در مونتکلر، نیوجرسی به دنیا آمد و در کانادا بزرگ شد. او تحصیلات راهنمایی و دبیرستان خود را در مدارس دانشگاه تورنتو گذراند. وی بعداً به دانشکده مدیریت روتمن در دانشگاه تورنتو بازگشت تا به عنوان عضوی از هیات مشاوران روتمن خدمت کند.

اسپنس به عنوان دانشجوی کارشناسی در دانشگاه پرینستون تحصیل کرد، مدرک لیسانس خود را در رشته فلسفه در سال 1966 با تکمیل پایان‌نامه ارشد با عنوان «آزادی و جبر» به دست آورد و برای بورسیه تحصیلی رودز انتخاب شد. اسپنس سپس در کالج مگدالن، دانشگاه آکسفورد به عنوان پژوهشگر رودز تحصیل کرد و مدرک BS-MA را در رشته ریاضیات از آکسفورد دریافت کرد. اسپنس سپس تحصیلات تکمیلی خود را در رشته اقتصاد در دانشگاه هاروارد با حمایت بورسیه فارغ‌التحصیلی دانفورث در پاییز 1968 آغاز کرد. او دکترای خود را در رشته اقتصاد در سال 1972، با نوشتن پایان‌نامه‌ای با عنوان «علامت‌گذاری بازار» زیر نظر کنث ارو و توماس سی. شلینگ گرفت. اسپنس در سال 1972 جایزه دیوید ای. ولز را برای پایان‌نامه دکترای برجسته‌اش دریافت کرد.

او از سال 1990 تا 1999 به عنوان رئیس دانشکده بازرگانی استنفورد خدمت کرد و در آنجا بر امور مالی، سازماندهی و سیاست‌های آموزشی دانشکده نظارت داشت. از سال 1984 تا 1990، او به عنوان رئیس دانشکده هنر و علوم در هاروارد، سرپرستی کالج هاروارد، دانشکده تحصیلات تکمیلی هنر و علوم، و بخش آموزش مداوم خدمت کرد. او از سال 1973 تا 1975 به عنوان دانشیار اقتصاد در استنفورد تدریس کرد. از سال 1975 تا 1990 نیز، اسپنس در سمت استاد اقتصاد و مدیریت بازرگانی در هاروارد خدمت کرد و یک انتصاب مشترک در دانشکده بازرگانی و دانشکده هنر و علوم داشت. در سال 1983، او در مقام رئیس بخش اقتصاد و استاد «جرج گوند» اقتصاد و مدیریت بازرگانی منصوب شد.

در سال 1999 از سمت ریاست دانشکده بازرگانی استنفورد کنار رفت و به اوک هیل کپیتال پارتنرز پیوست. اسپنس در اول سپتامبر 2010 به هیات علمی دانشکده بازرگانی استرن دانشگاه نیویورک و در جولای 2011 به هیات علمی دانشکده مدیریت SDA Bocconi در ایتالیا پیوست. اسپنس همچنین کمیسر کمیسیون جهانی حاکمیت اینترنت است. علاوه بر این، او در شورای قرن بیست و یکم موسسه برگروئن عضویت دارد.

دکتر اسپنس در هیات مدیره Genpact و Mercadolibre و تعدادی از شرکت‌های خصوصی خدمت کرده است. او یکی از اعضای هیات مدیره شرکت مدیریت استنفورد است. او مشاور ارشد مدیریت سرمایه‌گذاری Oak Hill و مشاور PIMCO است.
او نویسنده سه کتاب و 50 مقاله است، و از سال 2008 نیز ماهانه نظرات خود را برای Project Syndicate می‌نویسد و گاهی اوقات در فایننشال تایمز و سایر روزنامه‌ها و مجلات مهم مطلب ارائه می‌دهد.

یکی از برجسته‌ترین آثار او، کتاب «همگرایی بعدی: آینده رشد اقتصاد در دنیای چندسرعتی» [The Next Convergence: The Future of Economic Growth in a Multispeed World] است؛ یک کتاب غیرداستانی قابل توجه واشنگتن پست. مایکل اسپنس، به روشنی و با جسارت آنچه برای همه ما در خطر است را توصیف می‌کند، زیرا او به چگونگی توسعه اقتصاد جهانی طی 50 سال آینده نگاه می‌کند.

همگرایی بعدی: آینده رشد اقتصاد در دنیای چندسرعتی» [The Next Convergence: The Future of Economic Growth in a Multispeed World]

با انقلاب صنعتی بریتانیا، بخشی از جمعیت جهان شروع به تجربه رشد اقتصاد خارق‌العاده‌ای کردند که به شکاف‌های عظیم در ثروت و استانداردهای زندگی بین غرب صنعتی و بقیه جهان انجامید. این الگوی واگرایی پس از جنگ جهانی دوم معکوس شد و اکنون ما در میانه یک قرن رشد بالا و شتابان در جهان در حال توسعه و همگرایی جدید با کشورهای پیشرفته هستیم؛ روندی که قرار است جهان را تغییر دهد.

مایکل اسپنس توضیح می‌دهد که چه اتفاقی باعث این تغییر چشمگیر در چشم‌انداز پنج میلیاردنفری شد که در کشورهای در حال توسعه زندگی می‌کنند. نرخ رشد چشمگیر است و تداوم آن چالش‌های بی‌سابقه‌ای را در زمینه حکمرانی، هماهنگی بین‌المللی و پایداری زیست‌محیطی ایجاد می‌کند. «همگرایی بعدی» مطمئناً بحث داغی را برانگیخته است که چگونه می‌توان در دوره پس از بحران به بهترین نحو پیش رفت و تعادل میان منافع اقتصادی ملی و بین‌المللی و راه حل‌های کوتاه‌مدت و پایداری بلندمدت را تنظیم کرد.

او از سال 1977 تا 1979، عضو هیات مشاوران اقتصاد بنیاد ملی علوم بود و در سال 1979 به عنوان عضو کمیته مشورتی اقتصاد بنیاد اسلون خدمت کرد. او در مقاطع مختلف به عنوان عضوی از هیات تحریریه امریکن اکونومیک ریویو، بل ژورنال آو اکونومیکس، مجله «تئوری اقتصاد» و پابلیک پالیسی فعالیت کرده است. او عضو انجمن اقتصادی آمریکا و عضو آکادمی هنر و علوم آمریکا و انجمن اقتصادسنجی است.

مایکل اسپنس از طریق تحقیقات خود در مورد بازارهای دارای اطلاعات نامتقارن، تئوری «سیگنال‌دهی» را توسعه داد تا نشان دهد چگونه افراد آگاه در بازار، اطلاعات خود را به افراد کم‌آگاه منتقل می‌کنند تا از مشکلات ناشی از انتخاب نامطلوب جلوگیری کنند. پژوهش‌های خود او بر آموزش به عنوان یک سیگنال بهره‌وری در بازارهای کار تاکید کرد، در حالی که پژوهش‌های بعدی پیامدهای بسیار دیگری را پیشنهاد کرد؛ مثلاً، اینکه چگونه شرکت‌ها ممکن است از سود سهام برای نشان دادن سودآوری خود به نمایندگان در بازار سهام استفاده کنند.

اسپنس در مقاله مهم خود در سال 1973 «سیگنال بازار کار» نشان داد که چگونه ارائه یک مدرک دانشگاهی به یک کارفرمای احتمالی، نشان‌دهنده هوش و توانایی یک جوینده کار است. نمونه‌های دیگر سیگنال‌دهی شامل شرکت‌هایی بود که سود سهام زیادی برای نشان دادن سودآوری می‌دهند و تولیدکنندگانی که برای انتقال کیفیت بالای یک محصول، ضمانت‌هایی صادر می‌کردند.

نوبلیست اقتصاد اطلاعات
کارهای اولیه اسپنس، مدال جان بیتس کلارک را از انجمن اقتصادی آمریکا برای او به ارمغان آورد که به یک اقتصاددان آمریکایی زیر 40 سال اعطا شد که به نظر می‌رسید مهم‌ترین و ارزشمندترین کمک‌ها را در زمینه دانش و بینش اقتصادی داشته است.

اسپنس بیشتر به دلیل تئوری سیگنال‌دهی بازار در شرایط اطلاعات نامتقارن شناخته شده است. این الگو بیشتر برای بازارهای کار کاربرد دارد، اما می‌توان به آن در سایر زمینه‌های بازار نیز اشاره کرد. سیگنال‌دهی بازار زمانی رخ می‌دهد که یک نامزد شغلی، اطلاعات بهتری در مورد بهره‌وری خود نسبت به یک کارفرمای احتمالی داشته باشد و بهره‌وری در انواع مختلف کارگران متفاوت است.

نامزدهای با بهره‌وری بالاتر انگیزه‌ای دارند تا با درگیر شدن در برخی از فعالیت‌های پرهزینه که فقط برای یک کارمند با بهره‌وری بالاتر امکان‌پذیر است (یا به احتمال زیاد امکان‌پذیر است) نوع (type) خود را به طور قابل اعتماد به کارفرمای احتمالی منتقل کنند. در مقاله اولیه اسپنس در سال 1973، این سیگنال شامل دریافت مدرک دانشگاهی بود.

با صرف زمان و هزینه برای تکمیل یک مدرک -فعالیتی که برای موفقیت به مهارت، هوش، اخلاق کاری و... نیاز دارد-، یک نامزد بازار کار می‌تواند بهره‌وری بالاتر خود را به کارفرمایان آینده نشان دهد. کارفرمایان به کارکنان تحصیل‌کرده‌تر دستمزد بیشتری پرداخت خواهند کرد، زیرا می‌دانند که نسبت کارمندان با توانایی‌های بالا در میان افراد تحصیل‌کرده بیشتر است، زیرا تحصیلات برای آنها هزینه کمتری نسبت به کارمندان با توانایی‌های پایین دارد.

توجه به این نکته مهم است که سیگنال برای نامزد شغلی، مستقل از هرگونه افزایش مهارت یا دانشی که در طول تحصیل آنها به دست می‌آید، ارزش دارد. حتی ممکن است هیچ مهارت، دانش، یا افزایش توانایی دیگری از تحصیلات خود به دست نیاورند. این برخلاف تئوری‌های قبلی (و هنوز رایج) در مورد آموزش است که آن را به عنوان سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی توضیح می‌دهد.

در سال 2001، اسپنس به دلیل تحلیل عدم تقارن اطلاعاتی، جایزه نوبل را با عنوان رسمی جایزه Sveriges Riksbank در علوم اقتصادی به یاد آلفرد نوبل دریافت کرد. کار او به طور خاص بر این موضوع متمرکز بود که چگونه افراد می‌توانند از مدارک تحصیلی خود به عنوان سیگنالی برای کارفرمایان بالقوه استفاده کنند. او به طور مشترک با جرج آکرلوف و جوزف استیگلیتز، استادان دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و دانشگاه کلمبیا، جایزه نوبل را دریافت کرد.

اسپنس در سمت رئیس کمیسیون رشد و توسعه، که از سوی چندین دولت ملی و بانک جهانی حمایت می‌شد، بین سال‌های 2006 و 2010، پژوهش‌های مهمی در زمینه اقتصاد توسعه انجام داد. به طور کلی، این مطالعات موفقیت استراتژی رشد مبتنی بر صادرات را مستند کردند و دریافتند که 13 اقتصاد که این استراتژی را دنبال می‌کردند، به طور مداوم سالانه هفت درصد یا بیشتر برای بیش از 25 سال رشد داشته‌اند.

اسپنس چندین مقاله نظری در مورد رقابت انحصاری، یا بازارهایی که مشخصه آنها شرکت‌هایی است که محصولات متمایز تولید می‌کنند، منتشر کرده است. الگو‌های او نشان می‌دهند که چگونه رقابت انحصاری می‌تواند به اعوجاج بازارها و تخصیص نادرست منابع (نسبت به رقابت کامل) منجر شود، که او استدلال می‌کند ممکن است از طریق اشکال مختلف مقررات اصلاح شود. کار او در مورد این موضوع به عنوان بخشی از جایزه مدال جان بیتس کلارک از انجمن اقتصادی آمریکا ذکر شد.

اسپنس سهم قابل توجهی در زمینه اقتصاد، به ویژه در نظریه‌های پیرامون اقتصاد اطلاعات، اقتصاد توسعه، رقابت انحصاری و سازماندهی صنعتی داشته است. برنده شدن جایزه Sveriges Riksbank در علوم اقتصادی به یاد آلفرد نوبل در سال 2001 او را به یکی از 20 برنده آمریکایی نوبل در زمینه اقتصاد از سال 2000 تبدیل کرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...