غزاله صدر منوچهری | اعتماد


به‌تازگی کتاب «زمان، فراغت و به‌زیستی: دوگانه کار و فراغت از گذشته تاکنون» [Time, leisure and well-being] نوشته ییری زوزانک [Jiri Zuzanek] با ترجمه یاسر خوشنویس و به همت موسسه فرهنگی دکسا منتشر شده است. ییری زوزانک دانشور کانادایی متولد چک و از پیشروان مطالعات فراغت و استاد ممتاز دانشگاه واترلو است. او در کتاب «زمان، فراغت و به‌زیستی» در دو بخش به کار و فراغت و نسبت آنها با به‌زیستی می‌پردازد.

زمان، فراغت و به‌زیستی: دوگانه کار و فراغت از گذشته تاکنون» [Time, leisure and well-being] نوشته ییری یرژی زوزانک [Jiri Zuzanek]

بخش اول کتاب با مروری تاریخی بر دیدگاه‌های مختلف درباره نسبت کار و فراغت از دوره باستان تا دوره معاصر آغاز می‌شود. او در این بخش توضیح می‌دهد که تلقی باستانی از فراغت با تلقی کنونی از آن به‌منزله وقت آزاد یا هدردادنی تفاوت دارد. زوزانک تحولات مربوط به برداشت‌های گوناگون فراغت و کار را در اروپای پس از اصلاح دینی تا شکل‌گیری طبقه فراغت‌مندِ قرن بیستمی بررسی می‌کند. بخش دوم شامل مجموعه‌ای از مطالعات کمّی زوزانک که طی دهه‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۰ است که آنها را در پرتو مفهوم‌پردازی‌های کتاب تحلیل می‌کند و می‌کوشد از نسبت میان کار و فراغت در جوامع معاصر امریکای شمالی تصویری به دست دهد. نشست هفتگی شهر کتاب در روز سه‌شنبه ۱۹ دی به نقد و بررسی کتاب «زمان، فراغت و به‌زیستی» اختصاص داشت و با حضور هادی صمدی، علی چاپرک، یاسر خوشنویس و علی‌اصغر محمدخانی در این مرکز فرهنگی برگزار ‌شد.

مرزهای به‌زیستی از درون فراغت و کار می‌گذرند
علی‌اصغر محمدخانی

کتاب «زمان، فراغت و به‌زیستی» حدود ششصد صفحه و شامل دو بخش است: نویسنده در بخش اول به آرا و دیدگاه‌های فلاسفه‌ای چون افلاطون، ارسطو، سنکا، آگوستین قدیس، توماس آکویناس، تامسون، مونتنی، پاسکال؛ فیلسوفان روشنگری مثل دکارت و لایبنیتس و فرانسیس بیکن، آدام اسمیت، توکویل، دورکیم، ماکس وبر، یوزف پیپر و هانا آرنت درباره فراغت و کار و به‌زیستی می‌پردازد تا می‌رسد به دهه‌های آخر قرن بیستم؛ یعنی از یونان شروع می‌کند و به روم می‌پردازد و اختلاف‌ها و اشتراکات این آرا را بیان می‌کند.

او در بخش اول مروری تاریخی را از دیدگاه‌های مختلف درباره نسبت کار و فراغت از دوره باستان تا امروز پی می‌گیرد و توضیح می‌دهد که چگونه فراغت در تلقی باستانی آن با وقت آزاد یا هدردادنی کنونی آن تفاوت دارد. بخش دوم کتاب بیشتر به این مساله در کانادا و امریکا پرداخته است و مطالعات نویسنده طی سی سال را تبیین و تحلیل می‌کند. این بخش با جدول‌ها و مطالعات میدانی همراه است و در آن نویسنده می‌کوشد تصویری از کار و فراغت در جوامع معاصر امریکای شمالی ارایه کند.

اگرچه این کتاب به مساله زمان فراغت و به‌زیستی می‌پردازد، به ‌نوعی تاریخ فلسفه غرب هم هست و به زبان ساده تاریخ فلسفه و آرا و اندیشه‌های فیلسوفان را بیان کرده است. در واقع، زبان نویسنده بسیار ساده و روان است و پیچیدگی ندارد و به ‌خوبی مسائل را مطرح می‌کند. همچنین، این کتاب به ‌نوعی تاریخ اروپا هم هست، چراکه تحولاتی را که در قرون مختلف در این منطقه (از یونان و روم تا بخش‌هایی مثل آلمان) رخ داده است، بیان می‌کند.

کتاب «زمان، فراغت و به‌زیستی» به ‌نوعی تاریخ اجتماعی هم محسوب می‌شود و خواننده را با خصوصیات و ویژگی‌های ملل مختلف آشنا می‌کند، به‌ویژه در بخش دوم که پیمایش هم صورت می‌گیرد. به جز این، اخلاق و روان‌شناسی و شیوه زندگی و به‌زیستی را خیلی خوب تشریح می‌کند و در ضمن نحوه تحول استفاده از اوقات فراغت با پیشرفت‌های تکنولوژی در سده‌های گذشته را نیز ارزیابی و بررسی می‌کند.

تحلیل تقابل میان میزان فزاینده فراغت و استفاده کم‌ارزش از این فراغت‌ها نیز با تحقیق میدانی و پیمایش‌هایی همراه با آمار و ارقام انجام شده است. همچنین، نویسنده به مناقشاتی اشاره می‌کند که جامعه فراغت‌مند کنونی دچارشان شده است. به‌ویژه در میان سال‌های۱۹۸۰ تا ۲۰۱۰ پیمایش‌ها درباره کار و اوقات فراغت در کانادا و امریکای شمالی با جدول‌ها بررسی می‌شود که می‌گوید دوسوم کل جمعیت پیمایش شده در دهه ۱۹۹۰ و سال ۲۰۱۰ احساس می‌کرده‌اند که هر روز یا چند بار در هفته عجله دارند. همچنین این پژوهش می‌گوید در سال ۲۰۱۰ نسبت کسانی که نمی‌دانستند با وقت خود چه کنند به شکل قابل‌ملاحظه‌ای در گروه ۱۵ تا ۲۴ سال و گروه بالای ۶۵ سال بالا بوده است.

نویسنده می‌گوید این پرسش که «فراغت موهبت است یا بلا» روزنامه‌نگاران را در قرن بیستم مثل فلاسفه عصر باستان درگیر خودش کرده است. مواضع در این خصوص بسته به شرایط تاریخی و موقعیت‌های ایدئولوژیک نویسندگان در شرایط متفاوت تغییر کرده‌اند. سرانجام نویسنده در خاتمه کتاب می‌نویسند فرد باید معنای زندگی را کجا جست‌وجو کند؟ در کار یا فراغت؟ پاسخ‌های متفاوت به این پرسش از جانب ارسطو و آکویناس و پیپر با پاسخ‌های روسو، کارلایل، مارکس یا دورکیم کاملا متفاوت است. او بر این باور است که بیشتر نویسندگانی که اندیشه‌های‌شان در این کتاب بررسی شده است موافق‌اند که لذت و امکانات مادی بخشی از شادکامی و به‌زیستی است. مساله دیگری که درباره فراغت و به‌زیستی می‌گوید، رابطه میان عقل و ایمان از دیدگاه این فیلسوفان و تاثیر آن بر به‌زیستن است. مثلا در بخش مونتنی و پاسکال نشان می‌دهد که پاسکال دیدگاهی بسیار معنوی دارد ولی برخی فیلسوفان دیگر چنین نیستند.

برخی کشورها اتمسفر شکوفایی دارند
هادی صمدی

بحث من بیشتر ناظر بر عنوان مجموعه شکوفایی است که شامل مباحثی چون فلسفه شادکامی، فلسفه عشق، اخلاق و محیط‌زیست است. برای اینکه توضیح بدهم چگونه این مباحث ذیل یک مجموعه گرد آمده‌اند باید بگویم که در فارسی مجموعه‌های خوبی ذیل عنوان خوب‌ زیستن یا شادکامی یا شکوفایی و مواردی از ‌این‌ دست هست، اما در نظر من شکوفایی و شاد زیستن از مفاهیمی هستند که هم وجوه فردی دارند و هم وجوه جمعی و هم فراتر از اینها وجوه محیط‌زیستی. بنابراین، نمی‌توان فقط به یکی از اینها اکتفا کرد. در واقع، دسته بزرگی از کتاب‌هایی که در مجموعه‌های مذکور قرار گرفته‌اند، فقط توصیه می‌کنند که چگونه مدیتیشن یا کارهایی از این قبیل بکنیم تا خوشحال باشیم. اما من همواره از خودم می‌پرسم به‌راستی در این وضعیت اقتصادی یا هوای آلوده تهران، مدیتیشن راهکاری اساسی برای شادکام بودن هست یا نه؟ وقتی کودکان کار در شهرند، کسی می‌تواند با نشستن جلوی یک شمع به شکوفایی برسد یا نه؟ به‌ همین ‌دلیل این مجموعه را با رویکرد دیگری انتخاب کردم که در غرب به عنوان مطالعات به‌زیستی یا شادکامی موسوم است و به ابعاد چندگانه این پدیده اشاره دارد.

برای بیان دقیق‌تر این ابعاد چندگانه از کتاب‌های این مجموعه آغاز می‌کنم. اول اینکه شادکامی وجوه اجتماعی عمیقی دارد. حتی می‌توان گفت اتمسفر بعضی کشورها اتمسفر شکوفایی است. آمارها نشان می‌دهند که کشورهای حوزه اسکاندیناوی، نیوزیلند و کانادا همواره ضریب شادکامی بالاتری دارند. مشخصا با و بدون مدیتیشن در این کشورها مهیاتر است که در مسیر به‌زیستی قرار بگیری و در برخی کشورهای آفریقایی یا آسیایی چنین نیست. به‌ همین ‌دلیل ساده شکوفایی وجه سیاسی-اقتصادی بسیار قوی‌ای دارد. برای بیان این واقعیت، می‌خواستم بدانم نگاه کشورهایی مثل هلند و اسکاندیناوی و از این‌ دست به سیاست و اقتصاد به چه شکل است. بنابراین، «فراسوی اقتصاد: شادکامی به عنوان یک استاندارد در زندگی شخصی و در سیاست» و «اخلاق و اقتصاد: مقدمه‌ای بر بازارهای آزاد، برابری و شادکامی» را انتخاب کردیم. نویسندگان هلندی این کتاب‌ها از منظر اجتماعی به شادکامی می‌نگرند و به این فکر می‌کنند که چگونه باید بازار آزاد را در سایه ملاحظات برابری‌خواهانه یا محیط‌زیستی بازتعریف کرد تا بتواند جوی ایجاد بکند که قابلیت یا مسیر حرکتی اکثریت افراد جامعه به‌سمت به‌زیستی باشد. مهم‌تر از همه، اینکه خوب زیستن یک فرآیند و شکوفایی یک مسیر است. در این مجموعه، محصول نهایی‌ای در کار نیست که بگوییم شکوفا شد یا نشد. ما در مسیر شکوفایی حرکت می‌کنیم و امکان دارد مسیرمان سخت هم باشد.

جدا از ابعاد اجتماعی-سیاسی وجوه محیط‌زیستی بسیار مهم‌اند. همه ما می‌دانیم که کره زمین در حال گرم شدن است و خودمان هر سال کاهش بارش‌ها را لمس کرده‌ایم. اگر این ملاحظات را در نظر بگیریم، کتاب‌هایی که بی‌توجه به این مسائل به‌ دنبال شکوفایی آدم‌ها هستند، به طنزی بیشتر نمی‌مانند. در میانه آلودگی هوا و محیط‌زیست‌مان، چگونه می‌توانیم وارد مسیر شکوفایی و خوب زیستن شویم. بنابراین، کتابی هم در این خصوص انتخاب کردیم.

شاید مخاطب بپرسد این شکوفایی را در چه معنایی به‌کار می‌برید؟ انسان‌ شکوفا بیشتر می‌خندند یا چیزی از ‌این ‌دست؟ در پاسخ به این پرسش نیز یکی کتاب «شادکامی، شکوفایی و زندگی خوب» انتخاب شد که نگاه تاریخی ندارد، ولی دفاعیه‌ای جانانه است با نگاهی بسیار خواندنی به شکوفایی. دیگری کتاب «فلسفه شادکامی» که دایره‌المعارفی است و از گذشته‌های دور تا به امروز، جنبه‌های مختلف شادکامی را (از روان‌شناختی گرفته تا سیاسی) مرور می‌کند و توضیح می‌دهد چگونه معنای شکوفایی تغییر کرده است.

کسی منکر آن نیست که جهان به ‌شدت در حال تغییر است و روابط آدم‌ها به نحو معناداری تغییر پیدا می‌کند تا جایی که پیش‌بینی می‌شود تا دو، ‌سه سال آینده روابط آدم‌ها به‌کل دگرگون ‌شود. کتاب «فلسفه عشق» به‌ نحو تاریخی به مخاطب نشان می‌دهد که معنای عشق به عنوان یکی از آن عناصری که بسیاری از افراد ضرورت زندگی خوب می‌دانند، چگونه تغییر کرده است.

یکی از عوامل اصلی دیگری که طی این زمان تغییر کرده، مفهوم کار و فراغت است. دوگانه کار و فراغت از این ‌جهت برای من مهم بود که اتوماسیون و هوش مصنوعی معنای کار را به‌ نحو اساسی عوض می‌کند. شغل‌های جدیدی پدید می‌آید که تعداد آدم‌های فعال در آنها به‌ اندازه قبل نیست، حال ‌آنکه جمعیت کره زمین رو‌به ‌افزایش است. بدین‌معنا بیکاری طی سال‌های آتی به‌ نحو معناداری افزایش می‌یابد. پیش‌تر گمان می‌کردند این محدود به کسانی است که کارهای یدی انجام می‌دهند، ولی امروز شاهد آن هستیم که شغل کسانی که حقوق یا پزشکی می‌خوانند یا معلم‌اند نیز طی سال‌های آینده به ‌شدت متاثر می‌شود. سازمان جهانی کار در زمان کووید اعلام کرده بود آنچه امروز می‌بینید و عده زیادی از شما در خانه‌ها هستید، آینده نزدیک ماست. طی کمتر از ده سال آینده بخش بزرگی از آدم‌ها در خانه خواهند بود، حال ‌آنکه ثروت هم تولید می‌شود، چراکه روبات‌ها کارها را انجام می‌دهند.

بخش‌هایی از این کتاب مربوط به روم باستان است. زوزانک در بخش «نان و سیرک» نشان می‌دهد که در روم باستان وقتی وضعیت مالی خیلی خوب است؛ رومیان تازه جاهایی را به دست آورده‌اند و گندم وارد می‌شود و لازم نیست کشاورزان کار کنند و در فکرند که با این توده بزرگ چه باید کرد. اول فکر می‌کنند که باید شکم اینها را سیر کرد و نان بهشان داد. اما در مرحله بعدی به فکر سرگرم کردن توده می‌افتند و کوپن‌هایی به افراد می‌دهند تا در سیرک‌ها شرکت کنند. به نظر می‌رسد، بعد از ۲۰۰۰ سال تاریخ به شکل دیگری تکرار می‌شود، اما به‌راستی ما برای وارد شدن به این جهان جدید چه اندازه آماده‌ایم؟ به نظر می‌رسد مایی که خودمان را شغل‌های‌مان تعریف کرده‌ایم، در دنیایی که شغل‌ها به این شکل تغییر می‌کند، دچار بحران‌های هویتی اساسی می‌شویم و این مسیر شکوفایی ما را کاملا تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

با اینکه تمام اینها به ابعاد اجتماعی، محیطی، کاری ربط پیدا می‌کند، شاید دسته‌ای از آدم‌ها باشند که آدم‌های عادی باشند و فرهیخته نباشند، اما اینها هم در پی راهکارهای عملی‌ ساده‌اند و نمی‌خواهند با سیر دگرگونی مفاهیم آشنا شوند. برای این دسته از مخاطبان کتابی با عنوان «روان‌شناسی کاربردی شادکامی» را انتخاب کردیم. کتاب‌هایی از این ‌دست باید نشان بدهند که جزو کتاب‌های زرد نیستند. نویسنده این کتاب راسل گریگر از افرادی است که حکیمی به‌معنای واقعی کلمه است. او از همین اول آب پاکی را روی دست مخاطب می‌ریزد و می‌گوید اتفاقا اگر بخواهی از مسیر فردی شادکامی هم بروی، ریاضت زیادی می‌خواهد و این‌طور نیست که در پنج دقیقه شادکام شوی.

در پایان در مورد انگیزه شکل‌گیری این مجموعه باید بگویم که در دوران کووید دوستانم مدام از من سراغ کتاب خوب می‌گرفتند و بعد از اینکه قدری فکر کردم، به این نتیجه رسیدم که این افراد به ‌دنبال کتابی هستند که با شرایط روزمان بخواند و کمک کند تا به درکی از جهان در حال دگرگونی برسیم. بدین‌ترتیب، من این کتاب‌ها را پیدا و پیشنهاد کردم و در پی آن، انتشار این مجموعه در دکسا به جریان افتاد.

فراغتی نه یونانی، نه قرون‌وسطایی
یاسر خوشنویس

آنچه در کتاب «زمان، فراغت و به‌زیستی» برای من جالب بوده است، این بوده که این کتاب تاریخ ایده‌ها است. البته نمی‌توانم بگویم کتاب فلسفی. پیش‌تر تاریخ اجتماعی معرفت را ترجمه کرده‌ام که در مورد تاریخ ایده معرفت است. اینجا محتوا در مورد تاریخ ایده کار است و یکی از مهم‌ترین چیزها وقتی درگیر تاریخ می‌شویم، شاید تغییر باشد. آنچه از کار کردن یا از کار نکردن و رها و آزاد بودن و مشغول کار نبودن و فراغت داشتن استراحت کردن می‌فهمیم در طول تاریخ تغییر کرده است.

وقتی درگیر چنین موضوعاتی می‌شویم اولین اتفاقی که برای‌مان می‌افتد آشنایی‌زدایی است. وقتی تاریخ ایده‌ها را آغاز می‌کنید خیلی سریع متوجه می‌شوید که باید دانسته‌های‌تان را رها کنید و سریع بپذیرید که نمی‌دانید تعریف و مفهوم این ایده‌ها چیست. خیلی جذاب است که می‌فهمیم جامعه طبقاتی یونان موجوداتی دارد که ماهیت‌شان این است که کار کنند و ابایی هم ندارند که به آنها بگویند برده و واجد شأنی انسانی نیستند. مدام هم مذمت می‌شوند که اینها درگیر کار یدی‌اند. افرادی هم هستند که به‌واسطه اینکه زمین‌دار و متمول‌اند نیاز نیست کار کنند و فارغ‌بال‌اند. ارسطو میان فراغت و استراحت تمایزی قائل است: اینکه استراحت خستگی در کردن است و فراغت مربوط به افراد متشخص و آن زمانی است که به سعادت می‌رسید. کار کردن فقط زحمت و مرارت است و خوش به حال کسانی که نیازی به کار کردن ندارند. این تصویری است که نویسنده در آن فوق‌العاده زیبا توضیح می‌دهد که در یونان و روم کار نقیض فراغت است. از بدبختی ناچاریم لحظاتی فارغ نباشیم و آن لحظات کار کنیم. این را کنار تصویر ندا می‌گذاریم که می‌گوید از جانب خداوند صدای‌تان کرده‌اند و حال باید این ندا را پاسخ بگویید و رسالت‌تان را انجام دهید و این طریق رفتن شما به بهشت است. تصویر دیگر از انسان مدرن است که می‌گوید رفتم مرخصی و نه به ندا و رسالت برمی‌گردد و نه به مسیر بهشتی اشاره دارد.

امروز من فراغت دارم، اما این شبیه آن فراغت یونانی نیست، گویا داریم فقط خستگی و کوفتگی‌مان را به ‌نوعی درمی‌کنیم، چه با حضور در کلاسی، مهمانی‌ای یا چیزی از این ‌دست. بنابراین، من نه فراغت یونانی را می‌فهمم و نه رسالت قرون میانه را. فارغ از اینکه من چه موضعی می‌گیرم و کدام موضع را می‌پذیرم، خود درک اینکه چطور آنچه در قرن سوم میلادی می‌فهمیدند دگرگون شده برای من جذاب است. زمانی هم درگیر جایگزین اندیشی یا دگراندیشی هستید و می‌خواهید بدانید آیا بدیلی برای شیوه زندگی‌تان در کار هست یا نه. از این حیث نیز تاریخ ایده‌ها بسیار روشنی‌بخش است؛ یعنی به شما فرصت می‌دهد مسیر جدیدی در زندگی‌تان باز کنید. این برای من همیشه جذاب بوده است.

نمی‌دانیم چه بر سر زوزانک آمده وقتی که از میان متن سنکا‌بندی را یافته که توضیح می‌دهد سیاست چگونه در قرن دوم میلادی دنبال می‌شد یا از خلال‌بندی از آکویناس می‌گردد که در کلیسای قرن سیزدهم چگونه می‌فهمیدند. جزییات فنی فصل‌های پایانی به کنار، او احتمالا چندصد صفحه یادداشت دارد و اینها را سال‌ها درس داده است.

زوزانک اهل چک است و در ماجراهای جهان دوقطبی دوره جنگ سرد، مجبور شده مهاجرت کند و به‌نوعی تبعیدی هم هست و در جهان امریکای شمالی موقعیتی برای خودش ایجاد کرده است. خود این آدم از دهه شصت میلادی تا ۲۰۲۰ تحولاتی را درک کرده است که در فصول پایانی و فهم هانا آرنت می‌بینیم. باید بگویم که هانا آرنت یکی از کسانی است که اندیشه‌اش هنوز تعلقی به قرن نوزدهم دارد و آرمان‌هایی را دنبال می‌کند که برای زندگی روزمره گذران امروز ما غریبه است. او در این جهان تحصیل کرده و در امریکای شمالی در موقعیت دیگری است و چیزهای متفاوتی را از سر گذرانده است.

متن برای منی که روی تاریخ ایده‌ها از دوره قاجار کارهایی انجام می‌دهم، خیلی عالی است. از این متن می‌آموزم که چطور می‌توان از متنی مربوط به ۱۵۰ سال اخیر که هیچ‌جای آن ننوشته من در مورد کار هستم، محتوایی در راستای آن ایده‌ای بیابی و استخراج کنی که می‌خواهی تاریخ آن را بررسی کنی.

ما همیشه درباره واژه به‌زیستی و بار ضمنی آن بحث داشته‌ایم، ولی سرآخر به توافقی برای جایگزینی مناسب نرسیدیم. هر چند خوب زیستن پیشنهاد خوبی است. همچنین باید بگویم که هر چند نویسنده در عنوان از واژه زمان استفاده کرده است، این مساله در کتاب محوریت ندارد. اما نویسنده می‌خواسته این را برساند که در ادامه متن کلاسیک مشخصی است که در عنوان آن زمان هست.

بدون انتخاب منظر همه‌چیز بی‌معناست
علی چاپرک

این کتاب مرا به یاد کتاب برایان مگی انداخت که کتاب خوبی بود برای امتحان دادن نه برای فلسفه خواندن. مساله کار و فراغت از ابتدای تاریخ تمدن بشری (به‌ صورت مشخص از یونان که از نقاط اوج تمدن بشری بوده است) دغدغه ذهن آدم‌ها بوده و معنای زندگی بهتر زیستن خوب زیستن یا به‌زیستی همیشه مطرح بوده است.

من موافق نیستم که این کتاب تاریخ ایده‌هاست. تاریخ معنای وزینی دارد. این کتاب را سیر زمانی ایده‌ها می‌بینیم. وقتی می‌خواهید تاریخی از یک ایده بگویید، باید تصویری بسیار عمیق و روشن از آن ارایه دهید و با سه، ‌چهار صفحه نمی‌توان از تاریخ سخن گفت. لذا این کتاب به‌مثابه کتابی مرجع خوب است اما این کتاب مساله فراغت و کار را حل نمی‌کند و چنین ادعایی هم ندارد. هر بخش سه، چهار صفحه است و اشاره‌ای خیلی کوتاه به سیر تاریخی می‌کند که جذابیت‌های خودش را دارد.

اگر بپذیریم که مساله معنای زندگی و به‌ تبع آن مساله خوب زیستن مساله کلیدی‌ای است که این کتاب می‌خواهد به آن بپردازد، سوال این می‌شود که آیا دوگانه کار و فراغت پاسخگوی این پرسش هستند یا نه. گویا متغیرهایی دارید و می‌خواهید متغیر دیگری به اسم به‌زیستی را حل کنید. گمان من این است که نمی‌توانید این‌گونه این مساله‌ را حل کنید. موضوعات فراوانی در این مساله‌ دخیل‌اند و بدون درنظر گرفتن آنها (مثلا شرایط آتن) نمی‌توان راجع به آن مسائل (مثلا فراغت و کار آتن) سخن بگویید و اگر سخن بگویید معنا ندارد. به همین خاطر هم هست که من می‌گویم کتاب تاریخی نیست، بلکه سیر زمانه است.

متغیرهایی که کتاب درنظر می‌گیرد کافی نیستند، هر چند کتاب می‌گوید می‌توانیم آنها را مستقل از سایر عناصر بررسی کنیم. برای من سوال است که واقعا دوگانه کار و فراغت چقدر واقعی است؟ مثلا در سنت چپ آنچه اهمیت دارد و نقد می‌شود، کار از خود بیگانه است و نه کار. در این سنت کار در مقابل فراغت قرار ندارد. سنت چپ از کار سخن می‌گوید، ولی کی و کجای آن نیز اهمیت دارد. همیشه این‌طور نیست که اینها دوگانه بوده باشند. لذا بدون استلزام تاریخی و وارد کردن عناصر دیگر این مساله‌ حل نمی‌شود و سوال دیگر من این‌ است که این دوگانه چه ‌اندازه کفایت می‌کند.

من نوعی داشتن چنین کتابی در کتابخانه‌ام را خیلی دوست دارم، ولی کتابی نیست که حالم با آن خوب شود. وقتی در مورد فراغت یا کار می‌خوانم دوست دارم چیز عمیق‌تری به من اضافه شود. دوست دارم اگر کار را در مفهوم مارکسی آن می‌خوانم ارزش‌افزوده‌ای برایم داشته باشد. اینها نافی هم نیستند. حتما کتاب برایان مگی یا کاپلستون یا «سنجش خرد ناب» در لیگ‌های متفاوتی بازی می‌کنند، ولی نباید اشتباه شود و کتابی را که در چمپیونز لیگ بازی می‌کند انتظار نداشته باشید که کیفیت لیگ امریکای جنوبی را به شما بدهد.

لذا کتاب سیر زمانی ایده‌هاست و تاریخ نیست و عمیق نیست. قصد چنین کاری را هم نداشته است. این کتاب برای ورود مخاطب به این مباحث خیلی خوب است. از منظری استراتژی درستی است و علاقه‌مندان نوآموز فلسفه نمی‌توانند از اول کار بروند به سراغ «سنجش خرد ناب»، در ابتدا باید کاپلستون یا برایان مگی یا «دنیای سوفی» را بخوانید. ولی در ادامه این مخاطب می‌فهمد که هر کدام از اینها چه جایگاهی دارند.

نویسنده به آرا و برداشت‌های فیلسوفان گوناگون اشاره می‌کند. مثلا دوره افلاطون و ارسطو و بعدها عصر مدرن که با مارکس و آگوست کنت و نظریه‌هایی آنها در مورد کار و اینکه آیا معنای زندگی از کار گرفته می‌شود یا فراغت، اینکه معنای کار باتوجه به نیروهای دخیل و چیدمان‌های تاریخی چگونه عوض می‌شود. همچنین معنای فراغت و تغییر آن.

اشاره شد که ما با دوران بیکاری یونانی مواجه خواهیم شد، حال‌ آنکه من فکر می‌کنم ما در تلاطم غرق خواهیم شد، هر چند فناوری همیشه قول بهشت و راحت‌خواهی داده، تاکنون که ما را به ‌سمت جهنم رهنمون کرده است. این را به ‌مزاح گفتم، اما در همین عصر نمی‌توانید جامعه ایران و اسکاندیناوی را یکجا قرار دهید، هر چند از نظر فناوری تفاوت زیادی نداریم؛ یعنی متغیرهایی که معنای زندگی را صورت‌بندی می‌کنند ‌نوعی دیگرند.

برای من سوال است که آن استدلال مرکزی که این کتاب می‌خواهد حول آن شکل بگیرد کدام است، چراکه در فلسفه انتولوژی بر اپیستمولوژی مقدم است و اگر منظری را انتخاب نکنیم هیچ‌ چیزی معنایی ندارد و با درهم‌برهمی عجیب ‌و ‌غریبی روبه‌رو می‌شوید. تا انتولوژی تعیین نشود خیلی نمی‌توان از اپیستمولوژی سخن گفت. من انتولوژی نویسنده کتاب را متوجه نشدم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...