مسئولیت دردناک انتخاب | شرق


«رؤیاها، همواره رؤیا می‌مانند. پس نیازی نیست که لمس‌شان کنی. اگر رؤیای خود را لمس کنی، خواهد مُرد.» فرناندو پسوا

به نظر می‌رسد مجموعه‌داستانِ «خانه کوچک ما» اولین کتاب داریوش احمدی نویسنده خوزستانی باشد که به‌تازگی روانه بازار کتاب شده است. این مجموعه از دوازده داستان متنوع شکل گرفته است. داستان‌ها، روایت عشق و مرارت انسان‌هایی است که بیشتر با خاطرات‌شان زندگی می‌کنند و چه‌بسا همه در رؤیاهای خود مرده باشند. با یک کنکاش اینترنتی به‌راحتی می‌توان فهمید که این مجموعه اولین کار این نویسنده جنوبی است که با حوصله و وسواس زیاد به فُرم و زبان و فضاهای داستانی‌اش توجه می‌کند. روایت‌های داستانی به‌هم‌ریخته و درعین‌حال منسجمِ راوی که در تمام داستان‌هایش وجود دارد، آکنده از ایماژهای غریب و شتابزده‌ای از شهر زادگاهش، با المان‌هایی بی‌نظیر است که خواننده را به همذات‌پنداری می‌خواند.

خانه کوچک ما داریوش احمدی

فضاهای بدیع و در عین‌ حال جنوبی با مؤلفه‌هایی پست‌مدرن، دغدغه‌های عجیب‌و‌غریب آدم‌های داستان‌هایش که ریشه در شهر زادگاهش دارند، خواننده را به جهانی فراموش‌شده رهنمون می‌کند که در آن هیچ‌گونه بشارتی نیست. نه شادی، نه امید، نه اعتماد و نه اختیاری برای انسان عصیان‌زده امروز، که به‌زعم خودش، داستانش از پیش نوشته‌ شده و او نقشی از بودن را باید بازی کند که برایش مقدر کرده‌اند. داستان‌های این مجموعه بیشتر خاطره‌گون، با درون‌مایه‌هایی بیمارگونه هستند که ریشه در دوران کودکی و نوجوانی راوی دارند. نگرش و ذهنیتی بیشتر شخصی و عینی‌گرا و خاستگاهی طبقاتی با رگه‌هایی سوررئالیستی، که حس را در تصویرهایی وهم‌آلود انعکاس می‌دهد، بر داستان‌ها سایه افکنده است. شیوه‌های روایت‌گویی و ارائه داستان‌ها، بسیار منسجم و باورپذیر است. اولین داستان کتاب، «به داری بگو خیلی نامردی»، داستان توهم و هراس انسان سرگشته‌ای است که در جهانی پر راز و رمز و رهاشده، برخلاف میل باطنی‌اش، می‌خواهد به ندای وجدانی که بر او تحمیل شده، پاسخی داده باشد. او می‌خواهد به ندای مادری که درون گور دارد زجر می‌کشد، به‌واسطه حرف‌های پدر خرافی‌اش که به بی‌اعتقادی او کاملاً واقف است، پاسخ دهد.

بیشتر شخصیت‌های احمدی، آدم‌های دردمند و لائیکی هستند که به جهانی پر راز و رمز پرتاب شده‌اند. داستان «در غروبی رنگ‌پریده»، از امکان‌های از دست‌رفته خود راوی نشئت می‌گیرد و سرگشتگی‌های بیمارگونه انسانی را نشان می‌دهد که مرگ محتوم و عن‌قریب خود را پذیرفته است و در حال عبور از پلی لرزان، که نمادی از شکنندگی و بی‌ثباتی زندگی‌اش است، خاطرات و آدم‌هایی در نظرش تداعی می‌شوند که همه برای او مرده و یا گمشده‌اند. و تنها کسی که در ذهنش مانده است، و هنوز امید دارد او را ببیند، پینه‌دوزی ارمنی (مسیحی) است که قصد دارد قبل از مرگ به دیدارش برود. اما درمی‌یابد که او هم یک هفته پیش مرده است. داستان در غروبی رنگ‌پریده، تجلی خاطراتی مرده با تصویرپردازی‌های شاعرانه است که در ذهن خود راوی غلیان می‌کند و راوی از آن خاطرات وهمی با حسرت یاد می‌کند. راوی حتی در این داستان، بیماری خودش را دوست دارد. تیپ‌سازی‌های داریوش احمدی در داستان «چه دنیایی بود!» و یا داستان‌های منحصر‌به‌فرد «خانه کوچک ما» و «در مکانی مقدس» شایان توجه است.

پیرمرد و پیرزنی سکته‌کرده در خانه‌ای کوچک و تنگ با ده فرزند، در جهانی بی‌زمان زندگی می‌کنند و حس می‌کنند مرده‌اند و در عین مُردگی به فرزندانشان تسلی‌خاطر می‌دهند. یا در داستانی دیگر، پیرزنی دوست دارد به‌خاطر اعتبار و شرف انسانی خود و خانواده‌اش، مانند آدم‌های اطرافش زجر بکشد و به پیشواز حادثه‌ای ناگوار و مرگبار برود تا روحش التیام پذیرد. داستانِ «در مکانی مقدس»، حدیثِ نفس روشنفکرانی رهاشده، با تفکراتی دوسویه و متضاد است، که در عین معناباختگی به‌دنبال تکیه‌گاهی در امامزاده‌ای دورافتاده هستند. امامزاده و کوه‌های سر به فلک‌کشیده را شاید بتوان نوعی «کوهستان جادو»ی توماس مان در نیل به رستگارشدن و تغییرپذیری انسان دانست. درون‌مایه‌های داستانی احمدی، بیشتر نوستالژیک و فلسفی است. داریوش احمدی، با «خانه کوچک ما»، روایتگر عشق و امیال و آرزوهای تباه‌شده آدم‌هایی دردمند است که شادی‌هاشان چنان حقیرانه و پیش‌پا‌افتاده است که نمی‌توان رنگی از شادی را در آنها پیدا کرد. آنها شادی‌های رنج‌گونه‌ای هستند که آدم‌های داستان آنها را به‌عنوان شادی می‌شناسند. شخصیت‌های او بیشتر خیال‌باف و رؤیاپرور هستند. آدم‌هایی که تنها با خاطرات و رؤیاهاشان زندگی می‌کنند. و در لابه‌لای خاطرات و رؤیاهای خود می‌میرند. با همان شادی‌ها، با همان حسرت‌ها، و با همان خانه‌های کوچک‌شان.

احمدی در داستان‌هایش، به‌خصوص داستان «خانه کوچک ما»، نشان می‌دهد که ارزش‌های مطلق و حقایق غایی در تاریخ وجود ندارد. و زندگی چیزی نیست جز مسئولیت دردناک انتخاب. در داستان «خانه کوچک ما»، راوی، جهان را انتخاب می‌کند. او در ستیز با جنگ و ره‌آوردهای آن، دنیای مرد غریبه‌ای را می‌پذیرد که سرانجام به اخراج‌شدن خودش می‌انجامد. این انتخاب جهان «در چه دنیایی بود»، به طریقی دیگر تجلی می‌یابد و باعث می‌شود که پیرزن مرارت‌خواه، به زندگیِ آرمانی‌اش که برابر با زجری مداوم است، دست یابد. در «به داری بگو خیلی نامردی»، در «مکانی مقدس» در «پروانه‌ها»، همه و همه، جهان را به‌معنای مطلق انتخاب می‌کنند. انتخاب جهان به‌صورتی متفاوت از آنچه که هست، یا نوعی فاصله‌گیری از خود. ساختار داستان‌های احمدی، بیشتر بر اساس طرح‌هایی قوی با فضاهایی اقلیمی و ساختارشکنانه پی‌ریزی شده است. ساختارشکنانه از آن جهت که به معیارهای نقد و قوانین داستان، هیچ‌گونه پایبندی نشان نمی‌دهد. لایه‌های پنهان و چندسویه هر داستان، که پیام و رسالت داستان در آن متبلور است، تلنگری است که از همان ابتدا خواننده را درگیر می‌کند. و در کل، آنچه در این داستان‌ها به چشم می‌آید، قبل از هر چیز، صمیمیت داستان‌هاست، که با خواننده حرف می‌زنند و در ذهن خواننده ادامه پیدا می‌کنند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...