چاپ اول مجموعه داستان «دوازده داستان سرگردان» اثر گابریل گارسیا مارکز، با ترجمه بهمن فرزانه و چاپ دوم رمان «از عشق و شیاطین دیگر» اثر این نویسنده کلمبیایی با ترجمه جاهد جهانشاهی، روانه بازار کتاب ایران شد. داستان‌های مجموعه سرگردان نزدیک به 20 سال بین میز تحریر و سطل کاغذ باطله سرگردان بوده‌اند.

به گزارش ایبنا «دوازده داستان سرگردان» همان‌گونه که از نامش بر می‌آید، دوازده داستان کوتاه از مارکز، برنده کلمبیایی نوبل ادبیات را در خود جای داده است.

این نویسنده لقب «سرگردان» را از این رو برای این داستان‌ها برگزیده که به گفته خودش این داستان‌ها چیزی نزدیک به 20 سال بین میز تحریر و سطل کاغذ باطله سرگردان بوده‌اند.

مارکز نگارش این داستان‌ها را در دهه 1970 آغاز کرد. مجموعه اولیه 18 داستان داشت که پنج داستان از آن‌ها برای فیلم بلند و یک داستان برای یک مجموعه تلویزیونی نوشته شده بود. این نویسنده عاقبت تصمیم خود را گرفت؛ این داستان‌های سرگردان را به 12  داستان تقلیل داد و با بازنگری دوباره در سال 1992 در شهر بارسلونای اسپانیا به دست چاپ سپرد.

«آقای رییس جمهور سفر به خیر»، «قدیسه»، «هواپیمای زیبای خفته»، «خواب تعبیر می‌بینم»، «فقط آمدم تلفن کنم»، «وحشت‌های ماه اوت»، «اتوموبیل مشکی»، «هفده انگلیسی مسموم شده»، «باد سرد شمالی»، «تابستان سعادتمند خانم فوریس»، «نور مثل آب است» و «رد خون توی برف»، عناوین این 12 داستان هستند.

بهمن فرزانه، مترجم ایرانی ساکن ایتالیا، این 12 داستان را از زبان ایتالیایی به فارسی ترجمه کرده است. مجموعه 200 صفحه‌ای «دوازده داستان سرگردان» توسط نشر ققنوس در شمارگان سه‌هزار و 300 نسخه چاپ شده و با قیمت 3500  تومان عرضه می‌شود.

رمان «از عشق و شیاطین دیگر»،‌ اثر دیگری از مارکز است که اخیرا ترجمه جاهد جهانشاهی از آن توسط موسسه انتشارات نگاه تجدید چاپ شده.

مارکز این رمان را در 1994 میلادی منتشر کرده است. وی در مقدمه شرح می‌دهد در سال 1949 ، زمانی که تازه حرفه خبرنگاری را آغاز کرده بود، از طرف سردبیر مامور می‌شود تا به گورستانی قدیمی سربزند. گورستانی که اکنون توسط کارگرانی که می‌خواهند در آن محل یک هتل بسازند در حال تخریب است.

در نبش قبرهای قدیمی، کارگران به گور یک دختر بچه می‌رسند که 200 سال پیش مرده‌است ولی اکنون موی باقی‌مانده بر استخوان جمجمه او به 20 متر می‌رسد.

سرکارگر متعجب می‌شود و این کشف عجیب را به حساب رشد موی انسان بعد از مرگ می‌گذارد، اما این اتفاق، مارکز را به کودکی‌اش می‌برد. او می‌نویسد: «از نظر من این موضوع چندان غیر عادی نبود. چون در کودکی مادربزرگم از افسانه دخترک دوازده ساله‌‌ای حکایت کرده بود که کمند گیسوانش را چون عروس به دنبال می‌کشید. دخترک از بیماری جان باخته بود. در روستایی در کارائیب از این دختر به خاطر معجزاتی که داشت به نیکی یاد می‌کردند. این فکر که گور یادشده می‌توانست گور آن دختر باشد آن روز برایم در حکم یک خبر بود و سرآغاز این کتاب.»

چاپ دوم ترجمه جهانشاهی از رمان «از عشق و شیاطین دیگر» در 205 صفحه، با شمارگان دو هزار نسخه و با قیمت چهار هزار تومان منتشر شده است.

گابریل گارسیا مارکز در سال 1928 در دهکده آرکاتاکا منطقه سانتامارا کشور کلمبیا متولد شده است. از این برنده جایزه نوبل ادبیات، تا امروز آثار گوناگونی به فارسی ترجمه شده که از میان آن‌ها می‌توان به رمان‌های «صد سال تنهایی»، «عشق سال‌های وبا»، «پاییز پدرسالار» و «کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد» اشاره کرد.

مارکز اکنون 82 ساله است. پزشکان در سال 1999 تشخیص دادند که مارکز به بیماری سرطان لنفاوی مبتلا شده است. وی هم‌اکنون در مکزیکو سیتی (پایتخت کشور مکزیک) و تحت رژیم درمانی و غذایی خاصی زندگی می‌کند و گاهی برای درمان به بیمارستانی در ایالت کالیفرنیای امریکا می‌رود و در لس‌آنجلس اقامت می‌گزیند.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...