"قصه‌های صبحی مهتدی" به کوشش "لیما صالح رامسری" منتشر می‌شود.

این مجموعه به گفته‌ی رامسری، با نظارت نوش‌آفرین انصاری و هوشنگ مرادی کرمانی منتشر خواهد شد که قصه‌های آن به صورت ساده بازنویسی شده و واژه‌های مهجور نیز در پانوشت با توضیح آمده است.

او همچنین اشاره کرد، این مجموعه در دو جلد منتشر خواهد شد که تمام کارهای صبحی مهتدی شامل افسانه‌های کهن، دیوان بلخ، قصه‌های بوعلی سینا و دیگر قصه‌ها را دربر می‌گیرد.

صبحی مهتدی اولین گوینده‌ی قصه‌ی ظهر جمعه بود که از سال‌ 1320 تا 1340 در رادیو قصه گفته است. صبحی از شنوندگان خردسال می‌خواست تا قصه‌هایی را که از بزرگ‌ترها شنیده بودند، برای برنامه‌ی ‌او بفرستند. او این قصه‌ها را از سراسر ایران گردآوری می‌کرد و شایسته‌ترین روایت را از هر قصه بر‌می‌گزید و با زبانی روان و ساده، بازنویسی می‌کرد. وی هشت کتاب دارد که این قصه‌ها در آن‌ها آمده‌اند.

به گزارش ایسنا، فضل‌الله ‌مهتدی ‌(صبحی) 17 آبان‌ماه سال 1341‌ به سبب بیماری سرطان در تهران درگذشت و در ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...