ماجرایی عشقی میان او و یکی از همسایگان، ویکنت ژولین دو لامار، آغاز می‌شود. این اشراف‌زاده که مدتی پیش پدرش مرده است، به روستا پناه برده است و تصمیم دارد به دارایی خویش که بر اثر ولخرجیهای پدرش لطمه دیده است، رونق ببخشد... مرد به دست شوهری حسود کشته می‌شود... پل که تازه وارد هجده سالگی شده است به انگلستان فرار می‌کند و به زور از مادرش پول می‌‌گیرد...

یک زندگی گی دو موپاسان
یک زندگی
[Une vie]. (One Life) . (A Woman's Life) . (A Life) رمانی از گی دو موپاسان (1) (1850-1893)،‌نویسنده فرانسوی که در 1883 منتشر کرد. دختر بارون سیمون-ژاک لو پرتویی(2) و همسرش آدلائید(3)، پس از پایان تحصیلات به نزد پدر و مادرش ‌در ملکی که در نورماندی دارند برمی‌گردد. ژن (4) کوچولوی حساس و خیال‌پرداز که همیشه به محبت بی‌دریغ خانواده‌اش پشت گرم بوده است و به پدرش علاقه خاصی دارد، برای مدتی از سعادت بی‌اندازه‌ای بهره‌مند می‌شود و از حضور آنان کاملاً لذت می‌برد. به زودی، ماجرایی عشقی میان او و یکی از همسایگان، ویکنت ژولین دو لامار (5)، آغاز می‌شود. این اشراف‌زاده که مدتی پیش پدرش مرده است، به روستا پناه برده است و تصمیم دارد به دارایی خویش که بر اثر ولخرجیهای پدرش لطمه دیده است، رونق ببخشد؛ پس هرچند واقعاً تحت تأثیر ملاحت ژن قرار گرفته است، حسابگری را نیز در نظر دارد. دختر جوان هیچ گمان بدی نمی‌برد و فرارسیدن روز عروسی‌اش را مثل رؤیایی زیبا می‌بیند.

ژن به محض اینکه لذت سفر ماه عسل در کرس (6) را پشت سر می‌گذارد، متوجه می‌شود که ژولین مردی طماع و عاجز از داشتن احساساتی عمیق است. به خصوص چیزهای غیرقابل تحملی را می‌شنود؛ ژولین با خواهر شیری زنش ارتباط داشته، روابطی که در همان دوران نامزدی‌شان شروع شده و از او صاحب فرزندی هم شده است. ژن که آروزهایش بر باد رفته است ‌حتی متوجه می‌شود که ژولین به این هم اکتفا نکرده است و روابط متعددی دارد. سرانجام مرد بدبخت به دست شوهری حسود کشته می‌شود. ژن که همواره محکوم به تنهایی بزرگتری است برای تسلی خاطر خود به محبت پدر و عشق به پسر کوچکش پناه می‌برد. هردو آنها بچه را به حدی لوس بار می‌آورند که تمام تسلط خود را بر روی او از دست می‌دهند. پل که تازه وارد هجده سالگی شده است به انگلستان فرار می‌کند، به زور از مادرش پول می‌گیرد و او را به کلی خانه خراب می‌کند. وقتی بارون پیر می‌میرد، ژن دیوانه می‌شود. ولی رُزالی (7)، خواهر شیری‌اش، از او مراقبت می‌کند، او را نجات می‌دهد و در حقش فداکاری می‌کند. رزالی فرد ثروتمندی شده است که اداره اموالش را خیلی خوب بلد است. ژن بیهوده تلاش می‌کند تا دوباره محبت پل را جلب کند. تنها تسلی‌اش آن است که بتواند نوه‌اش را تربیت کند. رزالی وفادار می‌گوید: «می‌بینید، زندگی هرگز آنقدرها هم که انسان تصورش را می‌کند خوب یا بد نیست.» رمان با موشکافی یک تحقیق روان‌شناسانه حقیقی با قدرت و قاطعیتی که خاص فلوبر(8) است ادامه می‌یابد. نویسنده هرگز خود صحبتی نمی‌کند و هیچ نتیجه اخلاقی از داستانش نمی‌گیرد؛ فقط نشان می‌دهد که سرنوشت اسف‌بار دلهای اصیل و روحهای حساس کدام است. موپاسان از همان آغاز دارای تسلطی در سبک است که دقت، نفوذ و قدرت آن فوق‌العاده است.

پروانه بیات. فرهنگ آثار. سروش

1.Guy di Maupassant 2.Simon-Jacques Le Perthuis
3.Adelaide 4.Jenne 5.Julien de Lamare 6.Corse 7.Rosalie 8.Flaubert

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...