شماره زمستان مجله «بخارا» با عکس روی جلد بهمن سرکاراتی (استاد زبان‌های باستانی ایران) آمد.

به گزارش ایسنا، شماره ۱۳۴ مجله «بخارا» که عکس روی جلد آن به بهمن سرکاراتی اختصاص دارد و از صبح دوشنبه(۳۰ دی‌ماه) در کتابفروشی‌ها و دکه‌های روزنامه‌فروشی قابل دسترسی است.

این شماره همچنین با چهار شعر از هوشنگ ابتهاج (ه‌. ا. سایه) با نام‌های «به کوشندگان قرن بیستم»، «به آیندگان!»، «مرگ در غربت» و «رؤیا در بیداری» همراه است. 

بخش «نقد ادبی» این شماره از مجله با عنوان «خاقانی و محیط ادبی تبریز» را محمدرضا شفیعی کدکنی، «پژوهش در ایران باستان» با عنوان «خطر اشموغی» را نصرالله پورجوادی، «در متن و در حاشیه فرهنگ (۱)» را عبدالحسین آذرنگ، «تغییر جایگاه شاعران در تاریخ ادبیات (۱۲) فروغ فرخزاد» را مسعود جعفری‌جزی، «ادبیات جهان» با عنوان «در باب رسالت هنرمند/ آلبر کامو» را مینو مشیری، «زنی که کتاب می‌خواند ترسناک است (گفت‌وگو با داچا مارائینی)» را پریسا نظری نوشته است. 

«دو دیدگاه» از عباس زریاب خویی و محمدعلی موحد، «آویزه‌ها (۵۲)» نوشته  میلاد عظیمی دیگر بخش‌های این شماره از «بخارا» است. 

در «بخارا»ی زمستان همچنین «یادنامه دکتر بهمن سرکاراتی»، «سالشمار زندگی و آثار بهمن سرکاراتی»، «گزارش شب بهمن سرکاراتی» و مطالبی دیگر از ژاله آموزگار، علی‌اشرف صادقی، رحمان مشتاق‌مهر، سجاد آیدنلو، جواد رنجبر درخشی‌لر و ... درباره بهمن سرکاراتی آمده است. 

«در حواشی کتاب در ایران (۲۲)» نوشته محمود آموزگار، «تصوف و سیاست در ترکیه» نوشته نصرالله پورجوادی، «بررسی داستان امروز (۴): علی شروقی» نوشته ترانه مسکوب و ... از دیگر عناوین این شماره از مجله «بخارا» است. 

شماره ۱۳۴ مجله «بخارا» در ۶۰۸ صفحه و با قیمت ۵۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...