حس خوب زندگی | آرمان ملی

 

«ملکه سرخ» [The Red Queen] یکی از مشهورترین آثار مارگارت درابل[Margaret Drabble]، نویسنده مشهور انگلیسی است که در سال 2004 منتشر شد. این کتاب درباره‌ عشق، زندگی افراد و روایت‌هایی است که باید در یادها ماندگار شوند. درابل در مقدمه‌ کتاب می‌نویسد: «این كتاب براساس مجموعه‌ای از خاطرات دربار که بیش از دو قرن پیش در كُره نوشته شده الهام گرفته شده است.» درابل درباره‌ نویسنده‌ این خاطرات چیزی نمی‌گوید، به‌جز اینکه او همسر ولیعهد است و اعتراف می‌کند که او ذهنش را به‌شدت مشغول کرده: «از وقتی که با او آشنا شدم، نمی‌توانستم از ذهنم بیرونش کنم... به‌نظر می‌رسید از من چیزی می‌خواهد، اما تحقیق در مورد او و آن دوران اصلا آسان نبود.»

«ملکه سرخ» [The Red Queen] مارگارت درابل[Margaret Drabble]

سرانجام درابل تصمیم گرفت داستان او را به نوعی رمان تبدیل کند. «ملکه‌ سرخ» داستان همسر ولیعهد کره را روایت می‌کند، که در سال 1744 با شاهزاده سادو، پسر پادشاه کره، ازدواج کرد. درابل در مقدمه‌ کتاب اعتراف می‌کند که درباره‌ نحوه‌ گرفتن ایده‌ این کتاب و کنار هم گذاشتن این مطالب کمی نگران است. او اصرار دارد که رمانش نه داستان تاریخی است و نه داستانی واقعی، بلکه صرفا نسخه‌ای ممکن از زندگی همسر ولیعهد کره است. درابل می‌گوید: «من داستان او را به رمان تبدیل کردم. این کار به این دلیل است که من رمان‌نویس هستم و خوب یا بد، نوشتن رمان کاری است که انجام می‌دهم.» اما او نگران است که هنگام خواندن و درک کتاب دچار اشتباه شویم؛ زیرا معتقد است «تلاش برای نوشتن داستان میان‌فرهنگی ریسک بالایی دارد و ممکن است اشتباه تعبیر و تفسیر شود.» بنابراین باید به خاطر داشته باشیم که این یک رمان تاریخی نیست و درابل به ارواح اعتقادی ندارد. همانطور که با خواندن کتاب به زودی متوجه می‌شویم، حتی اشباح عالِم و دانشمند در داستان‌های پست مدرن نیز محدودیت‌هایی دارند: زیرا درحالی‌که همسر ولیعهد می‌تواند بر زمان حال تأثیر بگذارد و از کتابخانه‌های زمان حال برای مطالعه‌ گذشته استفاده کند، نمی‌تواند با افراد زنده صحبت کند یا آنها را وادار کند کاری که می‌خواهد را انجام بدهند. اما او می‌خواهد داستان زندگی‌اش را تعریف کند و سرنوشت و تقدیرش را برای دیگران بازگو کند. برای این منظور، او فرستاده‌ای را انتخاب می‌کند که قهرمان نیمه‌ دوم کتاب می‌شود.

مارگارت درابل در این کتاب تلاش کرده روایت‌های تاریخی و معاصر را باهم درآمیزد. نیمه اول رمان که «عهد باستان» نام دارد توسط همسر ولیعهد روایت می‌شود. نیمه‌ دوم رمان که «عهد جدید» و «دوران پست‌مدرن» نام دارد به دکتر هالیول اختصاص یافته است. دکتر بابز هالیول استاد دانشگاه جذاب و باهوشی است که برای ارائه‌ مقاله در یک کنفرانس بسیار مهم در راه سئول است. در نیمه‌ اول سفرش، خودش را با کتابی با عنوان «آیا چندفرهنگی‌بودن برای زنان بد است؟» مشغول می‌کند و در نیمه‌ دوم سفر، کتاب مرموزی را می‌خواند که از طریق سایت آمازون از طرف دوستی ناشناخته برای او ارسال شده است. نام کتاب این است: «پیامی از همسر ولیعهد کره، در قالب یادداشت‌های درباری قرن هجدهم» که ترجمه، ویرایش و تصحیح آن بر عهده‌ تئو لندری بوده است. قهرمانان این رمان درابل در دنیایی میان‌فرهنگی و بی‌حدومرز زندگی می‌کنند. در ادامه‌ داستان و با پیشرفت کتاب، زندگی این دو زن به نوعی درهم می‌آمیزد و باهم همپوشانی پیدا می‌کند. هر دو زن شوهرهایی دارند که از نظر روانی به‌شدت بیمار هستند و پسرهای هردوی آنها در کودکی می‌میرند.

ملکه‌ سرخ معنای کاملا جدیدی را برای اصطلاح «نویسنده‌ سایه» تعریف می‌کند. شاید به‌سختی بتوان اصطلاح مناسب‌تر یا معنا‌دارتری برای آن پیدا کرد. این رمان در مورد یک روح است که 200 سال پس از مرگش، می‌خواهد داستان زندگی‌اش توسط یک رمان‌نویس مشهور که سرنوشت او را از یک استاد دانشگاه خیالی که ادعا می‌کند به ارواح اعتقاد ندارد و درعین‌حال مسیر زندگی‌اش با خواندن خاطرات شاهزاده‌ای که مدت‌ها پیش مُرده است تغییر کرده، نوشته شود. در این رمان بارها و بارها به حقوق نویسنده و دزدی ادبی اشاره شده است. پس، کتاب «ملکه‌ سرخ» را باید چه بنامیم؟ کتاب تاریخی؟ تاریخ پست‌مدرن؟ یا شاید باید همانگونه که مارگارت درابل در صفحه‌ اول کتاب نوشته آن را دسته‌بندی کنیم: «ملکه‌ی سرخ: یک تراژدی میان‌فرهنگی» و سپس به سادگی از این کتاب و آنچه که هست لذت ببریم: میوه‌ای خوشمزه و معطر که بعضی جاهای آن لک برداشته، اما با وجود این، پر از حس خوب زندگی است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...