«پدیدارشناسی بیمرزی در داستانهای کودکانهی احمدرضا احمدی» نوشته فاطمه کاسی توسط انتشارات ماه و خورشید منتشر شد.
به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر ماه و خورشید کتاب «پدیدارشناسی بیمرزی در داستانهای کودکانهی احمدرضا احمدی» را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۱۴۰ صفحه و بهای ۲۴ هزار تومان منتشر و روانه کتابفروشیها کرد.
در معرفی این کتاب ضرورت دارد که مختصری درباره مفهوم پدیدارشناسی نوشته است. محور اصلی پدیدارشناسی به زبان ساده این است که بین ذات پدیده و نمودها و تجلیهای آنکه در اصطلاح «پدیدار» نامیده میشود، تفاوت وجود دارد. پدیدههای مادی یا انتزاعی ممکن است در اشکال و ابعاد گوناگون بر اشخاص تجلی یابند؛ پس آنچه میبینیم و دریافت میکنیم همهی ابعاد آن پدیده نیست، بلکه هر فردی در زمانها و موقعیتها و زوایای ویژه، بعدی خاص از آن را کشف میکند و هر یک از آن وجوه که پدیدار نامیده میشود، بخشی از هستی آنها و همزمان کاشف آنهاست. پدیدارشناسان برای توضیح نمودها و ابعاد چندگانهی یک واقعیت، از تمثیل مکعب استفاده میکنند که دارای چند بعد است؛ اما همزمان دیدن ابعاد دیگر آن ممکن نیست و هر کسی متناسب با زاویهی دید خود، بعدی خاص از آن را میبیند. بر این اساس، واقعیت یگانه، میتواند به شیوههای چندگانه و نامحدود پدیدار شود و درعینحال در همهی آنها نسبت به اظهارات چیزی دیگر باشد.
نمود پدیدارشناسی در داستانهای احمدرضا احمدی
این اثر پژوهشی در نظر دارد به پدیدارشناسی بیمرزی در داستانهای کودکانهی احمدرضا احمدی بپردازد. پدیدارشناسی معتقد است که بین ذات و نمودها و تجلی آن (پدیدار)، تفاوت وجود دارد و بودریار نیز به این تفاوتها اشاره میکند. بنابراین پدیدارشناسی و دنیای پستمدرن نیز نوعی تفاوت را بین اصول و نمود، تجربه میکنند و نمودهها جای اصل را میگیرند و اصل تلقی میشوند. همین امر باعث میشود که فرق بین اصل و فرع چندان روشن نباشد. احمدرضا احمدی از شاعران و نویسندگان ایرانی است که از سال ۱۳۴۹ داستاننویسی برای کودکان را آغاز کرده است. خوانندهی آثار احمدی همواره در دنیای خیال و واقعیت، کودکی و بزرگسالی، مرزها و بیمرزیها لغزان است.
بیمرزیها در آثار احمدرضا احمدی به دو دستهی کلی تقسیم میشوند: معنامند و بیمعنا. نویسنده در بیمرزهای معنامند از شگردهای فرمالیستی و رئالیستی، و در بیمرزیهای بیمعنا از شگردهای پستمدرنیستی استفاده میکند. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که وانمودههای آثار او از طرف جامعهی مصرفزده به دنیای او تحمیل نشدهاست. بلکه او در نظر دارد از طریق این وانمودهها از ترس، تنهایی و نبود هر چیزی که آزاردهنده است هم خود را برهاند و هم کودک را. او گاه چالش خواننده را مهمتر از دستیابی به معنا میداند بنابراین گسترهی خیال را وسیعتر میکند. خواننده در آثار منفعل نیست بلکه همواره با چالشهای زبانی، تصویری و معنایی روبهروست. او قصد سهیم کردن تخیلات خود با خواننده را دارد. به نظر میرسد آثارش خوانندگان دارای تخیل وسیع را سیراب میکند و خوانندگان نوپا را شگفتزده و به چالش دعوت میکند.
رابطهی پدیدارشناسی و پست مدرنیسم و نظریات بودریار در کتاب حاضر
لازم به توضیح است آنچه سبب حلقهی اتصال پدیدارشناسی و بیمرزی بودریار در این اثر پژوهشی شده است این است که پدیدارشناسی معتقد است که بین ذات پدیده و نمودها و تجلی آن (پدیدار)، تفاوت وجود دارد و بودریار نیز تا حدی به این تفاوتها اشاره میکند. او معتقد است که پسامدرنیسم وضعیتی است که تصویر، وانموده و فراواقعیت جای خود واقعیت را میگیرند و درجامعهی مصرفی نه با اصل مفاهیم، بلکه با بدل، تمثال یا ایماژ یا رونوشت آنها روبهرو هستیم. بنابراین پدیدارشناسی دنیای پستمدرن نیز نوعی تفاوت را بین اصل و نموده تجربه میکند و نمودها جای اصل را میگیرند و اصل تلقی میشوند و همین امر باعث میشود که فرق بین اصل و فرع چندان روشن نباشد.
اگر در پدیدارشناسی امکان دیدن همهی ابعاد واقعیت وجود ندارد، پدیدارشناسی پستمدرن از گونهی دیگری است؛ بدین معنی که پستمدرن توهمی از دستیابی به واقعیت به انسان معاصر میدهد که وانمودهای بیش نیست و نشانههای امر واقع جایگزین خود امر واقع میشود. بدینطریق واقعیت رخت برمیبندد و تنها ظاهری از آن بر جای میماند. بودریار معتقد است: «هیچ مدلول، واقعیت و هیچ سطحی در وجود ساده که دلالتگرها به آن اشاره داشته باشد، وجود ندارد، بلکه به گفتهی بودریار صرفاً دالهای بدون مدلول وجود دارد؛ صرفاً صندلیهایی وجود دارد بیآنکه صندلیهای واقعی وجود داشته باشد یا به آنها اشاره شود. او این جدایی دال از مدلول را بدیلسازی مینامد». او حتی پا را فراتر از آن قرار مینهد و میگوید وانمودهها نیز بازتولید یا تقلید یا کپی واقعیت نیستند: به گفتهی بودریار آنها خود واقعیتاند.
پدیدارشناسی جهانی که در بوتهی نیت، توجه و ادراک احمدی قرار میگیرد، شاهد تجربهی دنیای بیمرزی است که بین واقعیت و خیال لغزان است. اما تفاوت این بیمرزی با بیمرزی که در دنیای پستمدرن دیده میشود این است که این بیمرزی نسبتی با بیمرزی دنیای پستمدرن که به زعم بودریار مذموم تلقی میشود، ندارد. وانمودههایی که در آثار کودکانهی احمدرضا احمدی دیده میشود، از طرف جامعهای که درگیر مصرفزدگی است، به دنیای او تحمیل نشده است، بلکه او سعی دارد به کمک این وانمودهها از ترس، تنهایی و نبود هر چیزی که آزاردهنده است هم خود را برهاند و هم کودک را؛ او خود را از تهیدستیهای کهنسالی میرهاند و کودک را از ناتوانیهای دوران کودکی. در دنیای وانمودههای احمدی، هیچ امر غیرممکنی وجود ندارد. دنیای رنگین بیکرانی که این وانمودهها میسازند، به کلی با دنیای وانمودههای پستمدرنیستی که جای واقعیت و اصل را گرفتهاند فاصله دارد.
این وانمودههای مذموم خود را به عنوان واقعیت جا زدهاند و وجودی تخیلی دارند. درحالیکه وانمودههای کودکانهی احمدی شیرین، رنگارنگ و پذیرفتهشده هستند. وانمودههای پستمدرنیستی رابطهی انسان با واقعیت را قطع میکنند، اما وانمودههای احمدی هیچگاه این رابطه قطع نمیشود. کودک با حضور موقت از دنیای وانمودهها مسلحتر و رشدیافتهتر به دنیای واقعی بازمیگردد. احمدرضا احمدی درصدد است تا با استفاده از این وانمودهها از قدرت و سلطهی واقعیات تلخ بکاهد. بنابراین به موازات دنیای واقعی، که چارهای جز تسلیم در برابر آن ندارد، دست به آفرینش دنیای خیالین میزند که فرمانروای واقعیش خود اوست، بدین گونه و با این خلاقیّت، او این واقعیات را به سخره میگیرد و دنیا را هم برای خود و هم برای کودکان قابل تحملتر میسازد. او برای رسیدن به این مقصود از شگردهای متنوعی استفاده میکند: پارهای از بیمرزیهای او معنامندند بدین معنی که او از شگردهای سورئالیستی و فرمالیستی برای رسیدن به این مقصود استفاده میکند و دستهای از بیمرزهای او بیمرزیهای نامعنایی هستند که او از شگردهای پسامدرنیستی، نمادشکنی و اسطورهشکنی بهره میجوید.
................ هر روز با کتاب ...............