کتاب «سینمایی دیگر؛ چند مقاله و گفتوگو درباره سینمای عباس کیارستمی» چندی پیش به کوشش سید عماد حسینی توسط انتشارات خانه هنرمندان ایران منتشر و راهی بازار نشر شد.
عباس کیارستمی در تاریخ سینمای ایران چهرهای مناقشه برانگیز بوده و هست. گرافیست، فیلمساز ،عکاس و البته گاهی شاعر. مرگ کیارستمی در دورهای رخ داد که سینمای تجربهگرا در ایران جا افتاده بود. یعنی جوان کنجکاوی که اوقات خود را با تماشای فیلم سر میکند مثل سینماروهای دهه شصت قواعد دیکته شده کلاسیک را در آثار هنری جستجو نمیکند، او تشنه اثری تازه است. اما منابع مکتوب موجود نیز نمیتواند نیازهای او را برای فهم این نوع آثار برآورده کند. چرا که نقدنویسی در ایران یک روند استاندارد را طی نکرده و نقدها بیشتر جنبهی ژورنالیستی داشتهاند.
مخاطب جوان برای آموختن به مجلات سینمایی سرک میکشد. مجلاتی که مقالهنویسی را به شکل استاندارد و آکادمیک نمیبینند. البته در همهجای جهان همینگونه است که روزنامهها با ادبیات ژورنالیستی به موضوعات بپردازند. اما در گذر زمان نوع نگاه به سینما (و البته باقی هنرها) تغییر کرده است. در این دوره نیاز به کتب تخصصی احساس میشود و در نتیجه پس از فوت فیلمساز، کتب بسیاری در مدح و ستایش سینمای او نوشته شد. کتابهایی که برخی مرثیهسرایی میکردند و برخی خاطرهنگاری. آندسته هم که قصد نقد و بررسی داشتند چندان موفق نبودند. احمد شاملو در مقدمه نخستین شماره از کتاب جمعه مینویسد که اگر در نشریهای دیدید سردبیر بیش از یک مقاله دارد بدانید که آن نشریه دوام نخواهد داشت. درواقع شاملو در اینجا تفرعن نویسندگانی را نشانه رفته که یکتنه درباره همه مسائل و مباحث ابرازنظر میکنند.
این مثال را گفتم تا به اهمیت کتاب «سینمایی دیگر» برسم. دکتر عماد حسینی مولف و گردآورنده کتاب، با این نگاه به سراغ عباس کیارستمی رفته. دقیقا برخلاف کتبی که در مورد کیارستمی منتشر شدند. در مقدمه خوبی که مولف در آغاز نوشته، از سه دسته و سه دیدگاه درباره کیارستمی میگوید. گروه اول که آثار کیارستمی را با قواعد و ارزشهای تحلیلی نظریه فیلم غربی بررسی میکنند. یعنی تکنیکهایی چون فاصلهگذاری برشتی، استفاده از بازیگران غیرحرفهای در سینمای نئورئالیستی و ...
گروه دوم کسانی که سینمای او را فاقد ارزشهای زیباشناختی میدانند مانند مازیار اسلامی و مراد فرهادپور.
و گروه سوم که این آثار را نتیجه تلاشهای مستقل او میدانند و ریشههای آن را در نمایشها و سنتهای کهن مثل تعزیه و نقالی جستجو میکنند. شاید با تکیه بر همین نگاه، مولف به سراغ مقالاتی رفته که هریک با نگاهی خاص سینمای کیارستمی را بررسی میکنند چرا که یک نویسنده فقط میتواند با یکی از این سه نگاه همنظر باشد پس کتاب یکجانبه خواهد بود و تبدیل به ابزاری میشود برای تزریق یک پیام و نتیجه از پیش تعیین شده به مغز خواننده.
متاسفانه در بازار نشر ایران نگاه به مفهوم گردآوری اینگونه است که، مولف میپندارد اگر همه مقالات را به تنهایی بنویسد ارزش کتاب بیشتر خواهد بود و البته فراموش نکنیم بسیاری از منتقدان بهجز خود شخص دیگری را بهعنوان منتقد قبول ندارند! این نگاه خودبینانه باعث میشود که کل کتاب با یک فرم تکرار شونده نوشته شود و همه آثار از یک منظر و به یک سبک بررسی میشود. و تا وقتی که این نگرش وجود داشته باشد تفاوتی بین مقالات زرد ژورنالیستی با کتب تحلیلی تخصصی وجود نخواهد داشت. آرش سنجابی در کتاب «منقار باز پرنده» (نشر کتابآمه) پس از ذکر فیلمشناخت عباس کیارستمی به تنهایی ۱۳ فیلم از آثار او را بررسی کرده درحالیکه حتی فیلمشناسی اول کتاب دقیق نیست و مواردی مثل «مستند کاخ جهاننما، فیلم کوتاه نَه و اپرای کوزه فون تاته» جا افتاده. و یا کلید ساخته ابراهیم فروزش را به عنوان فیلمی از کیارستمی عنوان کرده. مسلم است مولفی که حتی نمیتواند یک فیلمشناخت دقیق از فیلمساز موردنظر را در ابتدای کتاب درج کند به عنوان یک نویسنده و تحلیلگر چندان مورد اعتماد نیست. حالا اضافه کنید که هر سیزده مقاله را خودش به تنهایی نوشته است!
عماد حسینی در کتاب «سینمایی دیگر» روش پژوهش خود را مشخص کرده. او کاری به اسامی و سال ساخت فیلمها ندارد چرا که این موارد به نگاه او مربوط نیست. در مقدمه آغاز کتاب، حسینی دلیل اهمیت سینمای کیارستمی را مشخص میکند. اینکه اصلا چرا کیارستمی فیلمساز مهمیست و همین مقدمه نشان میدهد که با یک کتاب استاندارد طرفایم. کتابی که مقاله را میشناسد. مولف در مقدمه با استناد به منابع داخلی و خارجی اهمیت کیارستمی را بیان میکند. اینکه چگونه وارد سینما شده و تا پایان کار خود چه روندی را طی کرده و در سینمای جهان چه جایگاهی دارد. نگارنده تابحال کتب زیادی درباره کیارستمی مطالعه کرده. در یک نمونه با عنوان «سینمای خرد» نویسنده که ابوالفضل توسلی نام دارد در بخش درآمد به تحلیل تریلوژی معروف کیارستمی پرداخته و با همین خط و مشی باقی فیلمها را در ۴۰۰ صفحه بررسی کرده. این مساله که نویسنده حتی اهمیت و هدف مقدمه را درک نکرده آنقدر مهم است که مخاطب به مطالعه باقی کتاب رغبتی نشان نخواهد داد.
اما بپردازیم به مقالات کتاب. همانطور که ذکر کردم کتاب «سینماییدیگر» به دنبال فیلمشناسی کیارستمی و تاریخ ساخت آثار نبوده چرا که رویکرد مشخصی دارد. یعنی ما با یک کتاب تاریخی، پژوهشی طرف نیستیم. نخستین مقاله کتاب «کارگردان کجاست؟» نام دارد که از خلال سهگانه کوکر به فیلمشناسی فیلمساز میپردازد. اما نه فیلمشناسی به مفهوم لیستبرداری از اسامی، بلکه آثاری که در شکلگیری فیلمهای بلند و جهانبینی او نقش داشتهاند ذکر شدهاند. فراموش نکنیم که تقریبا اغلب فیلمشناسیهایی که به صورت لیست در ابتدای کتب درج میشوند ناقص اند. این رویکرد که کتاب سینماییدیگر برای معرفی سینمای کیارستمی و فیلمشناسی او درپیش گرفته رویکرد هوشمندانهای ست که کاملا با هدف کتاب همسوست.
مقاله بعدی «بررسی بزرگی و محدودیتهای سینمای کیارستمی» نام دارد. مقالهای از بابک فزونی و برگردان سیدمحمد آوینی. چیزی که باعث جذابیت این مقاله شده ارجاعات پی در پی به نقلقولهای نظریهپردازان بینالمللی است. نویسنده چون مهندسی چیرهدست قطعات پازل را بهخوبی کنار هم چیده و یک موضوع به ظاهر کسلکننده را جذابیت بخشیده. نکتهای که در کتاب حائز اهمیت است پرداختن به سینمای کیارستمی از مناظر گوناگون است. برای مثال مقاله «تصویر روستاییان کُرد...» به انسان و نقش پرسوناژهای کیارستمی در دو فیلم او میپردازد. و یا مقاله «زبان بسته و زبان گشاده» که شعر و نقطهگذاری در فیلمهای کیارستمی را بررسی کرده است. گستردگی سلایق و تفاوت نگاه باعث تمایز کتاب با کتب دیگر (درباره کیارستمی) شده. چراکه وقتی نویسنده به تنهایی در یک کتاب دوازده فیلم را تحلیل میکند به این نکته توجه نمیکند که همه مقالات یک فرم و یک قالب دارند و این مساله برای خواننده طاقت فرساست. فرق بسیاری بین یک نقد کلاسیک و یک تحلیل فرامتنی وجود دارد. و نقد به شیوه کلاسیک برای فیلمسازی مثل عباس کیارستمی مناسب نیست.
یکی دیگر از نکات جذاب کتاب مصاحبه استفان گوده با کیارستمیست که محمدرضا شیخی ترجمه کرده. مصاحبهای که در آن کارگردان سر از رازهای فیلم کلوزآپ برمیدارد. از اینکه کجای فیلم ساختگیست تا مدت زمان و شگردهای کارگردانی. و البته ذکر خاطره مهم سالن سینمای مونیخ. جایی که مسئول آپارات حلقههای فیلم را جابجا میاندازد و فیلم با تدوینی جدید پخش میشود و نتیجه میشود کلوزآپی که امروز میبینیم. عباس کیارستمی تا پیش از بردن نخل طلا ادت نداشت که در مورد شگرد کار خود صحبت کند. همیشه از موضوع طفره میرفت و معتقد بود درباره اثری که ساخته شده نباید خیلی صحبت کرد. در اینمصاحبه او تقریبا درباره همه مراحل فیلمبرداری کلوزآپ و مشق شب صحبت میکند و این برای هر مخاطبی میتواند مصاحبه جذابی باشد.
مصاحبه دوم گفتگوی شهاب اسفندیاری با کیارستمیست. گفتگویی با محوریت جهانی شدن. و اینکه سینمای ملی با سینمای جهانی چه تفاوتهایی دارد. مخاطب چه از گفتگو راضی باشد چه نباشد این گفتگو بسیار مهم است. چرا که سندیست از نگاه کیارستمی به مفاهیمی چون وطن، هویت، جهانی شدن و سینمای ملی.
این تنوع در موضوعات و دقت در بررسی فیلمها باعث شده که کتاب سینماییدیگر به یکی از بهترین کتابهایی که در مورد کیارستمی منتشر شدهاند بدل شود. یکی از دغدغههای مخاطبان جوان سینما این است که چگونه بدون دانش سینمایی با کتب تخصصی روبرو شوند؟ که البته این مخاطبان به نوعی حق دارند. چراکه فلسفه فیلم در ایران آنطور که باید جا نیفتاد و برای مواجهه با برخی از کتابها نیاز به خواندن چند کتابِ پیشنیاز است. اما سینماییدیگر تا حد ممکن متن را ساده گرفته و برای فهم کتاب نیاز به طی کردن کلاس و دوره نیست! کتاب سینماییدیگر در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات خانهی هنرمندان ایران منتشر شد. در پایان لازم است ذکر کنم که کتاب سینماییدیگر نمونهی خوبی برای شناخت مفاهیمی چون مقالهنویسی، گردآوری و تالیف است و دانشجویان میتوانند به عنوان یک الگو به آن رجوع کنند. مترجمان کتاب همهگی از متخصصین سینما و مطالعات علوم انسانی هستند و از عناوین مقالات میتوان حدس زد با آگاهی تمام نسبت به موضوع کتاب مقالات خود را ارائه کردهاند. سینماییدیگر محصول یک مدیریت عالی و یک اجرای خوب است.
ایبنا