دوام عاشقانگی در عین بحران جسمانی | اعتماد


«اشک‌هایی که در سکوت جاری شدند» با نام اصلی «All your Perfects» یک کتاب عاشقانه امریکایی است که در میان پرفروش‌های نیویورک‌تایمز در سال 2018 قرار داشته است.
از مهم‌ترین ویژگی‌هایی که باعث می‌شود مخاطبان با این دسته از کتاب‌ها ارتباط برقرار کنند، نثر رونده و ساده آنهاست. علاوه بر این، موضوع همه‌پسند این کتاب و کتاب‌هایی از این دست قابلیت آن را دارد که طیف گسترده‌ای از خوانندگان را به سمت خود جذب کند که شاید مهم‌ترین آنها زنان باشند؛ زنانی که زندگی زناشویی را تجربه کرده‌اند.

اشک‌هایی که در سکوت جاری شدند All your Perfects کالین هوور [Colleen Hoover]

کتاب، داستان آشنایی، ازدواج، زندگی مشترک عاشقانه و سپس بحران‌های تلخ زندگی زناشویی زوجی به نام گراهام و کوئین را با انتخاب فرم دو روایت موازی به تصویر می‌کشد. درواقع داستان‌نویس با تقسیم داستانش به دو بخش گذشته و حال، شکل‌گیری عشق آتشین و سپس بحران نازایی زن را روایت می‌کند. مساله نازایی کوئین در واقع بحران اصلی داستان را شکل می‌دهد و به ایجاد کشمکش‌های درونی و برونی میان دو کاراکتر اصلی منجر می‌شود.
اساسا به زنانه – مردانه کردن ادبیات و داستان‌ها اعتقادی ندارم. در ادبیات داستانی کاملا زن‌محور ممکن است مردان زیادی را نیز به سمت خود جلب کند و بالعکس. داستان کتاب «اشک‌هایی که در سکوت جاری شدند» در ظاهر فضایی به‌شدت زنانه دارد. علاوه بر آنکه راوی انتخابی هم‌جنس خود نویسنده است، رویدادها نیز به ‌شدت به زنان و مسائل آنها مربوط می‌شود که این هیچ بد نیست اما در واقع موقعیت انسانی‌ای که زوج داستان هوور در آن گرفتار شده‌اند، بزنگاهی است که تنها به زن مربوط نمی‌شود و هر دوی آنها را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد و بر زندگی مشترک آن دو به ‌شدت تاثیر می‌گذارد. بنابراین اگرچه در زنانه بودن فضای کتاب «اشک‌هایی که در سکوت جاری شدند» شکی وجود ندارد، اما مخاطب این کتاب صرفا زنان نیستند.

داستان در بخش گذشته‌اش تعلیق مهمی ندارد و جز دادن کدهایی برای گره‌گشایی از بخش‌های مربوط به آینده واقعه مهمی را روایت نمی‌کند به شکلی که شخصا از برخی بخش‌های فصل «گذشته» عبور کردم. کتاب شکل‌گیری یک عشق آتشین را موشکافانه ترسیم می‌کند که البته این برای علاقه‌مندان به ادبیات عاشقانه اتفاق بدی نیست و شاید خوشایند هم باشد، اما تعلیق‌های بخش تلخ ماجرا که همان فصل‌های «حال» هستند پررنگ‌تر و جدی‌ترند و به پیشبرد روایت کمک موثرتری می‌کنند. به بیانی دیگر اگر حجم حوادث را در بخش «گذشته» از پتانسیل و ظرفیت داستان کمتر در نظر بگیریم در بخش‌های مربوط به «حال» این حوادث با سطح داستان هم‌اندازه‌اند و به آن ریتم مناسبی می‌بخشند. بخش‌های مربوط به شکل‌گیری رابطه عاطفی میان کوئین و همسرش گراهام در سطح بیشتر داستان‌هایی از همین جنس باقی می‌مانند و نکته چشمگیری ندارند اما بحران عاطفی- اخلاقی پیش آمده میان این زوج روی دیگر سکه را به خواننده نشان می‌دهد. در این بحران هیچ اتفاق گل‌درشتی نمی‌افتد. برخلاف بسیاری دیگر از آثار عامه‌پسند آدم‌ها ویژگی‌های قهرمان و ضدقهرمانی پیدا نمی‌کنند، بلکه هر یک با نقص‌ها و کاستی‌های درونی‌شان در بزنگاهی دشوار قرار می‌گیرند و باید با تصمیم‌گیری‌شان بتوانند از این باتلاق عبور کنند.

زن دچار بی‌علاقگی جسمی در زندگی زناشویی‌شان می‌شود و مرد دست به خیانت می‌زند و این در حالی است که «عشق» همچنان در زندگی مشترک آنها به قوت روزهای اول وجود دارد. در واقع به نظر می‌رسد بخش‌های مربوط به گذشته قرار است بستر را برای شکل‌گیری گسست زندگی زناشویی فراهم کند. نویسنده با بهره‌گیری از عنصر «تضاد» می‌کوشد تا این نابسامانی را نزد مخاطب آشکار و عیان کند و تاحدودی هم موفق می‌شود اما بخش مربوط به گذشته جز همان ابتدای امر و فصل‌هایی که در پیشبرد روایت کارکرد دارند (مثل فصل اول یا معرفی شدن گراهام و کوئین به خانواده دیگری و...) دچار فقر محتوا می‌شوند و نویسنده با تلاشی ناموفق سعی دارد جای خالی رخداد و تعلیق را با ترسیم جزییات بی‌مورد و روابط تکرارشونده آدم‌ها پر کند.

با این حال کالین هوور [Colleen Hoover] موقعیت‌هایی به‌یادماندنی را در داستان خود خلق می‌کند. خوردن غذای چینی سفارش ‌داده ‌شده توسط ساشا و ایتان و آن کلوچه‌هایی که داخل‌شان برگه طالع‌بینی قرار دارند از موقعیت‌های بکر و ناب داستانی است که از جنبه روایی نیز کارکرد مهمی در بستر قصه پیدا کرده و تا پایان داستان نقشی مهم را در آن ایفا می‌کند. اتفاقا عنوان اصلی داستان وام‌ گرفته از همین واقعه است، «همه بی‌نقص‌هایت» عنوانی با مشکل دستور زبانی است که در فال کوئین دیده می‌شود و کالین هوور از همین عبارت با مشکل گرامری‌اش به عنوان نام داستان استفاده کرده است.
از نقاط مثبت داستان می‌توان به خاکستری بودن شخصیت‌های داستان اشاره کرد. همان‌طور که پیش‌تر اذعان داشتم هیچ یک از شخصیت‌ها کامل و بدون نقص نیستند و اتفاقا همین عیب و نقص‌هاست که باعث ایجاد کشمکش میان آنها و شکل‌گیری کنش در داستان می‌شود. این امر منجر می‌شود رویه واقع‌گرا بودن داستان پررنگ‌تر و برجسته‌تر شود. در واقع طراحی درست شخصیت‌ها از امتیازات مثبت رمان است که با اسلوب‌های سبکی و ژانری آن هم‌بافت و هم‌جنس است.

کتاب متن ساده و نثر روانی دارد و ترجمه خوب و کم‌نقص از امتیازاتی است که به خوشخوان‌تر شدن کتاب منجر شده است.
«اشک‌هایی که در سکوت جاری شدند» شاید کتابی به ‌شدت رمانتیک باشد و برخی مخاطبان جدی ادبیات نتوانند با آن ارتباط چندانی برقرار کنند اما پایه‌های روانشناسانه اثر، توجه نویسنده به جنبه‌ها و وجوه انسانی کار و یکدست بودن واقعه‌ها و رویدادها آن را به اثری شریف و محترم بدل کرده است که می‌تواند آن دسته از مخاطبان علاقه‌مند به ادبیات عامه را بی‌تردید راضی نگه داشته و آنها را به تامل وادارد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...