در آن میدان به گذشته چشم دوختم | آوانگارد


در کتاب «آدم‌های زندگی قبلی»، روایت زنی حدوداً پنجاه‌ساله را می‌خوانیم که حالا بعد از زندگی پرتنشی که در ایران داشته به آلمان کوچ کرده است. زنی که در تبریز همراه با پدری که دو همسر داشت زندگی کرده و بعدها با پسری به نام وحید آشنا شده است. مردی که قوانین خودش را دارد و سارا را نیز موظف کرده که یا طبق خواسته‌ی او رفتار کند یا ازدواجی صورت نگیرد. از مهم‌ترین شروط وحید بچه‌دار نشدن و مهاجرت کردن است.

خلاصه  رمان آدم‌های زندگی قبلی

پس از مدتی زن از حاملگی‌اش مطلع می‌شود و وحید را نیز در جریان قرار می‌دهد اما وحید او را برای دو روز ترک می‌کند و گویی به اجبار تن به زندگی‌ای می‌دهد که هرگز باب میلش نبوده است. پسرشان که در داستان تنها با عنوان بچه از او یاد می‌شود بزرگ‌تر شده و پا به سنین نوجوانی و جوانی گذاشته است. سارا هر مقدار که به پسرش نزدیک‌تر شده است از وحید دورتر شده و وحید اعضای خانواده را مانند دو تیم رقیب می‌داند. وحید با سختگیری دیواری محکم بین خود و خانواده‌اش کشیده است و همسرش را مسبب نرسیدن به اهدافش می‌داند. خانه‌ی آن‌ها روزهای پرتنشی را می‌گذارند. پس از مدتی وحید برای همیشه خانواده را ترک می‌کند و خبر می‌رسد که با دخترعمه‌اش که به تازگی از همسرش طلاق گرفته است به آلمان مهاجرت کرده‌اند.

حالا سال‌هاست که از رفتن وحید می‌گذرد و سارا با کوله‌باری از خاطره و وابستگی پا به آلمان گذاشته است. او در ابتدا با ایراندخت که زنی رک و بی‌پروا است هم‌خانه می‌شود. ایراندخت بارها به او یادآور می‌شود که زندگی گذشته‌اش را فراموش کند و مسیر جدیدی را برای خویش ترسیم کند اما زن حتی خیابان‌های برلین را مانند خیابان نهال تبریز می‌بیند و کندن از خاطرات برایش ناممکن به نظر می‌رسد. پس از ایراندخت با افرادی دیگر نیز هم‌خانه می‌شود. کلاس‌های جدید می‌رود و سعی می‌کند که مهارت‌های جدید بیاموزد. با وجود تمام این فعالیت‌ها همچنان نمی‌داند که می‌خواهد جای پایش در آلمان سفت‌تر شود یا قصد برگشت به وطنش را دارد. هر زمان که با پسرش صحبت می‌کند امید دارد ابراز دلتنگی‌ای از سمت او بشنود اما فرزندش هم تأکید دارد که او در آلمان ماندگار شود. می‌ترسد که روزی در وطن خودش نیز غریب شود.

در پایان داستان اما ورق برمی‌گردد. سارا با وحید قراری می‌گذارد و وحید با همان حق به جانب بودنی که سالیان سال است در خود پرورش داده در مقابل زن حاضر می‌شود. وحید زن را برای اقامت در آلمان راهنمایی می‌کند اما ماندن یا نماندن سارا امری نامعلوم است.

دل‌بستگی یا اسارت؟
در تمام داستان با زنی سر و کار داریم که بین گذشتن و ماندن و درست کردن معلق است. توان دل کندن از گذشته‌ی نه چندان خوشایندش را ندارد اما همچنان به دنبال نشانه‌ای‌ است تا به گذشته متصل بماند. از طرفی در تلاش است تا قید و بندهایی که دیگران برایش به وجود آورده‌اند را کنار بزند و از طرفی دیگر وحشت این را دارد که انسان‌های زندگی‌اش به انسان‌های زندگی گذشته‌اش بدل شوند. دستیابی به شخصیت مستقل به قدری برای زن بااهمیت است که باعث شده در سن میانسالی از زندگی با افراد مختلف تا یاد گرفتن توانایی‌های متفاوت همه را تجربه کند.

اما نکته‌ی جالب توجهی که در داستان به چشم می‌خورد این است که با وجود نقش اصلی بودن زن، نام وحید است که مکرراً به چشم می‌خورد. این موضوع درباره‌ی بچه‌ی او نیز صدق می‌کند. گویی هر کسی که در زندگی وحید نقشی کمرنگ دارد در داستان نیز هویتی زیر سایه‌ی وحید پیدا می‌کند.

به طور کلی کتاب از نگاه دیگران ممکن است به تصویر کشیدن زنی قهرمان باشد که با وجود فراز و نشیب‌هایی که در زندگی تجربه کرده حالا تلاش می‌کند که گلیم خود را از آب بیرون بکشد. اما از منظری دیگر می‌توان موضوع کتاب را ترسیم چالش‌هایی در زندگی زنان از سمت مردان دانست. هر چه به پایان داستان نزدیک می‌شویم زن بندهای اسارتش به گذشته را بیشتر بریده و معنای زندگی را نه در کنار دیگر افراد بلکه به تنهایی بیشتر می‌یابد.

کتاب جریانی ساده و دل‌پذیر دارد که می‌تواند عامه‌ی مردم را با خود همراه کند. داستان کتاب به سبب امیدبخشی‌ای که در خود دارد برای هر کسی که نیازمند تلنگر است جذاب است و برای خواننده‌ی رمان، فارغ از جنسیت مفید واقع می‌شود.
...
فریبا وفی از داستان‌نویسان حال حاضر کشور، زاده‌ی ۱ بهمن ۱۳۴۱ در تبریز است. از مجموعه داستان‌های او می‌توان به در عمق صحنه، در راه ویلا و همه‌ی افق اشاره کرد. او که دارای هشت رمان چاپ‌شده نیز هست به واسطه‌ی رمان پرنده‌ی من، رویای تبت و ترلان به برخی جوایز ادبی مانند جایزه‌ی بهترین رمان سال و جایزه‌ی بهترین رمان دوره‌ی سوم و ششم هوشنگ گلشیری دست یافته است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...