المیرا صابرنعیمی | ایبنا


«نیم قرن با بورخس» [Medio siglo con Borges] عنوان آخرین کتابی است که به قلم ماریو بارگاس یوسا نوشته شده است؛ کتابی هر چند کوتاه، اما ارزشمند از نظر ادبی. مخاطب در این کتاب با مجموعه‌‌ای از مقالات، سخنرانی‌ها و یادداشت‌های یوسا که همگی در مورد خورخه لوئیس بورخس است آشنا می‌شود و دید جدیدی نسبت به بورخس پیدا می‌کند. این کتاب از هفت قسمت با عناوین «بورخس در خانه‌اش»، «داستان‌های بورخس»، «بورخس در پاریس»، «بورخس، اهل سیاست»، «انتی و بورخس»، «بورخس در میان بانوان» و «سفر در بالون» تشکیل شده است؛ ضمن اینکه ‌شعری از یوسا در ستایش بورخس، مقدمه، کتاب‌نامه و دو مصاحبه‌‌ی بورخس با یوسا، که در سال‌های ۱۹۶۳ و ۱۹۸۱ صورت گرفته‌اند نیز در این کتاب آمده است. به بهانه انتشار این کتاب گفت‌وگویی را با سعید متین، مترجم این اثر انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

نیم قرن با بورخس» [Medio siglo con Borges] ماریو بارگاس یوسا

لطفا ابتدا کمی توضیح دهید که کتاب «نیم قرن با بورخس» شامل چه موضوعات و مطالبی است و چگونه و طی چه مدت زمانی گرد آوری شده‌ است؟
در این کتاب دو مصاحبه‌ی بارگاس یوسا با بورخس آمده ‌که یکی در سال ۱۹۶۳ و دیگری در سال ۱۹۸۱ انجام گرفته‌ است. علاوه بر این‌ها، کتاب شامل مقالاتی از بارگاس یوسا درباره‌ی جنبه‌های مختلف آثار و شخصیت بورخس است؛ از سبک دقیق و پاکیزه‌ی نثرنویسی او گرفته تا تأثیرش بر دیگر نویسندگان اسپانیایی‌زبان و نیز موضع‌گیری‌های سیاسی این نویسنده‌ی آرژانتینی. این مقالات و جستارها در یک بازه‌ی زمانی پنجاه‌و‌اندی‌ساله به نگارش درآمده‌اند.

اینکه نویسنده بزرگی مانند یوسا درباره نویسنده بزرگ دیگری مانند بورخس بنویسد بسیار جالب است. کمی درباره ارتباط این دو چهره مطرح ادبی و دلیل اینکه یوسا چنین ارادتی به بورخس داشته برای‌مان بگویید.
بارگاس یوسا همواره خود را از علاقه‌مندان به سبک بورخس دانسته‌ است؛ هرچند در جوانی تحت‌تأثیر ژان‌پل سارتر و دیدگاه‌های او درباره‌ی لزوم تعهد نویسنده به جامعه و رخدادهای زمانه‌اش بود و بورخس از این منظر با نویسنده‌ی آرمانی او فاصله داشت، دلیلش هم این بود که علاقه‌ای به سیاست و قصدی برای ایجاد تحول در جامعه از خود نشان نمی‌داد؛ اما آن‌طور که خود بارگاس یوسا اشاره می‌کند، در نخستین مواجهه با نوشته‌های بورخس، از پالودگی نثر او و تسلط بی‌بدیلش بر ادبیات سایر ملل جهان، جا خورده‌ است و از آن زمان تاکنون مرتباً به آثار این نویسنده رجوع می‌کند و از جنبه‌های مختلف ادبی و زبانی آن بهره می‌گیرد. از نظر او، بورخس پایه‌گذار سبکی شسته‌رفته و موجز در نثر زبان اسپانیایی است. البته این نخستین بار نیست که بارگاس یوسا به آثار نویسندگان دیگر می‌پردازد و به آنان ادای احترام می‌کند. قبلاً در خصوص نویسندگان و سرایندگانی چون گابریل گارسیا مارکز، ویکتور هوگو، گوستاو فلوبر و روبن داریو نیز چنین کرده بود.

یوسا در این کتاب به چه ابعادی از زندگی بورخس پرداخته است؟ آیا فقط زندگی کاری و حرفه‌ای او به مخاطب معرفی می‌شود یا جنبه‌های جدیدی از زندگی بورخس هم شرح داده می‌شود؟
کتاب به جنبه‌هایی از زندگی شخصی بورخس هم می‌پردازد، از جمله نوع ارتباط او با مادرش یا دیگر زنانی که در زندگی او بوده‌اند. جستاری هم به سال‌های پایانی عمر بورخس در کنار همسرش اختصاص دارد. همچنین برخی از موضع‌گیری‌های سیاسی بورخس در دوره‌های مختلف زندگی‌اش را نیز نقد می‌کند.

آیا مطالب این کتاب به نوعی نقد و تحلیل داستان‌ها و آثار بورخس هستند؟
بله. تا حدی این‌گونه است. البته بارگاس یوسا از ورود به جزئیات تخصصی، که شاید برای مخاطبان خسته‌کننده باشد، می‌پرهیزد و به جنبه‌های کلی آثار و ویژگی‌های عمده‌ی داستان‌ها و سبک نگارشی بورخس اشاره می‌کند.

به نظر شما مهمترین ویژگی نثر و آثار بورخس و یوسا چیست؟ آیا شباهت‌هایی بین آثار و نوشته‌های این دو وجود دارد؟

بارگاس یوسا رمان‌نویس است و رمان‌هایش مبتنی بر واقعیت و خالی از عناصر خیال‌پردازانه‌اند؛ حال آنکه بورخس هیچ‌گاه رمان ننوشت و حتی این گونه‌ی ادبی را چندان نمی‌پسندید. او مقاله و داستان کوتاه نوشت و در داستان‌هایش از عناصر خیال‌پردازانه و فراواقعی به‌وفور استفاده می‌کرد. از این منظر، ماهیت کار این دو با هم تفاوت بنیادین دارد و بارگاس یوسا جهان ادبی بورخس را بسیار دور از جهان خود می‌داند.

مخاطبان این کتاب چه کسانی هستند؟
تمامی علاقه‌مندان به ادبیات، به‌ویژه ادبیات آمریکای لاتین و کسانی که آثار این دو نویسنده را دنبال می‌کنند، می‌توانند از خواندن این کتاب بهره ببرند. از سوی دیگر، این کتاب می‌تواند سرآغاز و مقدمه‌ی خوبی باشد برای کسانی که می‌خواهند خواندن آثار خورخه لوئیس بورخس را آغاز کنند.

کتاب «نیم قرن با بورخس» اثر ماریو بارگاس یوسا با ترجمه سعید متین با جلد شومیز در ۱۰۴ صفحه و به بهای ۳۳ هزار تومان از سوی نشر برج منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...