اوهام روایت | آرمان ملی


«اوراد نیمروز» داستان وهم است؛ داستانی است که در میانه یک ابتدا و انتهای ناپیدا گیر افتاده و مدام در دل این چرخه روایت می‌شود؛ روایت‌هایی که یکدیگر را کامل می‌کنند و داستان را پیش می‌برند. داستان با پیاده‌شدن شخصیت اصلی از تریلی گذری و ورود به چاله گندم بریان آغاز می‌شود و در پایان با سوارشدن به همان تریلی و باز واردشدن به چاله گندم بریان تمام می‌شود. درواقع حرکت بین ابتدا و انتهایی که نه ابتدا است و نه انتها، اما هم ابتداست و هم انتها؛ قرارگرفتن مخاطب در چنین شرایطی کار را برای او دوچندان جذاب می‌کند.

منصور علیمرادی  اوراد نیمروز»

داستان با دو روایت موازی پیش می‌رود. یکی آنچه که در گذشته بر شخصیت داستان رفته و دیگری آنچه که اکنون می‌گذرد. واگویه‌های زندگی گذشته‌اش با زن و زندگی دیگر دوستانی که داشته، و حالا همه را گذاشته و برای یک پژوهش تاریخی به دل کویر آمده. و دیگر گرفتاری و راه گم‌کردن در دل کویر و روبه‌روشدن با شخصیتی به نام شایان و ورودش به روستای خواجه ملک محمد که خود سرشار از رمزوراز است. در چنین شرایطی حضور نامحسوس و سردرغبار پرنده‌ای در دل کویر یا گاه و بی‌گاه پیداوناپیداشدن هیات انسانی بدوی و برهنه یا حضور خیل عظیم سواران که در دل کویر پرشتاب می‌گذرند حکم مجموعه‌ای از نشانه‌ها را پیدا می‌کنند که هر کدام به‌نوعی بخشی از پیشبرد داستان را به عهده دارند.

یکی از بارزترین نکات دستان «اوراد نیمروز»، شکل استفاده از لحن‌ها و زبان‌های مختلف است؛ روایتی که بین گفتار روزمره امروزی و زبانی کلاسیک تاب می‌خورد. در جاهایی گمان می‌بری که در حال خواندن متنی کلاسیک و کهن هستی و در جایی در حال گفت‌وگو با شخصی عامی همچون راننده تریلی...

درجایی گفت‌وگو به صورت پیامک را می‌خوانیم؛ گفت‌وگو بین بهمن و زنش:
«در کدام قبرستونی یهو گذاشتی رفتی. چرا گوشیت خاموشه هی همه‌اش.»
«خاموش نیست... آنتن نمی‌ده.»

از این جنس دیالوگ تا آنجا که خواننده کوچه‌باغی می‌خواند: «دوتا چشمام به دره/ نرو با دیگری...» و آنجا که دیالوگ راننده تریلی با بهمن را می‌خوانیم یا وقتی که بهمن به زبانی کلاسیک، انگار که مثلا از روزی تاریخ بیهقی بخواند، با خودش حرف می‌زند.

«اوراد نیمروز» دارای گستره زبانی وسیعی است که تمام این رگه‌ها و نشانه‌ها کاملا انتقادی در دل کار نشسته‌اند. مثلا در جایی که بهمن در شن گیر کرده و تنش دیگر تاب رفتن ندارد، نویسنده چنان با واج‌ها و حروف شین بازی می‌کند که مخاطب احساس در شن‌ماندن را با تمام وجود لمس می‌کند.

یکی دیگر از نکات حائز اهمیت این داستان بحث مقطوع نسل‌بودن و ادامه نسل است. اینکه بهمن باید مساله فرزندنداشتن یعقوب برایش مهم شود، و اینکه چرا مرگ محمد فرزند عمرو تا این حد او را دگرگون کند که بخواهد زندگی این خاندان را موضوع رساله‌اش قرار دهد.

از یک طرف می‌بینیم قیام یعقوب صفاری است که باعث اولین حکومت محلی ایران می‌شود و از پس این قیام است که قدرت حکومت عرب بر ایران دچار شکست می‌شود. و از پس حکومت صفاریان است که دوباره فارسی‌نویسی شکل می‌گیرد. نویسنده‌ها و شاعران بسیاری از پس حکومت صفاری در ایران به وجود می‌آیند و تا قرن‌ها ادامه پیدا می‌کنند.

در دل داستان نیز این احساس همذات‌پنداری بین بهمن و یعقوب آنجا پیش می‌آید که پریسا، زن بهمن، اقدام به سقط جنین می‌کند و آن نسلی را که می‌توانست از بهمن شکل بگیرد از بین می‌برد؛ زیر او نمی‌خواهد مادر باشد، بلکه فقط در تئاتر و صحنه نمایش است که می‌خواهد نقش مادر را بازی کند.

«اوراد نیمروز» سرشار از این روایت‌های مینیاتوری و درخشان است. به‌عنوان مثل آنجا که بهمن به واسطه شایان پیدا شده، زنده می‌ماند و به روستای ملک محمد برده می‌شود. در اینجا نشانه‌پردازی و چندلایه‌شدن داستان به اوج خودش می‌رسد.

مثلا آنجا که اهالی روستا در تولد و جشن تولد، گریه و زاری سر می‌دهند، اما در سالمرگ‌هایشان هلهله و شادی می‌کنند. وجود زبان اشاره و رفتار بدوی اهالی روستا با بهمن محسنی از آن دست رخدادها است که تاکنون در داستان فارسی ندیده‌ام و همین یکی از نشانه‌هایی است که باعث خاص‌بودن این داستان می‌شود.

از جمله نکات قابل تاکید در این کتاب وجود نشانه‌هایی است که خاص و مخصوص متن است. نشانه‌های که با رجوع ذهن به کهن‌الگوها، اشکال و معناهای متفاوتی خلق می‌کند؛ نشانه‌هایی چون مار و دوتار؛ آنجا که وقتی مار وحشی می‌شود، نوای دوتار رام و آرامش می‌کند یا آنجایی که بهمن دست دختر را می‌گیرد و باد وحشی می‌شود... این داستان سرشار از چنین نشانه‌هایی است که در کل باعث قوام اثر می‌شوند.

منصور علیمرادی در «اوراد نیمروز» جهان متفاوتی خلق می‌کند؛ جهانی که با وجود نشانه‌ها، عناصر و جغرافیای آشنا، به خودی خود دارای هویت جداگانه می‌شوند؛ نشانه‌هایی که در جغرافیای اثر تعریف و بازتعریف می‌شوند تا مخاطب را به معنای تازه‌ای رهنمون شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...