هنگامی که جورج بوش پسر 3 کشور ایران، کره شمالی و سوریه را محور شرارت خواند، سایه حملات تروریستی 11 سپتامبر ۲۰۰۱ کماکان بر جهان سنگینی می‌کرد. بسیاری متعجب از این رویکرد امریکا و شخص رییس‌جمهور بودند چراکه هیچ یک از این کشورها به صورت مستقیم و حتی غیرمستقیم در 11 سپتامبر نقش نداشتند. در سوی دیگر تمام شواهد نشان می‌داد عربستان و اتباع آن بیش ‌از هر کشور دیگری در این حمله نقش داشته ولی تاوان آن را افغانستان و عراق پرداخت کردند و عربستان مصون از این رویداد روابط نزدیک‌تری با ایالات متحده پیدا  کرد.
واقعیت آن است که اکنون هر چه در ریشه‌های گروه‌های تروریستی و تکفیری جست‌وجو می‌کنیم در نهایت به عربستان برخورد می‌کنیم که به صورت مستقیم و غیرمستقیم به تربیت این گروه‌ها پرداخته است.
اما زوایای پنهان این ماجرا مدارسی است که عربستان سعودی در مناطق مختلف جهان تاسیس کرده  و  از طریق آن وهابیت را ترویج می‌دهد.

پیر کونسا [Pierre Conesa] the Saudi terror machine تروریسم سعودی

اما در محافل امریکایی به دلیل روابط نزدیک با عربستان و لابی سنگین این کشور با ایالات متحده کمتر این مباحث به میان می‌آید. ولی پیر کونسا[Pierre Conesa] مشاور پیشین وزیر دفاع فرانسه به ابعاد جدیدی از نقش مدارس دینی عربستان سعودی در ترویج تروریسم و شکل‌گیری گروه‌های تکفیری پرداخته است. او در سال ۲۰۱۸ کتابی را تحت عنوان the Saudi terror machine به رشته تحریر درآورد که این کتاب در ایران با عنوان «تروریسم سعودی» توسط انتشارات کتاب پارسه به چاپ رسیده است. مترجمان این کتاب اعظم ورشوچی‌فرد و سیامک دل‌آرا هستند که در ترجمه تلاش شده متنی روان در اختیار خواننده قرار گیرد.

این کتاب شامل 5 فصل و یک نتیجه‌گیری است. نویسنده کتاب برای سال‌ها در عالی‌ترین مدارج سیاسی و امنیتی اروپا مشغول به پژوهش و مشاوره بوده است. او علاوه بر مشاور وزیر دفاع فرانسه، مدیر کمیته اطلاعات راهبردی اروپا نیز بوده است. او در این کتاب تلاش بسیار زیادی کرده تا از ابعاد کمتر شناخته شده عربستان سعودی سخن بگوید و حتی به نحوی نشان دهد که چرا ایالات متحده به راحتی روی بسیاری  از خطاها و جنایت‌های سعودی‌ها سرپوش  می‌گذارد.
در بخشی از کتاب کونسا به نحوی روایت می‌کند که گروه‌های تروریستی همچون طالبان و القاعده چگونه شکل گرفتند و چه تفکری پشت سر آنها قرار داشته است. نکته‌ای که بسیار در این کتاب به چشم می‌خورد این است که وهابیت پشت چهره‌ سعودی‌ها شبکه‌های تروریسم پروری را تحت عنوان مدارس مذهبی ایجاد کرده است. حتی در جایی از کتاب آمده است، بودجه مدارس مذهبی این کشور با بودجه نظامی آن برابری می‌کند و حتی نشان می‌دهد  دیپلماسی مذهبی چگونه  در دی‌ان‌ای سعودی‌ها  شکل گرفته  است. 

دیپلماسی مذهبی عربستان، تجزیه و تحلیل افراطی‌گری را دشوار کرده است. پرسشی که در این کتاب تا حد زیادی به آن پاسخ داده می‌شود این است که چرا سلفی‌گری که سخت‌ترین نوع اسلام سیاسی امروز به شمار می‌آید در گوشه و کنار جهان رواج پیدا کرده است.
در حقیقت این کتاب در عمل نشان می‌دهد که عربستان سعودی منابع مالی مورد نیاز مدارس دینی، مساجد و موسسات بین‌المللی را تامین می‌کند و در نتیجه این افراطیون هم‌کیشان خود را در دیگر کشور‌ها تغذیه می‌کنند.
این کتاب همچنین نشان می‌دهد که انقلاب اسلامی مانند یک کاتالیزور برای شدت بخشیدن به فعالیت این مدارس مذهبی عمل کرد.

کونسا در مقدمه کتاب طی آماری بیان می‌کند که سهم اتباع عربستان از پیکارجویان خارجی جنگ افغانستان با ارتش شوروی بیشتر از بقیه کشورها بود که این رقم چیزی حدود ۵ هزار نفر بوده است. همچنین 15 تروریست از ۱۹ تروریستی که حوادث ۱۱ سپتامبر را رقم زدند اهل عربستان  بودند. حتی عربستان از لحاظ تعداد جنگجویان خارجی عضو داعش در سوریه و عراق نیز در رتبه دوم قرار دارد که این عدد چیزی حدود ۲۵۰۰ نفر است. این عده به واسطه علاقه وافرشان به جهاد عضو داعش شدند. 
اگر بخواهیم به صورت متاخر به ماجرا نگاه کنیم در فرانسه نیز یک معلم مورد حمله تروریستی قرار می‌گیرد که اگر به ریشه‌های فردی که دست به این کار زده بازگردیم احتمالا ردی از مدارس مذهبی سعودی قابل مشاهده است.

متاسفانه اروپا و امریکا برای مبارزه با تروریسم وارد همکاری با عربستان شده‌اند. سناریویی که امریکایی‌ها با پاکستان نیز دنبال کردند و در نهایت دیدند که این پاکستان بوده که به اسامه بن‌لادن پناه داده است. کتاب پیر کونسا به خوبی نشان می‌دهد، همکاری با کشوری مانند عربستان برای مبارزه با تروریسم تا چه حد می‌تواند بیهوده و بی‌ثمر باشد. این در حالی بوده‌ که امریکا و اروپا با تمام توان خود در این سال‌ها با عربستان همکاری کردند به این امید که در حال مبارزه با تروریسم هستند ولی در صحنه عمل هیچ اقدامی برای مبارزه با تروریسم انجام نشده است. عربستان تنها تلاش کرده مرز میان سلفی‌گرایی از وهابیت را جدا کند. هر چند در اسم دیدگاه‌های وهابی با دیدگاه سلفی متفاوت است اما در حقیقت این دو تفاوت چندانی ندارند. از طرفی رد پای سعودی به خصوص وهابیت در عقبه فکری تمام گروه‌های تروریستی نشان می‌دهد این تفکر رویکرد افراطی‌تر گرفته و امریکا به دلیل منافع سیاسی و اقتصادی حاکم بر روابط دو کشور چشمش را روی بسیاری از حقایق عربستان بسته  است‌.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...