وارد شدن بداخلاقی‌ها و عصبیت‌های دنیای سیاست به دنیای شعر و نقد ادبی، از ویژگی‌های دوران پس از مشروطه است. در شکل‌گیری این وضعیت تمام گرایش‌‌های فکری اعم از چپگرایان، راستگرایان، مذهبی‌ها، طرفداران استبداد سلطنتی و... نقش داشتند. در فضای بداخلاقی سیاسی و عصبیت فکری، جایی برای نقد و تحلیل و استدلال و عقلانیت نیست. هرچه هست یا خشم و قهر است یا ستایش و شیفتگی، طرفداری است یا دشمنی. همین الان کسی که این مطلب را می‌خواند ممکن است کنجکاو باشد که ببیند من طرفدار شاملو هستم یا مخالف او؟ بسیار دیده‌ام جماعتی از طرفداران و مخالفان این شاعر و آن نویسنده را که بدون خواندن آثار مولف خود را موظف دیده‌اند که در غوغای یارکشی‌های متعصبانه، یک طرف را برگزینند و بر همین سیاق جماعتی که به منتقدان و تحلیلگران آثار ادبی خشم بگیرند که چرا به جای ستایش و طرفداری، آثار نویسنده و شاعر محبوب ما را نقد می‌کنید؟

احمد شاملو که شاعری خلاق و پژوهشگر بود، مانند بسیاری از مولفان هم روزگار خود، در دامن زدن به فضای هیجانات ستایشگری خودی‌ها و انکار و استهزای دیگران و شورآفرینی رسانه‌ای سهم عمده‌ای داشت. این است که همراه سخن گفتن از شعر و اندیشه او بدون تداعی آن فضاهای هیجانی، ناممکن شده است، چنان‌که مثلا درباره آثار جلال آل‌احمد و علی شریعتی و میرزاده عشقی و احمد کسروی و بسیاری دیگر چنین است. بداخلاقی اهل سیاست در مقدم داشتن احساسات هیجانی بر خرد تحلیلی، برای به میدان آوردن طرفداران پرشمارِ متعصب و از میدان به در بردن رقیبان است. اما در عالم شعر و ادبیات، طرفداران متعصب نه تنها فایده‌ای ندارند بلکه به‌ شدت آسیب زننده و نابودکننده خلاقیت هستند.

همچنین حضور رقیبان قدرتمند اگر در عالم سیاست، خطر و تهدید است، در عالم ادبیات و اندیشه، شرط ضروری پیشرفت و کمال است و حاصل حضور بلامنازع شاعر و نویسنده اسطوره‌ای و پرطرفدار و یکه‌تازی او درنهایت چیز دندان‌گیری نخواهد بود.
از نگاه من، شعر احمد شاملو چند رهاورد مهم برای شعر امروز ایران داشته است؛ رهاورد نخست، گسترش دایره زبان شعر، اعم از قابلیت‌های واژگانی، نحوی، معنایی و تاریخی زبان.
دو دیگر، نزدیک کردن زبان شعر و نثر و آشتی میان این دو رقیب دیرین.
رهاورد سوم، گسترش دامنه موضوعی شعر و ایجاد پیوستگی میان اندیشه‌های فلسفی، اجتماعیات و عاشقانه‌ها در شعر به سیاق شعر بزرگانی چون حافظ.
اما کاستی‌های شعر شاملو از نگاه من یکی این است که او در سایه همان نگاه محصور در عصبیت‌های سیاسی، بخش مهمی از پشتوانه فرهنگی زبان فارسی را در شعر خود نادیده گرفته و به جای آن مضامین، اشارات، تلمیحات و ارجاعات فرامتنی اشعارش در سیطره اشعار ترجمه شده است. دیگر اینکه اولویت محتوایی و زبان خطابه‌ای و پیام‌رسان در اشعار او به‌گونه‌ای است که گاه بیان شعری در سایه بیان شعاری محو می‌شود.

امروز که پس از فرونشستن گرد و غبار تاخت و تاز سیاست و عصبیت در میدان اندیشه و فرهنگ و شعر و ادبیات و باز شدن مشت خالی سیاست، روزگار محو خط‌کشی‌ها و به تعبیر دوران «درک حضور دیگری» است، می‌توانیم امیدوار باشیم که آن خیل پرشمار و هیجان‌زده طرفداران و مخالفان این شاعر و آن نویسنده، میدان را خالی کنند و به خانه‌ها و کتابخانه‌ها بروند و با آرامش کتاب بخوانند و بیندیشند و ارزیابی کنند و شناخت را جایگزین طرفداری و مخالفت کنند، چندان‌که از نقد و ارزیابی آثار مولفان محبوب خود خشمگین نشوند.

اعتماد

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...