یک انیمیشن با اقتباس از اثر مشهور «‌ببری که سراغ چای آمد»‌ نوشته «‌جویت کر»، نویسنده سرشناس ادبیات کودک و نوجوان، ساخته می‌شود.

به گزارش ایسنا به نقل از ایندیپندنت، ساخت این انیمیشن اقتباسی که «بندیکت کامبربچ» و «دیوید اویلوو» از صداپیشگان آن خواهند بود، تا کریسمس امسال به پایان خواهد رسید.

«تمسین گریگ»،‌ «دیوید ویلیامز» و «پائول وایتهوس» از دیگر صداپیشگان حاضر در این انیمیشن خواهند بود.

کتاب «ببری که سراغ چای آمد» به تصویرگری و نویسندگی «‌جودیت کر» که ‌برای اولین‌بار درسال ۱۹۶۸ منتشر شد، داستان دختربچه‌ای به نام «‌سوفی» را روایت می‌کند که در هنگام صرف چای عصرانه‌اش با یک ببر سخنگو مواجه می‌شود.

«کلارا راس» هنرپیشه هفت‌ساله بریتانیایی، صداپیشگی شخصیت «سوفی» را به عهده خواهد داشت.

«جودیت کر» با کتاب «ببری که سراغ چای آمد» خود را به دنیای ادبیات معرفی کرد. او شخصیت پلنگ داستانش را برای سرگرمی دو فرزندش خلق کرده بود.

«جودیت کر» در طول ۳۵ سال فعالیت خود در کسوت نویسنده، ۱۷ جلد از رمان‌های «موگ» را به نگارش درآورده است. داستان‌های او تاکنون به ۲۰ زبان دنیا ترجمه شده و بیش از ۱۰ میلیون جلد فروش داشته‌اند. از دیگر آثار کر می‌توان به مجموعه هفده‌جلدی «گربه ماگ»‌ و سه‌گانه «به دور از زمان هیتلر» اشاره کرد که درباره فرار خانواده‌اش از دست نازی‌ها و مهاجرت به انگلیس نگاشته است. کتاب «وقتی هیتلر خرگوش صورتی مرا ربود» به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است. چندی پیش، عنوان تصویرگر سال در جوایز کتاب بریتانیا به این نویسنده و تصویرگر تعلق گرفت. نام «کر» در سال ۲۰۱۶ نیز به عنوان برنده جایزه یک عمر دستاورد هنری از سوی بنیاد خیریه بوک‌تراست (BookTrust) اعلام شد. «‌کر» در بیست و دوم ماه می در سن ۹۵سالگی در گذشت.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...