کتاب «۲۳ داستان از سرزمین روتاباگا» [More rootabagas] مجموعه‌ای خیال‌انگیز برای کودکان است که می‌تواند برای جمع‌خوانی و بلندخوانی مورد استفاده قرار گیرد.

۲۳ داستان از سرزمین روتاباگا» [More rootabagas] کارل سندبرگ [Carl Sandburg]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا، جهان پیرامون ما، سرشار از لحظه‌های خیال‌انگیز است اما ذهن کودکان، چنان تیزپرواز و رها در دنیای رویاها قدم می‌زند که همیشه برای شگفت زده کردن بزرگ‍ترها آماده هستند. روانشناسان و کارشناسان علوم تربیتی می‌گویند برای رشد خلاقیت‌های کودک باید پا به پای رویاهایش پیش رفت، کاری که یک پدر نویسنده، برای دختران خردسالش انجام داده است.

کتاب ۲۳ داستان از سرزمین روتاباگا، داستان‌های خیالی از کشوری در ناکجا و موجودات عجیبی است که کارهای عجیب‌تری می‌کنند، کارل سندبرگ [Carl Sandburg] این مجموعه داستان را برای دختر کوچولوهایش نوشته است که بتوانند در دنیای فانتزی او قدم بزنند.

این داستان در نگاه اول شاید مخاطب را به یاد کتاب آلیس در سرزمین عجایب بیندازد، چمنزارهای سبز، مزرعه ذرت، موش‌ها، اسب‌ها و کبوترها، بخش‌های ساده این داستان‌ها هستند اما موشی که رماتیسم دارد اما هزاران کیلومتر می‌دود، کبوترهایی که تلگراف می‌فرستند و رازهایی که در کیف نگهداری می‌شوند، تازگی دارند.

قبل از هر چیز فهرست کتاب سرگرم کننده به نظر می‌رسد، داستان‌هایی که مردِ کورِ صورت سیب‌زمینی تعریف می‌کند و هر کدام با مطرح شدن موضوع چند عنوان شگفت‌انگیز دارد. ادبیات این کتاب برای کودکان آغاز دبستان مناسب‌تر است و می‌تواند بچه‌های پیش از دبستان را نیز سرگرم کند، به شرط آن که حوصله سوال‌های بی‌شمار آن‌ها باشد.

۲۳ داستان از سرزمین روتاباگا، برای جمع‌خوانی و بلندخوانی نیز، کتاب مناسبی است، کلمات تکرار شونده به بچه‌ها کمک می‌کند با آن هم‌نوا و درگیر قصه شوند. از سوی دیگر این کتاب تصاویری هم دارد که ذهن بازیگوش کودک را کنجکاوتر کند و این گونه به اثری سرگرم کننده برای مطالعه شبانه تبدیل می‌شود.

کارل سندبرگ (Carl Sandburg) نویسنده زاده ۶ ژانویه ۱۸۷۸ (۱۶ دی ۱۲۵۶) در آمریکا است، او را بیشتر به عنوان شاعر می‌شناسند اما سندبرگ، نویسنده و ویراستار نیز بود. وی برنده سه جایزه پولیتزر است که دو جایزه را برای شعر و یکی را برای نوشتن شرح حال آبراهام لینکلن (۱۸۰۹-۱۸۶۵، شانزدهمین رییس جمهور ایالات متحده امریکا) دریافت کرد.

سندبرگ ۲۲ ژوئیه ۱۹۶۷، (۱ تیر ۱۳۴۶) در آمریکا درگذشت.

۲۳ داستان از سرزمین روتاباگا، چنان که از نامش برمی‌آید، ۲۳ داستان در ۱۰ بخش دارد و در ۱۸۰ صفحه توسط فرزانه فرهنگ ترجمه شده است. نشر پیدایش این کتاب را در مجموعه کلاسیک‌های خواندنی منتشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...