رمان «هیچ‌کس جرئتش را ندارد» نوشته حمیدرضا شاه‌آبادی برای چهارمین مرتبه از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بازنشر شد.

هیچ‌کس جرئتش را ندارد حمیدرضا شاه‌آبادی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از فارس، این رمان پرمخاطب که نخستین بار در سال ۱۳۹۲ منتشر شد، داستان نوجوانانی است که برای کمک به دوستی که پدربزرگش بیمار است به دنبال او می‌روند و اتفاق‌های ترسناک رقم می‌خورد و در پایان، داستان به آغاز جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ملت ایران گره می‌خورد.

بر این اساس، این اثر که مناسب نوجوانان ۱۵ سال به بالاست، داستانی پرماجرا دارد و فضای آن، تفاوت‌های زیادی با سایر رمان‌های نوجوانان دارد. داستانی غیرقابل پیش‌بینی که به جنگ ختم می‌شود.

ویژگی اصلی موضوع این رمان، پرداختی جدید از زاویه‌ای تازه به مضمون جنگ است که با ظرافت تمام در توصیف‌ها و صحنه‌پردازی‌ها، داستان را به سمت جنگ سوق می‌دهد و خواننده را در عین غافل‌گیری با خود همراه می‌کند.

شخصیت‌های درگیر در داستان رمان «هیچ‌کس جرئتش را ندارد» در رده‌های سنی نوجوانان هستند که این نکته عامل مهمی برای جذب مخاطب این سن است.

این کتاب تاکنون برگزیده بخش داستان تالیف نوجوانِ هفدهمین جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری و شایسته تقدیر شانزدهمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس نیز شده است،‌ شمارگان رمان «هیچ‌کس جرئتش را ندارد» که به تازگی به زبان بریل نیز منتشر شده، در چهار مرتبه انتشار در مجموع به ۲۰هزار نسخه رسیده است.

این کتاب از مجموعه «رمان نوجوان امروز» با شمارگان ۲هزار و ۵۰۰هزار نسخه از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بازنشر شده است.

علاقه‌مندان می‌توانند رمان ۱۴۲ صفحه‌ای «هیچ‌کس جرئتش را ندارد»، را با قیمت ۲۰هزار تومان از فروشگاه‌های محصولات فرهنگی و فروشگاه‌های کانون پرورش فکری در سراسر کشور خریداری کنند.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...