چاپ سوم مجموعه داستان «کلاغ آخر از همه می‌رسد» نوشته ایتالو کالوینو با ترجمه رضا قیصریه، اعظم رسولی و مژگان مهرگان روانه بازار کتاب شد.

 کلاغ آخر از همه  ایتالو کالوینو

به گزارش مهر، مجموعه داستان «کلاغ آخر از همه می رسد» برای نخستین بار سال 1385 از سوی انتشارات کتاب خورشید روانه بازار کتاب شد. به تازگی نیز چاپ سوم این مجموعه روانه بازار کتاب شده است.

مجموعه داستان «کلاغ آخر از همه می رسد» دربرگیرنده 22 داستان کوتاه با نام‌های «ماهی بزرگ»، «ماهی‌های کوچک»، «بعدالظهری»، «حضرت آدم»، «به مقر فرماندهی می رویم»، «کلاغ آخر از همه می رسد»، «هراس در باریکه راه» ، «میدان مین»، «یکی از آن سه»، «هنوز زنده است»، «جنگل حیوانات»،» دهکده غیر قابل اعتماد»، «مرغ بخش»، «خانم پائولاتیم»، «گربه و مامور پلیس»، «کبوتر شهری»، «ظرف غذا»، «زنبور درمانی»، «سرقت در یک قنادی»، «برو که حرف نداری»، «شب اعداد و ارقام»، «ماه و نیاک»، «یک تختخواب گذری» و «مورچه آرژانتینی» است.

ایتالو کالوینو نویسنده، منتقد و خبرنگارایتالیایی در سال 1923متولد شد. فضای داستان‌ها و شیوه پرداخت آثارش، کالوینو را به نویسنده ای بدل کرده که آثارش در همه فرهنگ ها خوانده می شود و مخاطبان او بدن توجه به مکان و زمان با داستان‌هایش ارتباط برقرار می‌کنند.

کالوینو با طنزی ظریف و لحنی ساده زندگی را روایت می‌کند. از آثار ترجمه شده او به فارسی می توان به «اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری»  ترجمه لیلی گلستان، «ویکنت دو نیم شده» ترجمه پرویز شهدی، «بارون درخت‌نشین» ترجمه مهدی سحابی و «مورچه آرژانتینی» ترجمه شهریار وقفی‌پور اشاره کرد.

مجموعه داستان «کلاغ آخر از همه می‌رسد» در252 صفحه با شمارگان 1550 نسخه و قیمت 32000 ریال از سوی انتشارات کتاب خورشید روانه بازار کتاب شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...