چندی پیش کتاب «آنتونی فاوچی واقعی (بیل گیتس، بیگ فارما، کووید -۱۹ و جنگ جهانی علیه دموکراسی و بهداشت عمومی)» [The Real Anthony Fauci: Bill Gates, Big Pharma, and the Global War on Democracy and Public Health] اثر رابرت اف. کندی جونیور [Robert F. Kennedy Jr] با ترجمه مصطفی آقایی منتشر شد. آقایی دانشآموختهی مهندسی از صنعتی اصفهان و علوم اجتماعی از دانشگاه تهران است و سابقهی ترجمهی تاریخ ۵۰۰۰ سالهی بدهی، علل پنهان جنگ جهانی اول و جامعهی صنعتی و آیندهی آن دارد. گفتگوی ایلنا با مصطفی آقایی درباره کتاب «آنتونی فاوچی واقعی» را در ادامه میخوانید:
کتاب آنتونی فاوچی واقعی ما را نگران میکند، نگران نظامی که در آن زیست میکنیم و نگران آنچه به ما حقنه میشود. از تصمیمات سیاستگذاران امر سیاسی وحشت داریم، از برنامهریزان اقتصادی وحشت میکنیم و از روند تدوین نظام بهداشتی برای زندگی هراسانیم. آقای کندی با چه اهدافی این کتاب را به نگارش درآورده است و پردهبرداری از نظام توطئه در جهان امروز حتی در حوزه بهداشت، در چنین ابعادی برای او چه حاصلی دارد؟
رابرت اف. کندی جونیور سالها بهعنوان یک وکیل مدافع محیط زیست به اقدام قانونی علیه شرکتهای بزرگ مشغول بود و چنانکه در کتاب شرح میدهد، در این جایگاه به رابطهی فاسد میان منافع تجاری و بوروکراسی مقرراتی ایالات متحده پی برد، از جمله اینکه بخش بزرگی از بودجهی آژانس حفاظت از محیط زیست آمریکا توسط شرکتهای بزرگی تامین میشود که این سازمان وظیفه دارد بر آنها نظارت کند. در این شرایط واضح است که کارکرد مقرراتیِ بوروکراسی مختل میگردد و شرکتهای آسیبزننده به محیط زیست با استفاده از اهرم فشار مالی از بازخواست میگریزند. کندی در سال ۲۰۰۵ بهخاطر تخصص در حوزهی مسمومیتزاییِ جیوه که در مقام فعال محیط زیست کسب کرده بود، و بهگفتهی خودش با بیمیلی، به بحث ایمنیِ واکسنها وارد شد و با حیرت مشاهده کرد که همدستیِ منافع تجاری با دستگاه مقرراتی در حوزهی بهداشت عمومی از آنچه در حوزهی محیط زیست دیده بود وخیمتر است.
او به برچیده شدن بسیاری از حفاظهای قانونی که در گذشته از حقوق مردم در برابر شرکتهای دارویی پاسداری میکردند و حکمرانیِ عملیِ کارتلهای خصوصی بر بوروکراسی بهداشت کشور پی برد. در سال ۲۰۲۰ و پس از آغاز بحران کرونا، نتیجه گرفت که این بحران نقطهی اوج روندِ تسخیرِ بوروکراسی بهداشت توسط منافع خصوصی است. هدف کتابی که نوشت فهم جنبههای گوناگون بحران کرونا با پرداختن به زمینهی تاریخی و اجتماعی آن است. نویسنده مدعیِ دفاع از آرمانگراییِ سنتیِ آمریکا است و در مقام شهروند ایالات متحده خود را موظف به دفاع از قانون اساسی کشور در برابر سودجویی و اقتدارگرایی میداند. او میخواهد با این کتاب توجه افکار عمومی را به ویژگیهای تکاندهنده اما مغفولِ بوروکراسی پزشکی آمریکا که در راسِ تشکیلات پزشکیِ جهان جای دارد، جلب کند.
باتوجه به پیشینهی خانوادگی نویسنده با جان اف کندی، آیا تصور انتقامگیری از سیاستگذاران فعلی آمریکا ازسوی نویسنده میتواند مابهازای بیرونی داشته باشد؟
در دههی ۱۹۶۰ علاوه بر جان اف. کندی، رابرت اف. کندی برادر او و پدرِ نویسندهی این کتاب نیز ترور شد. او در کابینهی برادرش دادستان کل و در زمان قتلش در سال ۱۹۶۸ سناتور ایالت نیویورک بود و برای کسب نامزدیِ حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری با لیندون جانسون معاون اول و جانشین برادرش رقابت میکرد. رابرت کندیِ پدر در گرماگرم رقابتِ درونحزبی و پس از پیروزیِ بزرگش در ایالت کالیفرنیا به قتل رسید. رابرت اف. کندی جونیور روایت رسمیِ قتل پدرش را رد میکند. بنا بر روایتِ رسمی یک مردِ فلسطینی بهنام سرحان سرحان قاتل رابرت کندیِ پدر بود، اما رابرت کندیِ پسر از حدود دو دهه قبل به این باور رسید که در واقع یک مامور امنیتی بهنامِ یوجین سزار پدرش را به قتل رساند. او همچنین به روایت رسمیِ ترور جان اف. کندی توسط یک عامل مستقل بهنام لی هاروی اسوالد باور ندارد.
بیشک تاثیرِ ترور پدر و عموی نویسنده در شکلگیریِ رویکرد او به سیاست بسیار بالا بوده و اینکه او مانند بخش اعظم جامعهی آمریکا این قتلها را نه کار دو تیراندازِ منفرد که نتیجهی دسیسه در دستگاهِ اطلاعاتی و امنیتیِ آن کشور میداند سبب تقویتِ ظنش به این دستگاه و نفوذ فراقانونیِ آن در حوزهی اجرایی است. کندی در فصل پایانیِ «آنتونی فاوچی واقعی» بهتفصیل به نقش سازمان سیا در تحمیل راهکارهای مبارزه با پاندمی بهویژه کارزار واکسیناسیونِ همگانی میپردازد. بنابراین با اینکه شاید «انتقام» واژهی مناسبی نباشد، احتمالاً وقوع قتلهای سیاسیِ سرنوشتساز در خانوادهی نویسنده در شکلگیری نظراتش تعیینکننده بوده است.
به اعتقاد شما کتاب چه پیامی برای مخاطبان دارد و آیا این پیام فقط جامعهی آمریکا را دربرمیگیرد یا گسترهی آن به اروپا و آسیا نیز قابل تعمیم است؟
پیام این کتاب در قالبِ آرمانگرایی خاص آمریکا بیان شده که در چشم خیلی از خارجیها چیزی جز یک نقاب برای پوشاندن نابرابریِ هولناک حاکم بر آن کشور نیست. اما مضمونِ این آرمانگرایی یعنی مسئولیت فردی شهروندان در برابر حکومتها و ضرورت بدگمانی به مراجع اقتدار از پذیرشِ جهانی برخوردار است. پیام کتاب آنتونی فاوچی توصیه به کاربستِ این بدگمانی در حوزهی بهداشتِ عمومی است. در حوزههایی چون برنامهریزیِ اقتصادی یا صنایع دفاعی و امنیتی لزوم بدگمانی به مراجعِ حکومتی برای مردم بدیهی است، اما اعتبار پزشکیِ مدرن باعث میشود آنها ناخواسته بهداشت عمومی را متفاوت بدانند و تصور کنند در این حوزه و بهویژه هرکجا واژهی «واکسن» بر زبان آید اعتبار علمی بر سودجویی و قدرتطلبی چیره است. این کتاب خواهانِ پایان دادن به این استثناپنداری است.
بهنظرم این پیام به همهی جوامعِ مدرن قابل تعمیم است، زیرا اگرچه بیان آرمانگرایانه و بخش بزرگی از اطلاعات کتاب بهطور مستقیم به ایالات متحده مربوط است، قداستِ دستورالعملهای رسمیِ بهداشت نزد اقشار شهرنشین پدیدهای جهانی است. پاندمیِ کرونا این قداستِ ناموجه را در افراطیترین شکل ممکن پدیدار ساخت. پیش از این بحران، تکاپوی تشکیلات پزشکی در هر زمان گروههای نسبتا کوچکی از جمعیت را هدف میگرفت و از این رو هرگز به یک مسئلهی فوری و همگانی بدل نشده بود. اما در دوران پاندمی، از یک سو همه میدیدند که کارشناسان در درک آنچه روی میداد با دشواریهای جدی روبرو بودند و نظرات ناهمساز میدادند، و از سوی دیگر بوروکراسی میکوشید احکامی را که از این نظراتِ مشکوک برمیآمد با اضطرار بهعنوان تنها راهبرد معقول تحمیل کند، با بیاعتنایی کامل به خسارات اجتماعیِ عظیمِ این رهیافت بیپروا. کتاب آنتونی فاوچی نشان میدهد که دست کم از اواسط دههی ۱۹۷۰، دستگاه مقرراتیِ بهداشتِ آمریکا که در راسِ تشکیلات پزشکیِ جهان جای دارد دچار فساد ژرف و فراگیر بوده و سلامت مردم را به تسخیر منافع خصوصی درآورده است، همانطور که آرمانهای امنیت ملی و دفاع از میهن به تسخیر صنایع تسلیحاتی و امنیتی درآمدهاند.
بازخورد این کتاب در آمریکا چگونه بوده است و واکنش جامعهی آمریکایی به اطلاعات فاش شده در اثر چه بوده است؟
این کتاب در آمریکا مجموعاً با استقبال بسیار خوبی روبرو شد. باید در نظر داشت که جامعهی آمریکا در سالهای اخیر شاهد تشدید دودستگیِ سیاسی و فرهنگی میان لیبرالهای مرفه و بقیهی مردم بوده است. گروه دوم بهخوبی از کتاب استقبال کرد و موفقیت چشمگیر آن را رقم زد، اما گروه اول، که از آغاز به هرگونه انتقاد از روایتِ بوروکراتیکِ کرونا بدبین بود، در واکنش به این اقبال عمومی کوشید کتاب را با برچسبهای «ضدواکسن» و «نظریه توطئه» تخطئه کند.
در سالهای اخیر بهویژه در دوران کرونا ایالات متحده شاهد افول شدیدِ حمایت مردمی از لیبرالها و حزب دموکرات بوده است، اما رسانهها، دانشگاهها و بوروکراسی همچنان تحت سیطرهی حامیان این حزب قرار دارند. بنابراین سهم لیبرالها از فضای فرهنگیِ رسمی کشور از وزن مردمی آنها در جمعیت ایالات متحده بسیار بالاتر است و فرهنگ رسمیِ آن کشور آینهای کژنماست که پویشهای مردمی را بازنمایی نمیکند. انتشار این کتاب با تضعیف روایت رسمی کرونا و رویگردانی بخش بزرگی از جمعیت از موضع تشکیلات پزشکی همزمان بود.
در آن زمان در فضای فرهنگیِ غیررسمی و نیمهمستقل آمریکا، که هر روز بر شمار مخاطبانش افزوده میشد، نوعی تشنگی برای نقد روشمندِ پاسخ رسمی حکومت به پاندمی کووید وجود داشت که سبب استقبال از این کتاب شد، و کتاب به نوبهی خود موضع منتقدین را تحکیم کرد و خواندنش بسیاری را از اردوگاه روایت رسمی خارج ساخت و به اردوگاه مخالفان کشاند. بنابراین در ایالات متحده کتاب آنتونی فاوچی واقعی همزمان با اقبال مردمی چشمگیر و دشمنی فرهنگِ رسمی مواجه بوده است.
به اعتقاد شما سازوکار مقرراتگذار جامعهی صنعتی که امروزه درحال تسخیر جغرافیاهای گستردهتری از غرب است چگونه با وجود فاش شدن اسرار پشتپردهی مقرراتگذاران همچنان با قدرت به پیشروی خود ادامه میدهد؟ آیا میتوان گفت که رفتار جامعهی انسانی دربرابر این غولهای فاسد، خنثی است و جوامع خود را با بیواکنشی سازگار کردهاند؟
بهنظرم دسترسی به اطلاعات و اسرار به خودی خود چندان تعیینکننده نیست. دانش بهتنهایی قدرت نیست، بهشرطی قدرت است که پایهی عمل باشد. آزادی و مسئولیتپذیری دو روی یک سکه هستند. حکومتهای مدرن و شرکتهای بزرگ بهراستی خونخوار و غارتگرند، اما عملیاتشان از آن رو ممکن میشود که مردم بخش بزرگی از مسئولیت و آزادیِ خود را به آنها میسپارند و در برابر به سطحی از راحتی و آسایش دست مییابند.
اینکه در جوامع مدرن بهشرط داشتن پول میتوانیم بهآسانی نیاز خود به غذا، آب، انرژی و سرپناه را برآوریم و پسماندمان را ناپدید سازیم بدان معناست که مسئولیتهای عملی خاص هریک از این حوزهها به حکومتها و شرکتها واگذار شده است، و کارِ شهروندان تنها عبارت است از کسب پول کافی برای برخورداری از این مواهب. رشد افسارگسیخته و جنونآسای نابرابری و فقر در سراسر جهان بهمعنای آن است که هر سال شمار هرچه بیشتری از مردم از این آسودگی محروم میگردند، اما آیا میتوان ادعا کرد که این محرومان برای خود افقی فراسوی برونسپاری مسئولیتها با پول و سپس دستیابی به آسایش مدرن متصورند؟ بهنظر من پاسخ این پرسش عمدتاً منفی است. از این رو قربانیان غارتگریِ بوروکراتیک و شرکتی اغلب در جایگاه به چالش کشیدن سلطهی حکومت و منافع خصوصی نیستند. یک مثال دیگر: بیشترِ مردم مسئولیتِ شناساییِ مواد آسیبزا و جلوگیری از ورود آنها به بدنشان را به شرکتها و مقرراتگذاران میسپارند و خود به محتویات آنچه مصرف میکنند بیاعتنا هستند، زیرا پیگیری این امور دشوار و مستلزم دانش، زمان و نیروی فراوان است، و این کار برای اکثریت حتی در صورت وجود انگیزهی کافی ممکن نیست.
در این شرایط نقدِ نظریِ حکومتها و شرکتها چندان اهمیت ندارد. ممکن است این نقد فینفسه معتبر باشد و موافقت ناظران بیطرف را جلب کند، اما از آنجا که در میدان عمل پیشاپیش مسئولیتها به بوروکراتها و انحصارطلبان سپرده شده است، قانون طبیعت به تداوم چیرگی و پیشروی این عاملان حکم میدهد.
محیط زیست، بهداشت، فرهنگ و اقتصاد امروزه بیش از سیاست و نظامیگری ابزار قدرت قدرتمندان شدهاند و جالب آنکه حکومتها چه جمهوری باشند یا سلطنتی هر دو یک رفتار در سوءاستفاده از قدرت و مقرراتگذاری به نفع خودشان دارند. چگونه چنین اتفاقی ممکن است؟ اگر قرار بر این باشد که از جمهوری همان بیرون بیاید که از سلطنت، ملتها چه اصراری به انتخاب حاکمیتهای خود باید داشته باشند؟
دولتهای مدرن فارغ از شکل جمهوری یا سلطنت کارکردهای همانندی دارند. سازمانهای اطلاعات و امنیت کشورها با یکدیگر و با جنایت سازمانیافتهی بینالمللی درهمتنیدگیِ ژرفی دارند که مرزها و خطکشیهای ژئوپولتیک را درمینوردد. قاچاق انسان، تسلیحات و مواد مخدر در مقیاس بزرگ چیزی نیست که از عاملان مستقل از حکومت برآید. آنچه در صفحهی نمایش رسمیِ سیاست بهعنوان حکومت مشروع معرفی میشود تنها بخش کوچکی از سازوبرگ قدرت است. رسانههای بزرگ یک نگاه سطحی به عملکرد قدرت را ترویج میکنند که در واقع چارچوبی برای کنترل اجتماعی است. فشار افکار عمومی و مطالبات مردمی بر حکومتها چیز خوبی است، اما نباید تصور کرد همهی جنبشهای سیاسی که در رسانهها مردمی معرفی میشوند بهراستی از دل جامعه برمیآیند.
نیروهایی که پشت صفحهی نمایش سیاست رسمی پنهاناند بهمنظور شکل دادن به تحولات تاریخی به برخی از امواج مطالبات اجتماعی امکان رشد میدهند وای بسا در شکلگیری آنها نقشِ تعیینکننده دارند. تاریخ مدرن پر است از انقلابهای بزرگی که با تکیه بر آرمانگرایی سیاسی به پیروزی میرسند. اینها بخش بزرگی از جمعیت را قانع میکنند که با ایجاد تغییر در شکل حاکمیت ویژگیهای نامطلوب جامعهی مدرن را اصلاح خواهند کرد، اما در واقع چیزی نیستند جز یک روکش ایدئولوژیک برای تغییراتی در نهانخانهی قدرت، که همواره به غارت و خونریزی بیشتر و تشدید ناملایمات مدرن میانجامد. بهنظرم در حوزهی سیاستِ عمومی ابتکار عمل از آنِ محافل اطلاعاتی و تبهکاران بزرگ است نه مردم. این بهمعنای ناامیدی یا پوچانگاری نیست، زیرا هرکس در زندگی شخصی و شبکهی روابط اجتماعی خود ابتکار عمل بالایی دارد که میتواند با پرداخت هزینههایی که مناسب میداند علیهِ حاکمیتِ پیدا و پنهان به کار گیرد.