رضا دستجردی | ایبنا


کتاب «چالش‌های فن سالاری برای دموکراسی» [The technocratic challenge to democracy] به‌قلم اری برتسو [Eri Bertsou] استاد علوم سیاسی دانشگاه سنت‌گالن و دنیل کارامانی [Daniele Caramani] پژوهشگر در مرکز روبرت شومان با ترجمه محمدرضا فدایی که به‌همت انتشارات شیرازه کتاب ما منتشر شده، سعی و تلاشی است برای صورت‌بندی یک‌پارچه نظریه و مفهوم فن‌سالاری همچون سیاست و سنجش این موضوع که فن‌سالاری کدام جنبه‌های دموکراسی نمایندگی را به چالش می‌کشد و با اتکا بر چه قدرتی، نحوه بروز و ظهور و جلوه‌های متعدد آن را شناسایی و بررسی می‌کند تا بتوان به داوری‌ای دست یافت مبنی بر آنکه فن‌سالاری در کدام حوزه‌ها تهدید برای دموکراسی نمایندگی به‌شمار می‌رود و در کدام حوزه‌ها می‌تواند اصلاح‌گر معایب مفروض آن باشد.

«چالش‌های فن سالاری برای دموکراسی» [The technocratic challenge to democracy]  اری برتسو [Eri Bertsou] دنیل کارامانی [Daniele Caramani]

آنچه در پی می‌آید حاصل گفت‌وگوی ایبنا با محمدرضا فدایی مترجم است که پیشتر آثاری چون «برهه ویلسونی»، «آسیب‌های پنهان طبقه»، «استعمارزدایی»، «ملت‌سازی»، «انقلاب اجتماعی»، «محافظه‌کاری» و نظایر آن از وی منتشر شده است.

«فن‌سالاری» در این کتاب چگونه تعریف شده و چه تفاوتی میان آن با حکومت کارشناسان، بوروکراسی یا دولت کارآمد وجود دارد؟

در این کتاب، سیاست مترادف با تلاش برای کسب قدرت به منظور تعیین اهداف کلان است. نویسندگان کتاب با نظر به این تعریف، فن‌سالاری یا تکنوکراسی را قالبی برای قدرت می‌دانند که تعیین این اهداف را به متخصصان و نخبگان واگذار می‌کند. دلیل این کار عبارت است از دانش و استقلال متخصصان و توجه آن‌ها به منافع بلندمدت کلّ جامعه. در واقع، این تعریف منشاء مشروعیت را دانش و تخصص می‌داند.

بوروکراسی عمدتاً به نظام اداری و سازمانی اشاره دارد که مبنایش مدیریت بر اساس سلسله‌مراتب، مقررات، رویه‌های مشخص و تقسیم کار است. تمرکز بوروکراسی بر اجرای مقررات و پیاده‌سازی رویه‌هاست، نه لزوماً الزام به تخصص و استقلال متخصصان. در واقع، بوروکراسی در واژه «بوروکرات» تبلور می‌یابد که عموماً تداعی منفی دارد و بازرس ژاور در «بینوایان» ویکتور هوگو را به یاد می‌آورد که رویه‌ها و مقررات را به حد قداست رسانده بود، اما تکنوکراسی در واژه «تکنوکرات» متبلور می‌شود که معمولاً شخصیتی متخصص، خبره، بی‌طرف، مستقل، به دور از سیاست‌ورزی توده‌ای و به فکر مصالح کلّ جامعه قلمداد می‌شود؛ بگذریم از اینکه آیا این تصور درست است یا نه و آیا می‌توان به این موضوع نگاه مطلق داشت یا نه. در کتاب به تفصیل به این موارد پرداخته شده است.

به نظر می‌آید اصطلاح حکومت کارشناسان به فن‌سالاری نزدیک‌تر باشد، زیرا بر تصمیم‌گیری توسط خبرگان تأکید دارد. در واقع، حکومت کارشناسان و دولت کارآمد نزدیکی معنایی بیشتری به فن‌سالاری دارند، اما فاصله معنایی بوروکراسی و فن‌سالاری به نظر بیشتر می‌آید.

چالش فن‌سالاری برای دموکراسی در چه قالبی رخ می‌دهد؟ آیا از گونه مشروعیت، پاسخ‌گویی، مشارکت یا عدالت توزیعی است؟

در کل، به اعتقاد نویسندگان، دموکراسی امروزه عمدتاً از دو سو تهدید می‌شود: پوپولیسم و فن‌سالاری. پوپولیسم با حمله به نخبگان و سرکوب ساختارهای میانجی دولت و جامعه، دموکراسی را تهدید می‌کند. وقتی فن‌سالاری منبع قدرت را دانش و تخصص می‌داند، نه اراده مردمی و انتخاب مردم، در واقع، آبستن تهدید دموکراسی می‌شود. البته باید متذکر شوم منظور از دموکراسی در این کتاب «دموکراسی نمایندگی» است.

نویسندگان کتاب معتقدند فن‌سالاری با حذف سیاست از خط‌مشی‌گذاری و تلاش برای تشکیل دولتی فراتر از هر نوع تضاد منافع، زمینه چالش برای دموکراسی را پدید می‌آورد. مبنای فن‌سالاری، علم و تخصص است، در نتیجه، فن‌سالارها معتقدند مردم فاقد صلاحیت داوری در مورد خط‌مشی‌ها هستند. از همین ناحیه، چالش عدم پاسخ‌گویی و نقض حاکمیت مردم شکل می‌گیرد. در فن‌سالاری عموماً اعتقاد بر این است که خط‌مشی‌گذاری بازتوزیعی ریشه در دلایل سیاسی و ایدئولوژیک دارد، حال آنکه فن‌سالارها مبنای کار خود را معیارهای عینی و علمی و دوری از تأمین منافع بخشی از جامعه به زیان کلّ جامعه معرفی می‌کنند.

آیا فن‌سالاری ذاتاً ضد دموکراتیک است یا تنها در شرایطی خاص به تهدید تبدیل می‌شود؟

مشهور است که افلاطون اعتقادی به دموکراسی نداشت و مردم را صالح در تصمیم‌گیری‌های کلان نمی‌دانست. اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم باید بگوییم فن‌سالاری ذاتاً با دموکراسی در تضاد است. اما طبق نظر نویسندگان کتاب حاضر، فن‌سالاری به یک میزان در نظام‌های سیاسی ظاهر نمی‌شود، بلکه درجات مختلف دارد و باید به صورت طیف به آن نگاه کرد. در یک طرف طیف، دولت کاملاً تکنوکراتیک قرار دارد که اهداف خط‌مشی‌ها را متخصصان مشخص و اجرا می‌کنند. در طرف دیگر طیف، اهداف خط‌مشی‌ها بر اساس اراده عمومی تعیین می‌شوند و متخصصان صرفاً مجری آن‌ها هستند.

در مورد چالشی که فن‌سالاری برای دموکراسی ایجاد می‌کند، دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه کلاسیک، فن‌سالاری را ذاتاً غیردموکراتیک می‌داند و دیدگاه معاصر قائل به این است که فن‌سالاری به ارزش‌ها و نهادهای دموکراتیک احترام می‌گذارد. به نظر می‌آید به‌سادگی نمی‌توان به تضاد ذاتی بین فن‌سالاری و دموکراسی قائل بود، بلکه باید نسبت این دو را روی طیف دید و به درجات مختلف ظهور فن‌سالاری در دموکراسی توجه داشت.

در کدام کشورها، فن‌سالاری تهدید جدی‌تری برای دموکراسی بوده و چه شرایطی موجب تقویت آن شده است؟

فن‌سالاری هم مثل پوپولیسم تلقی کل‌گرا از جامعه دارد و در تضاد با تکثرگرایی، سیاست حزبی و منافع خاص‌گرا است. اگر از جزئیات بگذریم (که کتاب مفصلاً به آن‌ها پرداخته) باید گفت فن‌سالاری در صورتی که به تخصص و اجماع علمی تأکید مؤکّد کند و مانع از ارائۀ اطلاعات به شهروندان، رسانه‌ها و احزاب برای بحث و گفت‌وگوی آزادانه شود، به تهدیدی برای دموکراسی تبدیل می‌شود. به عبارت دیگر، به اعتقاد نویسندگان کتاب، اگر فن‌سالاری از کنترل دموکراتیک خارج شود و استقلال کامل یابد، دموکراسی را تهدید می‌کند.

محمدرضا فدایی

به اعتقاد برخی، یکی دیگر از تهدیدات فن‌سالاری برای دموکراسی از ناحیه گرایش فن‌سالاری به اقتدارگرایی است. البته در این مورد اجماع وجود ندارد. در کلّ، اگر بی‌اعتمادی به احزاب بالا باشد و جامعه مدنی توانمند و ریشه‌دار نباشد، فن‌سالاری به تهدید جدی‌تری برای دموکراسی تبدیل می‌شود. اگر اقتدارگرایی را ذاتی فن‌سالاری بدانیم (که این تلقی مقبولیت عام ندارد)، آن‌وقت باید بین دو حالت تمایز گذاشت: حاکمیت فن‌سالار و دولت (کابینۀ) فن‌سالار. تهدید بالقوه حاکمیت فن‌سالار برای دموکراسی بیشتر از دولت فن‌سالار است، زیرا در نظام دموکراتیک، دولت را می‌توان پس از اتمام دوره تصدی قدرت تغییر داد.

چه تفاوتی میان گونه‌های فن‌سالاری در غرب اروپا، اروپای شرقی و کشورهای جنوب جهانی مشاهده می‌کنید؟

فن‌سالاری در اروپای غربی به مفهوم حکمرانی خوب و بهره‌وری گره خورده و دولت فن‌سالار در چارچوب نظام دموکراسی روی کار می‌آید. امروزه یکی از محورهای سیاست، به‌خصوص در اروپای شرقی این است که کشورها می‌خواهند نسبت خود را با اتحادیه اروپا که نهادی تکنوکراتیک است مشخص کنند. اما در آمریکای لاتین و آسیا لااقل در دهه‌های قبل، فن‌سالاری عمدتاً در نظام‌های دیکتاتوری یا اقتدارگرا با اقبال مواجه می‌شد. به عنوان مثال، شیلی در دوره پینوشه یا مالزی در دوره ماهاتیر محمد. علاوه بر این، هدف از فن‌سالاری در آمریکای لاتین و آسیا عمدتاً توسعه سریع اقتصادی و جبران عقب‌ماندگی از جهان توسعه‌یافته است.

در جریان بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ و بحران کرونا، دولت‌های فن‌سالار مقبول‌تر شدند. آیا این موقعیت‌های اضطراری تهدیدی پایدار برای دموکراسی ایجاد کرده‌اند؟

در کشورهای دموکراتیک، کابینه‌های تکنوکرات یا فن‌سالار عمدتاً در نظام‌های سیاسی‌ای روی کار می‌آیند که به دلیل عوامل ساختاری مثل فساد مورد اعتماد شهروندان نیستند و عملکرد اقتصادی ضعیف دارند. این دولت‌ها طبق انتظار، دست به اجرای اصلاحات غیرمردم‌پسند اما ضروری می‌زنند و خط‌مشی‌ها را تغییر می‌دهند. به عنوان مثال، دولت مونتی در ایتالیا که از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ بر سر کار بود یا دولت پاپادموس و پیکرامنوس در یونان که هر دو مجموعاً از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ تصدی امور را در دست داشتند. چند دهه قبل از این‌ها نیز می‌توان از آخرین دولت بلنت اجویت در ترکیه و تغییر خط‌مشی‌های اقتصادی دولت او در دوره تصدی کمال درویش در وزارت اقتصاد این کشور یاد کرد که در نتیجه بحران شدید اقتصادی از بانک جهانی به ترکیه دعوت شد و اقتصاد ویران این کشور را در چند سال مرمت کرد.

در کل، به نظر می‌آید کشوری که دچار بحران کارآمدی شده، آبستن روی کار آمدن فن‌سالاران است و معمولاً تا بحران شدیدی پیش نیامده، نظام حکمرانی به سراغ فن‌سالارها نمی‌رود. اما بحران لزوماً به استقبال از فن‌سالارها نمی‌انجامد و تجربه نشان داده این اقبال لزوماً به نتایج نامناسب ختم نمی‌شود. نمونه ترکیه سال ۲۰۰۰ پیش روی ما است. اما به غیر از اقبال به فن‌سالارها ممکن است پوپولیست‌ها هم از فرصت بحران بهره بگیرند و مردم را با وعده‌های بی‌پشتوانه و نشان دادن در باغ سبز به سوی خود بکشانند و به تهدیدی برای دموکراسی تبدیل شوند.

آیا می‌توان الگوی «دموکراسی مشارکتی با پشتوانه کارشناسی» را به‌عنوان راه‌حل سوم مطرح کرد؟ یا فن‌سالاری همیشه دموکراسی را تضعیف می‌کند؟

دموکراسی مشارکتی با پشتوانه کارشناسی ممکن است جنبه تخصص در دموکراسی و نظام اداری را تقویت کند و به عنوان بدیل قابل تأمل باشد، اما به نظر می‌آید همان چالش فن‌سالاری برای دموکراسی نمایندگی در این الگو نیز پا بر جا است و حتی شاید تشدید هم می‌شود، زیرا این نوع دموکراسی بر مشارکت حداکثری مردم تأکید دارد. اگر عدم پاسخگویی، تضاد با سیاست مردمی، اتکا به معیارهای عینی و پرهیز از «خوش‌خدمتی به مردم» را جزو خصایص فن‌سالاری بدانیم، آن‌وقت می‌بینیم تنش بین این نوع دموکراسی و تخصص‌گرایی به قوت خود باقی خواهد بود.

بدون اینکه بخواهیم راه خیال‌ورزی در حکمرانی را ببندیم، شاید بهتر باشد به جای بدیل، تمهیداتی اندیشیده شود که دولت فن‌سالار در چارچوب نظام دموکراتیک نگه داشته شود و نظام حکمرانی اجازه استقلال کامل به فن‌سالاران و به تبع آن، امتناع از پاسخ‌گویی را به آن‌ها ندهد.

چه آینده‌ای برای رابطه میان دموکراسی و فن‌سالاری پیش‌بینی می‌کنید؟ آیا باید برای بازتعریف دموکراسی آماده شویم؟

پاسخ قطعی برای این پرسش وجود ندارد، به‌خصوص که به گفته نویسندگان کتاب، فن‌سالاری علیرغم غنای نظری‌اش، برخلاف پوپولیسم چندان موضوع پژوهش تجربی نبوده و این کتاب یکی از نخستین گام‌هایی است که می‌کوشد این خلأ را پر کند.

دموکراسی نمایندگی، در واقع، راهکاری است برای برآوردن دو مطالبه: مشارکت مردمی و گزینش رهبران بر اساس شایستگی و کارآمدی. اگر در نظر داشته باشیم که نظام دموکراتیک همواره به دنبال برقراری توازن بین مشروعیت و کارآمدی بوده و عدم کارآمدی، حاکمیت را دچار بحران مشروعیت می‌کند، آن‌وقت می‌توان از دریچه بهبود کارآمدی حکمرانی به فن‌سالاری نگاه کرد. برخی اعتقاد دارند فن‌سالاری بعضی از حوزه‌ها را از دسترس نزاع و رقابت سیاسی دور نگاه می‌دارد و به این دلیل، کارآمدی حکمرانی و کیفیت دموکراسی را ارتقا می‌دهد. در این صورت، فن‌سالاری به مکمّل دموکراسی تبدیل می‌شود.

به نظر می‌آید نکته حیاتی در رابطه فن‌سالاری و دموکراسی، میزان استقلال فن‌سالاران و الزام آن‌ها به پاسخگویی دموکراتیک است. این موضوع است که آینده دموکراسی از منظر فن‌سالاری و نوع رابطه این دو را تعیین می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...